واژهی «کلّ» برای استغراق و شمول به همه افراد به کار برده میشود؛ یعنی برای عمومیتدادن حکم برای همه افرادی که تحت یک عنوان کلی قرار میگیرند.
استفاده از این واژه، کاربردهای مختلفی دارد که در چند مورد خلاصه میشود:
الف) به عنوان تابع مورد استفاده قرار گیرد
- نعت و صفت برای اسامی نکره و معرفه باشد: هنگامی که واژهی «کُلّ» به عنوان صفت اسمی قرار گیرد، دلالت بر کمال آن دارد. در این حالت لازم است که کلمهی «کلّ» به اسم ظاهری که مشابه منعوت است اضافه شود، مانند «رأینا فرسا کلّ فرس» اسبی را مشاهده کردیم. چه اسبی! البته میتوان آنرا به اسم ظاهری اضافه نمود که از لحاظ لفظی با منعوت یکی نبوده؛ اما با آن ترادف معنایی داشته باشد.
- تأکید برای معرفه: کلمهی «کل» پس از یک اسم معرفه و یا نکره، میتواند از لحاظ نحوی، تأکیدی برای آن به شمار آید، و از لحاظ معنا، دلالت بر تعمیم حکم برای همه افراد متبوع خود نماید. در این حالت ضروری است که کلمهی «کلّ» به ضمیری اضافه شود که به کلمه مؤکَد برمیگردد. مانند «فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ».[1] فرشتگان تمامشان سجده کردند.
ب) به عنوان تابع نبوده، بلکه جایگاهی مستقل داشته باشد
در این حالت، لازم است که «کلّ» به واژهی دیگری اضافه شود که این خود دارای دو حالت خواهد بود:
- به اسم ظاهر اضافه شود که در این حالت هر نوع نقشی را قبول کرده و همه عوامل، در آن عمل میکنند؛ مانند: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فان»،[2] «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَل»[3] که در مثال اول، جایگاه مبتدأ داشته و مرفوع است و در مثال دوم، مجرور به حرف جر قرار گرفته است.
- به ضمیر آشکار اضافه شود که در این حالت، معمولا تنها نقش ابتدائیت را میپذیرد؛ یعنی یا مبتدأ میشود و یا اسمی برای نواسخ؛ مانند «إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّه»،[4] «وَ کُلُّهُمْ آتِیه».[5]
- به ضمیری اضافه شود، اما آن ضمیر به دلیل قرائن، در کلام حذف شود. این قسم نیز تمام نقشهای نحوی را قبول کرده و همه عوامل بر آن عمل میکنند؛[6] مانند: «کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُون»،[7] «کُلاًّ هَدَیْنا»[8] و «وَ لِکُلٍّ وِجْهَة»[9] که به ترتیب مرفوع، منصوب و مجرورند.
همانطور که مشاهده شد، به جز آنچه در بند الف گفته شد، انواع دیگر از «کل»، در قرآن آمده است.
اما در آیه موجود در پرسش، یعنی آیه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّه»،[10] باید گفت؛ «کلّ» در این آیه از نوع اخیر است؛ یعنی در واقع به ضمیری اضافه شده؛ اما به دلیل وجود قرائن، آن ضمیر حذف شده است.
البته اگر ضمیر مضافالیه حذف نمیشد و به صورت «والمؤمنون کلّهم آمن ...» استفاده میشد، از دیدگاه نحوی، «کلّ» را باید تأکیدی برای «المؤمنون» در نظر میگرفتیم؛ اما در این آیه که ضمیر مضافالیه حذف شده است، اگرچه تفاوت چندانی از لحاظ معنا ایجاد نخواهد شد، ولی از جهت نقش نحوی این کلمه در جمله، عموما آنرا مبتدأ در نظر گرفتهاند که طبیعتا جملهی «آمن باللّه» نیز خبر آن خواهد بود؛ اما دربارهی نقش نحوی «والمؤمنون» که قبل از «کلّ» آمده، دو احتمال ذکر شده است:
اول) واو عاطفه بوده و «المؤمنون» عطف به «الرّسول» باشد که در این صورت معنای آیه چنین میشود: «پیامبر و مؤمنان به آنچه بر پیامبر نازل شده ایمان آوردهاند. همه آنها ایمان آوردند به خدا و...».
دوم) واو استینافیه باشد که در این صورت، «المؤمنون» مبتدأ خواهد بود و «کُلٌّ» نیز مبتدای دوم این جمله در نظر گرفته خواهد شد و جمله ما بعد آن، خبر این دو مبتدأ به شمار خواهد آمد.
در این حالت معنای آیه چنین خواهد شد: «پیامبر به آنچه که بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان همه آنها به خدا و... ایمان آوردند».[11]
[1]. حجر، 30.
[2]. الرحمن، 26.
[3]. اعراف، 34.
[4]. آل عمران، 154.
[5]. مریم، 95.
[6]. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب، ص 1، ص 194- 195، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ چهارم.
[7]. انبیاء، 93.
[8]. انعام، 84.
[9]. بقره، 148.
[10]. بقره، 285.
[11]. ر. ک: نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج 1، ص 141، بیروت، منشورات محمدعلی بیضون، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق؛ درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 1، ص 448، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق؛ دعاس، حمیدان، قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 1، ص 122، دمشق، دارالمنیر و دارالفارابی، چاپ اول، 1425ق.