در ارتباط با آنچه در پرسش آمده باید گفت؛ روایتی در نکوهش کمک به افراد بینماز،[1] به پیامبر اسلام(ص) نسبت داده شده است:
«کسی که به با دادن لقمهای غذا یا پوشاندن لباس به فرد بینمازی کمک کند، مانند آن است که هفتاد پیامبر که اول آنها حضرت آدم(ع) و آخر آنها حضرت محمد(ص) است را کشته باشد».[2]
در تحلیل و بررسی این روایت باید گفت؛ در بیشتر موارد، این روایاتِ به شدّت سختگیرانه، بدون سند بوده و یا دارای سندی ضعیفاند؛ لذا در منابع اصلی و معتبر شیعه و اهل سنت وجود ندارند و روایت یادشده نیز از همین نوع است.
با این وجود و با فرض پذیرش روایت، باز هم معنایش آن نیست که به عنوان نمونه اگر بینمازی که از گرسنگی در آستانه مرگ است را به سفره غذایمان دعوت کنیم، و یا اگر از شدّت سرما در حال نابودی است، به او لباسی بپوشانیم، گویا پیامبری را به شهادت رساندهایم! بلکه در نهایت، معنایش آن خواهد بود که اگر افراد بینماز را به گونهای به مهمانیهای خود دعوت کنیم و یا به شیوهای به او لباسی هدیه دهیم که گویا آنان را در بینمازی خود تشویق کرده و رفتارشان را تأیید نمودهایم، در این صورت گناه بزرگی را مرتکب شدهایم؛ زیرا ممنوعیت هر نوع همنشینی و هرگونه کمک به افراد گناهکار با روایاتی از این دست سازگار نیست:
امام صادق(ع) فرمود: «اى اسحاق! با منافق با زبانت مدارا کن، و دوستی خود با انسان مؤمن را از هر شکی پیراسته ساز، اگر فردی یهودى با تو همنشین شود، او را نیکو بدار».[3]
بر این اساس، جز آنکه در صورت تحقق شرایط، امر به معروف و نهى از منکر انسانهای بینماز را از یاد نبریم، واجب دیگری وجود نداشته و همنشینی و کمکهای ضروری به آنها، اگر سبب تشویق بیشتر آنها بر ترک نماز نباشد، اشکال ندارد،[4] و در نهایت مکروه است.[5]
در مورد کمک مالی به افراد بینماز نیز میتوان گفت؛ برای مصرف زکات، موارد متعددی در قرآن کریم ذکر شده است که یکی از آنها برای به دست آوردن دل دیگران میباشد.[6]
امام باقر(ع) درباره فلسفه این مورد از زکات، چنین میفرماید:
«خدای عزّ و جلّ به پیامبر اسلام(ص) دستور داد، با کمک و دستگیری با مال و بخشش به کسانی که خدا را یگانه میدانند و از پرستش بتها دست برداشتهاند؛ اما در پارهای از احکام، معرفت به دین اسلام در دل آنها وارد نشده است، آنان را به اسلام و مسلمانى الفت دهد تا دین و مذهب به اعماق وجودشان راه یافته و بر دینى که بدان در آمده و بر آن اقرار کردهاند پایدار بمانند».[7]
بنابر این، اگر کمک به افراد بینماز، تأیید و پشتیبانی سهلانگاری آنان نسبت به نماز به شمار نیاید؛ بلکه در مقابل، سبب رویآوردن و گرایش آنان به نماز و دین شود، نه تنها ایراد ندارد؛ بسا در برخی موارد، لازم باشد. در غیر این صورت، روشن است کمک به افرادی که ارتباط بهتری با خدا دارند، ارزشمندتر بوده و کمک به گناهکاران اگر موجب تشویق آنان در انجام گناه باشد، نه تنها پاداشی نخواهد داشت، شاید انسان را شریک در جرم و گناه آنان کند.
[1]. «امر به معروف نسبت به فرد بینماز»، 84972؛ «شرکت در تشییع جنازه فرد بی نماز»، 58370.
[2]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 74، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2، ص 437، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[3]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 404، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[4]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده، بنیهاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج 2، ص 776، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424ق.
[5]. بنا، رجب، الشیعة و السنة و إختلافات الفقه و الفکر و التاریخ، ص 35، قاهره، دار المعارف، 2005م.
[6]. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ». توبه، 60.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 410- 411، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.