بر اساس یک گزارش، روزى رسول خدا(ص) نزد همسران خود از همسر اولش خدیجه(س) یاد نمود و به یاد او گریست. اما عائشه[1]- با لحنی نکوهشگر- گفت: چرا باید بر پیرزن سرخرویی از پیرزنان بنی اسد گریست؟! آنحضرت فرمود: وقتی همهی شما مرا تکذیب میکردید او مرا تصدیق کرد؛ به من ایمان آورد هنگامی که شما کافر بودید، و برایم فرزند آورد، اما شما نازایید! عائشه گفت: پس از آن ما دائم با یاد کردن از خدیجه خود را به پیامبر خدا نزدیک میکردیم».[2]
همچنین در گزارشی دیگر از امام صادق(ع) نقل شده است: «روزی رسول خدا(ص) وارد خانهاش شد و دید که عائشه بر سر فاطمه(س) فریاد میکشد و میگوید: به خدا سوگند اى دختر خدیجه، تو گمان میکنی که مادرت برتر از ما بود؟ او چه برترى بر ما داشت؟! او هم مانند یکى از ما بود! فاطمه نیز این سخنان را میشنید، اما هنگامی که پدرش را دید به گریه افتاد. پیامبر(ص) به او فرمود: دخترم! چرا گریه میکنى؟ فاطمه(س) گفت: عائشه نام مادرم را برد و او را تحقیر کرد و من گریهام گرفت. پیامبر(ص) خشمگین شد و فرمود: اى حمیرا دست بردار! خداى تبارک و تعالى زنی که زاینده و مهربان باشد را مبارک گردانیده است. خدیجه که خدایش رحمت کند، برایم فرزندانى آورد، یکى طاهر که نام دیگرش عبداللَّه و مطهر بود. و فرزندان دیگرش از من، قاسم، فاطمه، رقیه، ام کلثوم و زینب بودند، ولى تو از زنهایى هستى که خداوند نازایش قرار داد و فرزندى نیاوردى».[3]
آنچه در مورد این گزارشها - با فرض پذیرش آنها - میتوان گفت این است که:
- عقیم و نازا بودن، اگرچه به دست خدا است، اما به هر حال برای بانوانی که از این نعمت الهی محروماند، نوعی نقص به شمار میآید. اگرچه افرادی که این نقص و یا هر نقص دیگری؛ مانند نابینایی، ناشنوایی و ... را داشته باشند، در صورت صبر و شکرگزاری از پاداش بسیاری برخوردار خواهند بود.
- رسول خدا(ص) نخست در صدد به رخ کشیدن نازایی عائشه نبود، تا این ایراد بر حضرتشان وارد شود که چرا یک نقص خدادادی را به رخ میکشد؟! بلکه این پاسخی بود به تحقیر همسر باوفایش خدیجه(س).
مگر پیامبر(ص) حق نداشت نسبت به همسری که با جان و مال در تمام سختیها تا لحظهی مرگ در کنارش بود، ابراز احساسات کند و یادش را گرامی بدارد؟!
و آیا جواب گستاخی غیر از این است که برتریهای حضرت خدیجه(س) و نقص طرف مقابل بیان شود؟
- سرانجام اینکه نازا بودن به تنهایی سزاوار سرزنش نیست، و اگر فردی بدون مقدمه، دیگری را به دلیل نازا بودن - و یا هر عیب خدادادی دیگری - سرزنش کند، کار درستی انجام نداده است، اما اگر کسی خواست متکبرانه رفتار کند و به دنبال تخریب شخصیت دیگرانی برآید که در واقع برتر از او هستند، باید او را به نقاط ضعفش آشنا ساخت. به عنوان نمونه، اگر عائشه، خدیجه را به دلیل آنکه اندکی مسن بود با عنوان پیرزن مورد خطاب قرار داد و جوانی خود را به رخ پیامبر کشید، طبیعی است که به رخ کشیدن نازایی او نیز رفتار ناپسندی نباشد.
البته تمام آنچه گفته شد، با فرض پذیرش گزارشهای یاد شده است.
[1]. «علت ازدواج پیامبر(ص) با عایشه»، 14590؛ «بررسی روایت «جدا کردن عائشه از امّ المؤمنین»، 30081؛ «سرگذشت عائشه پس از جنگ جمل»، 68913
[2]. اربلی، علی بن عیسی،کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 508، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق. «ذَکَرَ النَّبِیُّ ص خَدِیجَةَ یَوْماً وَ هُوَ عِنْدَ نِسَائِهِ فَبَکَى فَقَالَتْ عَائِشَةُ مَا یُبْکِیکَ عَلَى عَجُوزٍ حَمْرَاءَ مِنْ عَجَائِزِ بَنِی أَسَدٍ فَقَالَ ص صَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرْتُمْ وَ وَلَدَتْ لِی إِذْ عَقِمْتُمْ قَالَتْ عَائِشَةُ فَمَا زِلْتُ أَتَقَرَّبُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ بِذِکْرِهَا».
[3]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 405، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.