کد سایت
fa79329
کد بایگانی
96893
نمایه
نظریه صرفه و برخی از اشکالات آن
طبقه بندی موضوعی
علوم قرآنی
برچسب
فصاحت|بلاغت|سید مرتضی|نظریه صرفه|اعجاز قرآن
خلاصه پرسش
«نظریه صرفه» درباره اعجاز قرآن را توضیح دهید؟ چه افرادی طرفدار این نظریه بودند؟
پرسش
نظریه صرفه که از سوی سید مرتضی بیان شده چگونه است و چطور با اعجاز ذاتی قرآن و آیات قرآن تناقض ندارد؟ حتی برخی از علما این نظریه را قبول دارند و خداوند علوم را از کسانی که میخواهند تحدی کنند سلب میکند.
پاسخ اجمالی
از جمله دیدگاههایی که از گذشته دور در مورد اعجاز قرآن بدان پرداخته شد، اعتقاد به «صرفه» در مورد اعجاز قرآن است. [1] شیخ مفید[2] و سید مرتضی و نیز اندیشمندان معتزله[3] «نظریه صرفه» را مطرح کردهاند. این نظریه در قرن چهارم و پنجم، در اوج شهرت و پذیرش بود، ولى در قرون بعدى از اعتبار آن کاسته شد و مورد نقد مخالفان قرار گرفت.[4]
«صرف» در لغت به معنای بازگشت شیء است و وقتی گفته میشود «صرفت القومَ صرفاً» به معنای بازگرداندن قوم است.[5] و اینکه خداوند میفرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ»[6] به معنای منصرف ساختن است.
در اصطلاح قائلان به صرفه - همانطور که اشاره شد- این واژه به معنای این است که: خداوند مردم را از آوردن کلامی مانند قرآن منصرف میکند و قدرت و عقول آنان را از توانایی برای آوردن کلامی مانند قرآن عاجز و ناتوان میکند. به عبارت دیگر، آنان بالقوه این توانایی را دارند که متنی مانند قرآن را تهیه کنند ولی خداوند مانعی ایجاد میکند که از تدوین چنین متنی عاجز شوند.[7] و به عبارتی خدا نمیگذارد که استعداد بالقوه بشر در این زمینه، فعلیت یابد.
در همین راستا برای صرفه سه معنا ذکر شده است:
1. منظور از صرفه این است که خداوند انگیزههای آنان را از اینکه کلامی مانند قرآن بیاورند، سلب کند.
2. خداوند علومی که برای آوردن کلامی مثل قرآن نیاز است را از افرادی که در صدد هماوردی با این کتاب مقدساند، از آنان گرفته یا اصلاً به آنان عطا نمیکند.
3. خداوند قدرت معارضه با قرآن را از آنان گرفته و تکویناً اجازه نمیدهد که بتوانند کلامی مانند قرآن بیاورند. به عبارت دیگر، آنان بر اساس قدرت بشریشان میتوانند کلامی مانند قرآن بیاورند ولی خداوند آنان را در آوردن کلامی مانند قرآن ناکام میگذارد.[8]
اگر چه شاید بشود برخی از این سه معنا را به دیگری ارجاع داد، اما در هر صورت این معانی در بین قدما مورد بحث و تحقیق بوده و برخی معنای دوم را به منسوب به سید مرتضی میدانند؛[9] یعنی معارضان ابزار لازم برای معارضه را ندارند که عدم وجود لوازم و علوم کافی برای آوردن کلامی مثل قرآن میتواند ناشی از شموخ و رفعت معانی قرآن باشد.
اگر چه در نظریه صرفه، اصل ارتباط این کتاب آسمانی با خداوند مدّ نظر است و اعجاز این کتاب آسمانی در نظر گرفته شده و به آیات تحدّی در قرآن کریم نیز توجه شده است. به عبارت دیگر؛ از لوازم این نظریه معجزه بودن قرآن و ارتباط آن با خداوند است و خللی از این جهت به این نظریه وارد نیست، اما سؤالی که مطرح میشود این است که: اگر اعجاز قرآن، به فصاحت و بلاغت و دیگر وجوه اعجازى آن بر نگردد، بلکه صرفه و منع خداوند، از آوردن به مانند آن، معجزه باشد، در آن صورت خود قرآن، کتاب فوق العاده، خارق العاده و معجزه نخواهد بود. بلکه، معجزه همان «صرفه» خواهد بود و ربطى به خود قرآن نخواهد داشت، در آن صورت قرآن یک کتاب معمولى و یا حداکثر، کتاب تخصصى خواهد بود که در ردیف بهترین کتابها است؛ از اینرو، همانند آن قابل تصور بوده و آوردن مانند آن، امرى مشکل نیست؛ -اگر چه نیامده است- در حالی که مسلمانان معتقدند که خود قرآن معجزه است. همچنین برداشت آنان از مثل آیه: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»؛[10] بگو: «اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آنرا نخواهند آورد» این است که خود قرآن، از برجستگى و امتیاز خاصى، برخوردار است که همانندآورى آن ممکن نیست. انسان نیز توانایى بر انجام این کار ندارد و تعبیر «لا یأتون»، ظهور در عدم توانایى واقعی بشر و جن دارد، نه آنکه میتوانند و لکن خداوند آنها را از این کار بازداشته است.[11]
برخی نیز اینگونه انتقاد کردهاند که اگر صرفه، درست باشد، موجب آن میشود که خداوند معارضان را مجبور کرده که نتوانند مانند قرآن را بیاورند و این مستلزم جبرگرائى خواهد شد، در حالی که انسانها احساس جبر نمیکنند، بلکه خود را ناتوان و عاجز میبیند، نه آنکه میتوانند مثل قرآن را بیاورند ولى از سوى قدرت خارجى، مجبور شده باشند. [12]
این نظریه که در ابتدا از سوی معتزله و برخی علمای شیعه پذیرفته شد با توجه به برخی انتقاداتی که بر آن وارد بود در طول زمان مورد قبول برخی از دانشمندان علوم قرآنی قرار نگرفت؛ یعنی از زمان ظهور این نظریه توسط نظام معتزلی، شاگرد وی جاحظ آنرا قبول نکرد و کتابی در رد آن نوشت بعد از او محمد واسطی و همانطور در طول تاریخ کسانی؛ مانند زمخشری، باقلانی، رازی، زرکشی، سیوطی و گروهی از چهرههای بزرگ تفسیر شیعه، این نظریه را رد کردند.[13]
«صرف» در لغت به معنای بازگشت شیء است و وقتی گفته میشود «صرفت القومَ صرفاً» به معنای بازگرداندن قوم است.[5] و اینکه خداوند میفرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ»[6] به معنای منصرف ساختن است.
در اصطلاح قائلان به صرفه - همانطور که اشاره شد- این واژه به معنای این است که: خداوند مردم را از آوردن کلامی مانند قرآن منصرف میکند و قدرت و عقول آنان را از توانایی برای آوردن کلامی مانند قرآن عاجز و ناتوان میکند. به عبارت دیگر، آنان بالقوه این توانایی را دارند که متنی مانند قرآن را تهیه کنند ولی خداوند مانعی ایجاد میکند که از تدوین چنین متنی عاجز شوند.[7] و به عبارتی خدا نمیگذارد که استعداد بالقوه بشر در این زمینه، فعلیت یابد.
در همین راستا برای صرفه سه معنا ذکر شده است:
1. منظور از صرفه این است که خداوند انگیزههای آنان را از اینکه کلامی مانند قرآن بیاورند، سلب کند.
2. خداوند علومی که برای آوردن کلامی مثل قرآن نیاز است را از افرادی که در صدد هماوردی با این کتاب مقدساند، از آنان گرفته یا اصلاً به آنان عطا نمیکند.
3. خداوند قدرت معارضه با قرآن را از آنان گرفته و تکویناً اجازه نمیدهد که بتوانند کلامی مانند قرآن بیاورند. به عبارت دیگر، آنان بر اساس قدرت بشریشان میتوانند کلامی مانند قرآن بیاورند ولی خداوند آنان را در آوردن کلامی مانند قرآن ناکام میگذارد.[8]
اگر چه شاید بشود برخی از این سه معنا را به دیگری ارجاع داد، اما در هر صورت این معانی در بین قدما مورد بحث و تحقیق بوده و برخی معنای دوم را به منسوب به سید مرتضی میدانند؛[9] یعنی معارضان ابزار لازم برای معارضه را ندارند که عدم وجود لوازم و علوم کافی برای آوردن کلامی مثل قرآن میتواند ناشی از شموخ و رفعت معانی قرآن باشد.
اگر چه در نظریه صرفه، اصل ارتباط این کتاب آسمانی با خداوند مدّ نظر است و اعجاز این کتاب آسمانی در نظر گرفته شده و به آیات تحدّی در قرآن کریم نیز توجه شده است. به عبارت دیگر؛ از لوازم این نظریه معجزه بودن قرآن و ارتباط آن با خداوند است و خللی از این جهت به این نظریه وارد نیست، اما سؤالی که مطرح میشود این است که: اگر اعجاز قرآن، به فصاحت و بلاغت و دیگر وجوه اعجازى آن بر نگردد، بلکه صرفه و منع خداوند، از آوردن به مانند آن، معجزه باشد، در آن صورت خود قرآن، کتاب فوق العاده، خارق العاده و معجزه نخواهد بود. بلکه، معجزه همان «صرفه» خواهد بود و ربطى به خود قرآن نخواهد داشت، در آن صورت قرآن یک کتاب معمولى و یا حداکثر، کتاب تخصصى خواهد بود که در ردیف بهترین کتابها است؛ از اینرو، همانند آن قابل تصور بوده و آوردن مانند آن، امرى مشکل نیست؛ -اگر چه نیامده است- در حالی که مسلمانان معتقدند که خود قرآن معجزه است. همچنین برداشت آنان از مثل آیه: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»؛[10] بگو: «اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آنرا نخواهند آورد» این است که خود قرآن، از برجستگى و امتیاز خاصى، برخوردار است که همانندآورى آن ممکن نیست. انسان نیز توانایى بر انجام این کار ندارد و تعبیر «لا یأتون»، ظهور در عدم توانایى واقعی بشر و جن دارد، نه آنکه میتوانند و لکن خداوند آنها را از این کار بازداشته است.[11]
برخی نیز اینگونه انتقاد کردهاند که اگر صرفه، درست باشد، موجب آن میشود که خداوند معارضان را مجبور کرده که نتوانند مانند قرآن را بیاورند و این مستلزم جبرگرائى خواهد شد، در حالی که انسانها احساس جبر نمیکنند، بلکه خود را ناتوان و عاجز میبیند، نه آنکه میتوانند مثل قرآن را بیاورند ولى از سوى قدرت خارجى، مجبور شده باشند. [12]
این نظریه که در ابتدا از سوی معتزله و برخی علمای شیعه پذیرفته شد با توجه به برخی انتقاداتی که بر آن وارد بود در طول زمان مورد قبول برخی از دانشمندان علوم قرآنی قرار نگرفت؛ یعنی از زمان ظهور این نظریه توسط نظام معتزلی، شاگرد وی جاحظ آنرا قبول نکرد و کتابی در رد آن نوشت بعد از او محمد واسطی و همانطور در طول تاریخ کسانی؛ مانند زمخشری، باقلانی، رازی، زرکشی، سیوطی و گروهی از چهرههای بزرگ تفسیر شیعه، این نظریه را رد کردند.[13]
[2]. اگر چه نظریه صرفه در باب اعجاز قرآن منسوب به سید مرتضی است اما در کلام شیخ مفید بدان اشاره شده است؛ ایشان میگوید: «اعجاز قرآن در صرفه است؛ یعنى، خداوند، پس از تحدى در مبارزهطلبى براى آوردن مانند قرآن، فصحاء و بلغاء را از آوردن به مانند آن، عاجز نمود و آنها را گرچه میتوانستند که به مانند قرآن را بیاورند، از آن کار بازداشت و از قدرت آنها کاست. از این جهت قرآن و صرفه آن، دلیلى بر نبوت است، و این لطف خداوند، یعنى ممانعت از آوردن به مانند قرآن، تا روز قیامت، همچنان ادامه دارد»؛ شیخ مفید، اوائل المقالات ص 63، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[3]. سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآنی، ص 95، قم، مؤسسه آموزشی امام خمینی، 1379ش.
[4]. مؤدب، سید رضا، اعجاز القرآن در نظر اهل بیت عصمت(ع) و بیست نفر از علماى بزرگ اسلام، ص 139، قم، احسن الحدیث، 1379ش.
[5]. احمد بن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج 3، ص 342، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول.
[6]. اعراف، 146.
[7]. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 241، بیروت، دارالکتاب، 1421 ق.
[8]. علوی زیدی، یحیی بن حمزه، الطراز، ج 3، ص 391 - 392، به نقل از: معرفت، محمد هادى، التمهید فی علوم القرآن، ج 4، ص 139، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ دوم، 1415ق.
[9]. التمهید فی علوم القرآن، ج 4، ص 139.
[10]. اسراء، 88.
[11]. اعجاز القرآن در نظر اهل بیت عصمت(ع) و بیست نفر از علماى بزرگ اسلام، ص 140.
[12]. البته این نقد چندان وارد نبوده و میتوان با اعتقاد به نظریه صرفه اما جبرگرا نبود.
[13]. نک: احمدیان، عبدالله، علوم قرآنی، ص 199، تهران، احسان، چاپ دوم، 1382ش.