کد سایت
fa84936
کد بایگانی
102533
نمایه
حنظله پیامبر(ع)
طبقه بندی موضوعی
تفسیر,تاريخ بزرگان,حنظلة
برچسب
پیامبر|رسالت|حنظله|اصحاب الرس
خلاصه پرسش
آیا حنظلة بن صفوان پیامبر بود؟ به سوی کدام قوم مبعوث شده، و آیا در قرآن به ایشان اشاره شده است؟
پرسش
آیا پیامبری به نام حنظله داریم؟ آیا ایشان پیامبر اصحاب الرس بودند؟
پاسخ اجمالی
در برخی از گزارشهای تاریخی و روایی سخن از پیامبری به این نام آمده است.
البته نام این پیامبر در قرآن نیامده، اما مفسران و مورخان در ذیل بعضی از آیات قرآن و با توجه به روایات و گزارشهای تاریخی میگویند، که این آیات در ارتباط با جریان رسالت حنظله نازل شده است. به عنوان نمونه برخی از مفسران در ذیل آیه 45 سوره حج «فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشیدٍ» گفتهاند: مراد از «بئر معطله»، چاهى است که در دامن کوهى در «حضرموت» «یمن» واقع است؛ و منظور از «قصر مشید»، قصرى است که بر قله آن کوه واقع شده و بر آن چاه مشرف است، و اینها را قوم حنظلة بن صفوان که از بقایاى قوم حضرت صالح(ع) بودند، احداث کرده بودند؛ و چون حنظله پیامبر خود را کشتند خداوند آنان را نابود کرد.[1] بر این اساس حنظله پیامبری بعد از صالح و مبعوث به سوی باقیمانده قوم ثمود بود.[2]
برخی دیگر اما معتقدند حنظله از جمله پیامبران دوران جاهلیت عرب بود که در فاصله زمانی میان حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) بود[3] که به سوی «اصحاب الرس» مبعوث شده بود؛[4] لذا این گروه وی را پیامبر اصحاب الرس میدانند و گفته شده «حنظلة بن صفوان» که نسبش به حضرت اسماعیل(ع) میرسد،[5] یکی از پیامبران عرب و شتربان[6] بود[7] که در خواب بر او وحی میشد.[8]
بعضی دیگر میگویند؛ او صد سال بعد از «خالد بن سنان» به سوی دو قبیله به نامهای «قدمان» و «رعویل» مبعوث شد که آنها از دعوتش سرپیچی کرده و او را به شهادت رساندند.[9]
براساس خبر همدانی؛ گروهی قبل از اسلام به قبر حنظله دست یافتند و دیدند که در دستش انگشتری است که بر آن نوشته بود من حنظلة بن صفوان رسول خدا هستم و دیدند که بر بالای سرش نوشتهای است که بر آن نوشته، خداوند مرا به سوی حمیر و عرب از اهل یمن فرستاد.[10]
برخی از متأخران نیز نگاشتهاند؛ وی در سال 119 میلادى ظهور کرد و مأمور شد که اصحاب رس را به دین عیسى دعوت کند.[11]
البته نام این پیامبر در قرآن نیامده، اما مفسران و مورخان در ذیل بعضی از آیات قرآن و با توجه به روایات و گزارشهای تاریخی میگویند، که این آیات در ارتباط با جریان رسالت حنظله نازل شده است. به عنوان نمونه برخی از مفسران در ذیل آیه 45 سوره حج «فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشیدٍ» گفتهاند: مراد از «بئر معطله»، چاهى است که در دامن کوهى در «حضرموت» «یمن» واقع است؛ و منظور از «قصر مشید»، قصرى است که بر قله آن کوه واقع شده و بر آن چاه مشرف است، و اینها را قوم حنظلة بن صفوان که از بقایاى قوم حضرت صالح(ع) بودند، احداث کرده بودند؛ و چون حنظله پیامبر خود را کشتند خداوند آنان را نابود کرد.[1] بر این اساس حنظله پیامبری بعد از صالح و مبعوث به سوی باقیمانده قوم ثمود بود.[2]
برخی دیگر اما معتقدند حنظله از جمله پیامبران دوران جاهلیت عرب بود که در فاصله زمانی میان حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) بود[3] که به سوی «اصحاب الرس» مبعوث شده بود؛[4] لذا این گروه وی را پیامبر اصحاب الرس میدانند و گفته شده «حنظلة بن صفوان» که نسبش به حضرت اسماعیل(ع) میرسد،[5] یکی از پیامبران عرب و شتربان[6] بود[7] که در خواب بر او وحی میشد.[8]
بعضی دیگر میگویند؛ او صد سال بعد از «خالد بن سنان» به سوی دو قبیله به نامهای «قدمان» و «رعویل» مبعوث شد که آنها از دعوتش سرپیچی کرده و او را به شهادت رساندند.[9]
براساس خبر همدانی؛ گروهی قبل از اسلام به قبر حنظله دست یافتند و دیدند که در دستش انگشتری است که بر آن نوشته بود من حنظلة بن صفوان رسول خدا هستم و دیدند که بر بالای سرش نوشتهای است که بر آن نوشته، خداوند مرا به سوی حمیر و عرب از اهل یمن فرستاد.[10]
برخی از متأخران نیز نگاشتهاند؛ وی در سال 119 میلادى ظهور کرد و مأمور شد که اصحاب رس را به دین عیسى دعوت کند.[11]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 141، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 4، ص 74، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[3]. فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، تحقیق، درایتی، محمدحسین، نعمتی، محمدرضا، ج 2، ص 778، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق.
[4]. الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 100؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 4، ص 317، بیروت، مؤسسه التاریخ، چاپ اول، بی تا؛ جزائری، نعمت الله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 392، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[5]. دیار بکری، شیخ حسین، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج 1،ص200، بیروت، دار الصادر، بی تا.
[6]. جرجانی، ابو المحاسن حسین بن حسن، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ج 6، ص 208، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1377ش.
[7]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 6، ص 16، (پاورقی)، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[8]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 228، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[9]. تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج 1، ص 200.
[10]. زرکلی، الأعلام، ج 2، ص286، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ 8، 1989م.
[11]. بلاغی، سید عبد الحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج 2، (مقدمه) ص 891، قم، حکمت، 1386ق.