در زبان فارسی متداول، حفرههای موجود در کوه با نام «غار» که برگرفته از زبان عربی است، شناخته میشود.
در زبان عربی برای این حفرهها، از واژههای مختلفی بهره گرفته میشود که یکی از آنها همان کلمهی «غار» است که در قرآن نیز به کار گرفته شده است.[1]
واژههای «غار» و «مغاره» از ریشه «غور» گرفته میشود که به معنای فرو رفتن در چیزی و قرار گرفتن در عمق و قعر آن است.[2]
در توضیح معنای «غار»، عبارتهای مختلفی بیان شده است؛ از جمله: مکانی مانند خانه در دل کوه، مکانی فرورفته در کوه، هر مکان مستحکم و باثبات در زمین، سوراخ و تونل و دالانی که حیوانات وحشی به آن پناه میبرند و ...
جمع مکسر غار، «غیران» است و برخی «اغوار» را نیز جمع آن دانستهاند.[3]
واژههای «مغار» و «مغاره» که دومی آن به صورت جمع در قرآن نیز به کار گرفته شده است،[4] به همان معنای غار است.
اما «کهف» که نام سورهای از قرآن نیز بوده و جمع مکسر آن «کهوف» است به غاری گفته میشود که نسبتا وسیع و بزرگ باشد.
بر این اساس، میتوان گفت که «غار» دایره شمول بیشتری نسبت به «کهف» داشته و شامل تمام غارهای کوچک و بزرگ میشود؛ اما «کهف» تنها به غاری گفته میشود که نسبتا بزرگ بوده و امکان پناهگرفتن درآن وجود داشته باشد.
از نگاهی دیگر و با تعبیری کنایی به افرادی که ملجأ و پناهگاه انسان میباشند، نیز کهف گفته میشود؛[5] زیرا همانگونه که برخی غارهای وسیع و قابل سکونت، جان بسیاری از انسانها را نجات داده است، عملکرد افراد یاد شده نیز همینگونه بوده و آنان در تلاطمهای مادی و معنوی پناهگاه دیگران هستند.
[1]. «إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ». توبه، 40.
[2]. ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 401، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق.
[3]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج 7، ص 326، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[4]. «لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَّوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ». توبه، 57.
[5]. تاج العروس، ج 12، ص 472.