نهاوند شهری در فاصله حدوداً 110 کیلومتر و در جنوب شهر همدان است که «جنگ نهاوند» بین سپاه ایران و اعراب مسلمان در نزدیکی این شهر رخ داد. تاریخ این نبرد بزرگ را سال 19،[1] 20،[2] و یا 21 ق[3] گزارش کردهاند.
بعد از شکست ایرانیان در جنگ «جلولاء»،[4] «یزدگرد» پادشاه ایران به قم[5] یا مرو[6] گریخت. او فرستادگانی به اطراف فرستاده و از مردم یارى خواست. برخی از مردم مناطق مازندران، گرگان، دماوند، رى، اصفهان، همدان و ماهان در لشکر او گرد آمدند.[7] یزدگرد، «مردان شاه بن هرمز»[8] یا «فیروزان»[9] را به عنوان فرمانده این سپاه مشخص و به سمت نهاوند فرستاد.
سعد بن ابی وقاص[10] و یا عمار بن یاسر[11] با نوشتن نامه عمر بن خطاب(خلیفه دوم)[12] را از این قضیه آگاه کرد.[13] عمر با مشورت مسلمانان در مدینه ماند[14] و «نعمان بن مقرّن مزنی» را به رهبری سپاه انتخاب کرد.[15]
در این جنگ، سپاه ایرانیان برای طولانی کردن جنگ، به داخل قلعه خود رفته و هر وقت میخواستند از آن بیرون آمده و به جنگ پرداخته و سپس به داخل قلعه بازمیگشتند. سرانجام با پخش شایعه از دنیا رفتن خلیفه دوم، مسلمانان عقبنشینی کرده[16] و سپاه ایران برای تعقیب آنها از قلعه بیرون آمدند، اما مسلمانان برگشتند و آنها را شکست دادند.[17] از آنجا که ایرانیان بعد از این جنگ دیگر نتوانستند لشکر منسجمی را گرد هم آورند و به دنبال آن بود که مسلمانان توانستند تمام ایران را فتح کنند،[18] نبرد نهاوند از طرف مسلمانان به «فتح الفتوح» مشهور شد.[19]
اجساد کشتهشدگان این جنگ را در یک فرسخی(6 کیلومتری) نهاوند به سمت (شمال غربی و) شهر دینور دفن کردند.[20]
[1]. بلاذری، أبو الحسن أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص 298 – 299، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1988م.
[2]. همان.
[3]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص 133، قم، منشورات الرضی، 1368ش.
[4]. «جنگ شوشتر»، 101066؛ «ممدوح بودن فتوحات اسلامی»، 63522؛ «جنگ نمارق»، 101071؛ «شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ علیه ایران»، 9743؛ «فتح ایران و عدم اجازه در انتخاب آزاد دین»، 2433؛
[5]. الاخبار الطوال، ص 133.
[6]. مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق، امامی، ابو القاسم، ج 1، ص 380، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش.
[7]. الاخبار الطوال، ص 133 – 134.
[8]. همان، ص 134.
[9]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 556، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[10]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 7، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[11]. «زندگینامه عمار بن یاسر»، 93933.
[12]. «زندگینامه و شخصیت عمر، خلیفه دوم»، 41911؛ «خلیفه دوم از نگاه شیعه»، 7498.
[13]. الاخبار الطوال، ص 134.
[14]. الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 8.
[15]. دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، ج 2، ص 556.
[16]. الاخبار الطوال، ص 136.
[17]. دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، ج 2، ص 557.
[18]. الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 16.
[19]. تجارب الأمم، ج 1، ص 380.
[20]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 324، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.