لطفا صبرکنید
بازدید
178655
آخرین بروزرسانی: 1398/02/20
کد سایت fa96205 کد بایگانی 112477 نمایه معنای اصلی واژه نکاح
طبقه بندی موضوعی لغت شناسی
برچسب ازدواج|عقد|نکاح|جماع|مجامعت|تزویج
خلاصه پرسش
معنای اصلی واژه «نکاح» چیست؟
پرسش
آیا معنای اصلی واژه «نکاح» جماع است؟
پاسخ اجمالی
واژه «نکاح» از ریشه «نکح» بوده و معنای آن در بیشتر موارد تزویج و عقد ازدواج است؛ یعنی زن گرفتن و تشکیل خانواده. البته این واژه به معناى هم‌بستری و جماع نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.
لسان العرب از قول ازهری و جوهری می‌گوید: اصل «نکاح» در کلام عرب به معنای هم‌بستری است.[1]
در همین راستا برخی مفسران هم معتقدند اصل «نکاح» به معنای جماع است، و بر اثر کثرت استعمال در معنای عقد هم به کار رفته است.[2]
از آن‌سو، برخی معتقدند که هم‌بستری را نباید معنای اصلی «نکاح» دانست، اگرچه از آثار نکاح به لحاظ تولید نسل و تشکیل خانواده، مجامعت می‌باشد.[3]
راغب اصفهانی در همین زمینه می‌گوید: «نکاح» در اصل براى عقد بوده و سپس به طور استعاره برای هم‌بستری مورد استفاده قرار می‌گیرد، و محال است که اوّل برای جماع وضع شده باشد، و پس از آن به استعاره در عقد به کار رفته باشد؛ زیرا نام‌هاى جماع همه کنایات‌‏اند و عرب تصریح به آن‌را قبیح می‌‌داند، و این غیر ممکن است که با لفظ قبیح از غیر قبیح تعبیر آورند؛ یعنى لفظى که براى جماع وضع شده، در عقد خواندن به کار برده باشند.[4]
گفتنی است تقریباً در تمام موارد، آنچه از واژه «نکاح» در قرآن کریم آمده به معناى تزویج و ازدواج است و در روایت پیامبر(ص) که فرمود: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی‏»،[5] همان عقد ازدواج است؛ زیرا این‌ سخن که ازدواج، سنّت من است، قطعاً تنها هم‌بستری مورد نظر آن‌حضرت نبوده، بلکه ایشان در مقام توصیه به ازدواج و تشکیل خانواده چنین گفتاری را بیان فرمودند.
 

[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏2، ص 626، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏3، ص 45، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏12، ص 235، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 823، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 101، مطبعة حیدریة، نجف، بى‌تا.