لطفا صبرکنید
بازدید
7663
آخرین بروزرسانی: 1398/04/24
کد سایت fa97675 کد بایگانی 84677 نمایه زندگینامه احمد بن شعیب نسائى
طبقه بندی موضوعی تاريخ بزرگان,بزرگان
برچسب صحاح سته|نساء|خراسان|نسائى|السنن الکبرى|السنن الصغری|خصائص أمیر المؤمنین علی(ع)
خلاصه پرسش
زندگی‌نامه احمد بن شعیب نسائى(مؤلف یکی از صحاح سته) را بیان کنید؟
پرسش
زندگی‌نامه احمد بن شعیب نسائى را بیان کنید؟ آیا نام «نسائی» به کسر نون است یا به فتح آن؟
پاسخ اجمالی
أحمد(بن علی)[1] بن شعیب‏ بن علی بن سنان بن بحر،[2] أبو‌عبدالرحمن،[3] نسائی‏‏[4] در منطقه «نَساء»(با فتح نون[5]) خراسان به دنیا آمد.[6]
سال تولد او را دویست و چهارده،[7] دویست و پانزده،[8] و دویست و بیست و پنج[9] گزارش کرده‌اند.
مذهب
نسائی شافعی مذهب بود، [10] اما علاقه او به اهل‌بیت(ع) و دفاعش از آنان باعث شد که برخی او را شیعه[11] و یا حداقل علاقه‌مند به مذهب تشیع بدانند.[12]
سفرها
از دوران کودکی نسائی اطلاعات چندانی به دست نیامد. اولین مسافرت او به نیشابور بود و در آن‌جا نزد إسحاق بن إبراهیم حنظلی، و حسین بن‏ منصور، و محمد بن رافع علم آموخت.[13] سپس در سن پانزده سالگی[14] به بغداد[15] نزد قتیبه بن سعید رفت و حدود یک سال و دو ماه در نزد او علم آموخت.[16] او هم‌چنین برای کسب علم به شهرهای مرو، نیشابور، عراق، شام و مصر سفر کرد و سرانجام در مصر[17] و در منطقه زقاق القنادیل سکونت گزید.[18]
اساتید
نسائی از علمایی؛ مانند أحمد بن نصر نیشابوری،[19] و أبی شعیب صالح بن زیاد[20]، ‏قتیبه بن سعید، إسحاق بن راهویه، هشام بن عمّار، عیسى بن حمّاد، حسین بن منصور سلمی، عمرو بن زراره، محمد بن نضر، سوید بن نصر و أبا‌کریب علم آموخت.[21]
شاگردان
علمایی مانند أبو بشر دولابی، أبوعلی حسین نیشابوری، حمزه بن محمد کنانی، أبوبکر أحمد بن سنی، محمد بن عبد الله بن حیویه و أبوالقاسم طبرانی جزو شاگردان او بودند.[22]
آثار
1. السنن الکبرى؛[23]
2. السنن الصغرى، این دو کتاب از صحاح سته اهل‌سنت می‌باشند.[24]
3. خصائص أمیر المؤمنین علی(ع)؛[25] نسائی در سال سی‌صد و دو به شام رسید که عده زیادی از مردم آن منطقه نسبت به امام علی(ع) بسیار بدبین بودند؛[26] لذا کتاب خصائص را در فضائل آن‌حضرت(ع) نوشت[27] تا مردم را هدایت کند.[28]
4. مسند علی؛[29]
5. مسند مالک؛[30]
6. المجتنی؛ این کتاب خلاصه‌ای از احادیث کتاب «السنن الکبری» است که آن را به درخواست امیر حله نوشت.[31]
7. الضعفاء و المتروکون؛[32]
8. فضائل الصحابه؛[33]
9. عمل الیوم و اللیله.[34]
شخصیت و جایگاه علمی
علما او را با اوصافی؛ مانند «ثقه»، «فقیه»، «ثبت کنند و حافظ روایات»،[35] «یکی از بزرگان‏»،[36] «دارای جایگاه بالایی»،[37] «پرهیزگارترین»،[38] «مقدم بودن در حدیث بر دیگران»،[39] مورد ستایش قرار داده‌اند. تلاش‌های او باعث شد که به او حسادت ورزیدند.[40]
نسائى و دفاع از امام علی(ع)‏
نسائی در سال سی‌صد و دو سفری به دمشق داشت و متوجه کینه‏ شدید مردم شام نسبت به امام على(ع) شد. زمانی که به او گفته شد که چرا احادیثى درباره فضائل معاویه نمى‏گویى؟ نسائی در جواب آنها گفت: آیا معاویه به آن همه روایاتی که در مورد او ساخته‌اند، راضی نیست و می‌خواهد بر علی فضیلت هم داشته باشد.[41] بر اساس نقلی نسائی گفت درباره او چه بگویم جز این‌که پیامبر(ص) در مورد او فرمود: «خدا هرگز شکمش را سیر نکند».[42]
تاریخ وفات
نسائی در ماه شعبان[43] یا صفر[44] سال 303 هـ‌.ق[45] از دنیا رفت. عمر او هشتاد و هشت سال بود.[46]
در مورد علت وفات نسائی چند دلیل بیان شده است:
1. در پی دفاع نسائی از امام علی(ع) و نکوهش معاویه، اهل دمشق بر اثر این سخن وى را به شدت مورد طعنه قرار دادند و او را به شدت کتک زدند و او بر اثر همین علت در مکه از دنیا رفت،[47] و در بین صفا و مروه دفن شد.[48] برخی نیز معتقدند که به همین دلیل در فلسطین از دنیا رفت،[49] و در بیت‌المقدس دفن شد.[50] برخی نیز می‌گویند در رمله شام از دنیا رفت و در آن‌جا دفن شد.[51]
2. در پی دفاع نسائی از امام علی(ع) و نکوهش معاویه، مردم او را مورد طعنه قرار دادند و او به مکه رفت و در آنجا از دنیا رفت.[52]
 3. برخی نیز گفتند نسائی در دمشق به دست خوارج کشته شد.[53]
 

[1]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 123، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[2]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 23، ص 105، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج 1، ص 263، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.‌
[6]. سمعانی‏، أبو سعید عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق، معلمی یمانی، عبد الرحمن بن یحیی، ج 13، ص 84، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1382ق.
[7]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[8]. همان؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 5، ص 282، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[9]. ابن العماد شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 4، ص 17، تحقیق ارناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ق.
[10]. ابن عساکر، على بن حسن، ‏تاریخ مدینة دمشق‏، محقق، شیرى، على‏، ج 71، ص 176، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق‏.
[11]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 13، ص 156، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[12]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[13]. المنتظم، ج ‏13، ص 155.
.[14] تاریخ ‏الإسلام، ج ‏23، ص 106.
[15]. المنتظم، ج ‏13، ص 156.
.[16] تاریخ ‏الإسلام، ج ‏23، ص 106.
[17]. همان.
[18]. همان.
[19]. تاریخ مدینة دمشق‏‏، ج 71، ص 170.
[20]. همان.
[21]. تاریخ ‏الإسلام، ج ‏23، ص 106.
[22]. همان.
[23]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 4، ص 16.
[24]. همان.
[25]. تاریخ ‏الإسلام، ج ‏23، ص 107.
[26]. همان.
[27]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[28]. تاریخ ‏الإسلام، ج ‏23، ص 107.
[29]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 4، ص 16.
[30]. همان، ج ‏4، ص 17.
[31]. تاریخ مدینة دمشق، ج ‏71، ص 176.
[32]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 1، ص 171، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[33]. المنتظم، ج ‏1، ص 96.
[34]. مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 2، ص 320، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[35]. المنتظم، ج ‏13، ص 156.
[36]. معجم ‏البلدان، ج ‏5، ص 282.
[37]. همان.
[38]. تاریخ مدینة دمشق، ج ‏71، ص 176.
[39]. المنتظم، ج ‏13، ص 156؛ معجم ‏البلدان، ج ‏5، ص 282.
[40]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[41]. المنتظم، ج ‏13، ص 156.
[42]. تاریخ ‏الإسلام، ج ‏23، ص 107.
[43]. معجم ‏البلدان، ج ‏5، ص 282.
[44]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[45]. الأنساب، ج ‏13، ص 88.
[46]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[47]. همان؛ الأنساب، ج ‏13، ص 88.
[48]. المنتظم، ج ‏13، ص 156.
[49]. همان.
[50]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[51]. المنتظم، ج ‏13، ص 156.
[52]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 124.
[53].  تاریخ ‏الإسلام، ج ‏23، ص 109.