از نظر اسلام همۀ انسانها حتی مجرمان نیز مورد احتراماند؛ از اینرو در احکام اسلامی، شکنجهی متهم قبل از اثبات جرم و گناه، ممنوع اعلام شده است؛[1] اما گاهی اتفاق میافتد که تحت شرایط خاص و با رعایت برخی مقررات میتوان برای رسیدن به اهداف مورد نظر از این روش کمک گرفت و این موضوع در تمام دنیا کم و بیش پذیرفته شده است.
به عنوان نمونه، اگر مطمئن باشیم فردی که دستگیر شده، دهها نفر را در جایی بدون آب و غذا محبوس کرده و اگر آنها را نیابیم از گرسنگی و تشنگی خواهند مرد، و نیز میدانیم که متهم دستگیر شده جز با شکنجه اقرار نخواهد کرد و جای زندانیان را نخواهد گفت، آیا باز هم میتوانیم معتقد باشیم که بر اساس قانون منع شکنجه او را به حال خود رها کرده و موجبات مرگ آن دهها نفر را فراهم آوریم؟!
و یا آنکه فردی که افراد دیگری را تحت شکنجه به قتل رسانده و اکنون با آنکه دستگیر شده در صدد جنایات دیگری است، با او مانند یک متهم معمولی رفتار شود؟!
بعد از آنچه گفته شد، به پرسش برمیگردیم.
کنانة بن ربیع از یهودیان پیمانشکن بنینضیر بود که مدینه را ترک گفته و به منطقه خیبر آمد و در آنجا سکونت گزید. گنجهای بنینضیر نزد او بود که آنها را در جایی دفن کرده بود. (او و دوستانش میتوانستند بعدها با استفاده از همین اموال، توطئه دیگری را بر علیه اسلام سازمان دهند) از اینرو هنگامی که او را نزد رسول خدا(ص) آوردند، حضرتشان(ص) از وی خواست تا جای دفن آن اموال را نشان دهد؛ اما او حاضر نشد جای آنرا فاش کند و منکر شد و گفت: من از جای آنها اطلاعی ندارم! مردی از خود یهودیان به پیامبر(ص) گفت: من کنانة بن ربیع را دیدم که هر روز به اطراف خرابهای رفت و آمد میکرد! بعد از این بود که پیامبر(ص) به کنانه فرمود: اگر ما اندوختهی مزبور را نزد تو پیدا کنیم در عوض آن، تو را بکشیم؟ کنانه قبول کرد.
رسول خدا(ص) دستور داد خرابهی مزبور را حفر کردند، و مقداری از آن اموال را از آن مکان بیرون آوردند. حضرتشان باز هم به کنانه فرصت داد و جای بقیه اموال را از او پرسید، اما کنانه باز هم از نشاندادن جای آنها خودداری کرد!
رسول خدا(ص) به زبیر دستور داد تا او را تحت فشار قرار دهد تا جای بقیه اموال را نشان دهد، ولی با این وضع هم حاضر نشد جای آنرا نشان دهد. رسول خدا(ص) او را به محمد بن مسلمه سپرد و او نیز کنانه را (که قاتل برادرش محمود بن مسلمه بود به عنوان قصاص) کشت.[2]
بعد از کشتهشدن کنانه، همسرش صفیه دختر حیی اسیر شد. رسول خدا(ص) به صفیه پیشنهاد کرد که اگر مسلمان شود و خدا و رسولش را انتخاب کند او را آزاد میکند. صفیه گفت: من مسلمان شدم و خدا و رسولش را انتخاب میکنم. پیامبر او را آزاد کرد و سپس وی را به همسری برگزید.[3]
ازدواج پیامبر اسلام(ص) با صفیه کاملا با رضایت او و مطابق با دستورات دین اسلام بود.[4]
[1]. «شکنجه در اسلام»، 110913.
[2]. ابن هشام،عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق، سقا، مصطفی، أبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص336– 337، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
[3]. «ازدواج پیامبر(ص) با صفیه»، 6579.
[4]. «ازدواج با زنان اسیر»، 4981؛ «ازدواج با زنان اسیر و عزل نطفه»، 7734؛ «حلیت زنان اسیر»، 1076.