مغیرة بن شعبة بن ابی عامر بن مسعود، از قبیلهی بنیثقیف،[1] یکی از صحابیان رسول خدا(ص) بود.[2] و مادرش اسماء نام داشت.[3]
کنیه او أبوعیسی، یا ابوعبدالله بود[4] که به وی مغیرة الرأی نیز میگفتند.[5]
مغیره در سالی که جنگ خندق در آن رخ داد مسلمان شد؛[6] اما نخستین رخداد مهمی که در آن حضور داشت صلح حدیبیه بود.[7]
فرزندان
مطرف،[8] عروه با کنیهی ابویعقوب، عقّار، یعفور و حمزه فرزندان مغیره بودند.[9]
جایگاه مغیره در روایات
از مجموع روایاتی که در نکوهش مغیره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که وی میانه خوبی با اهلبیت(ع) نداشت. به عنوان نمونه:
- امام علی(ع) فرمود: «اسلام مغیره از روی مکر و فریب و در اثر یک جنایت بود، گروهی از قوم او به وی اطمینان کردند، ولی او ناگهان به آنها تاخت و آنها را از پا در آورد، و بعد فرار کرد و نزد رسول خدا(ص) آمد و به اسلام پناه آورد! به خدا سوگند کسی در اسلام او خضوع و خشوعی ندید. آگاه باشید که از قبیلهی ثقیف قبل از قیامت فرعونهائی خواهند بود، که از حق کنارهگیری میکنند، و آتش جنگ را روشن مینمایند، و از ظالمان هم پیروی میکنند، متوجه باشید که قبیلهی ثقیف اهل مکر و فریب هستند و به عهد و پیمانها وفادار نمیانند.[10]
- وی در جریان هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و آتشکشیدن آن حضور داشت.[11] با توجه به همین پیشینه بود که امام حسن(ع) در مجلسی که معاویه آنرا ترتیب داده بود، به مغیره فرمود: «تو همان کسی هستی که فاطمه دختر رسول خدا(ص) را کتک زدی تا آنجا که فرزندش(محسن) در شکمش سقط شد؛ در صورتی که پیامبر اسلام(ص) فرمود: ای فاطمه! تو برترین زنان اهل بهشت هستی. ای مغیره! بدان که خداوند تو را طعمهی آتش جهنم خواهد کرد».[12]
- امام علی(ع) فرمود: «اگر قدرت پیدا کنم او را هدف سنگ قرار خواهم داد».[13]
- امام صادق(ع) در مورد آیهی «ما یکونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ ...»؛[14] فرمود: این آیه در مورد فلان و فلان و ابوعبیده جراح و عبدالرحمن بن عوف و سالم مولی ابوحذیفه و مغیرة بن شعبة نازل شد. آنها بین خود سندی نگاشته و عهد بستند و توافق کردند که اگر رسول خدا(ص) از دنیا رفت، هرگز نگذارند خلافت در بنیهاشم قرار گیرد. خدا نیز این آیه را در شأن آنها نازل فرمود.[15]
مغیره در حکومت امام علی(ع)
گزارشی مبنی بر اینکه مغیره در حکومت امام علی(ع) منصبی داشت، در منابع مشاهده نشده است. و با توجه به دشمنی مغیره با اهلبیت(ع) اساسا چنین چیزی بعید به نظر میرسد. البته وی مانند دیگران در صدد ارائه مشورتهایی به امام(ع) بود که لزومی به پذیرش آن نیز وجود نداشت.
به عنوان نمونه، بر اساس برخی گزارشها معاویه از جریر خواست تا نامهای برای امام علی(ع) بنویسد و از آنحضرت بخواهد تا شام را به معاویه بسپارد و مصر را برای خراج وی مقرر نماید و هنگام شهادتشان بیعت کسی را بر گردن معاویه قرار ندهد؛ در مقابل معاویه نیز کار را به ایشان واگذارد و خلافت کلّی ایشان را کتبا پذیرا شود. جریر گفت: هر چه میخواهی خود بنویس و من نیز همزمان با تو مینویسم. معاویه نامهای در این زمینه برای امام(ع) فرستاد. امام علی(ع) در پاسخ نامهی جریر چنین نوشت:
«معاویه در واقع میخواهد که بیعت من بر گردنش نباشد و هر کاری که خودش میخواهد و من آنرا دوست ندارم انجام دهد. وی میخواهد تو را سرگردان کند تا آمادگی مردم شام را ارزیابی کند. مغیرة بن شعبه پیش از این در مقام مشورت به من گفته بود که معاویه را بر شام بگمارم و خود بر مدینه حکومت کنم، ولی من از این کار خودداری کردم».[16]
ارتباط با خلفا
بر اساس برخی گزارشها مغیره اولین فردی بود که با ابوبکر بیعت کرد، و در زمان خلفا در مناصب حکومتی حضور داشت.[17]
عمر بن خطاب ابتدا او را به حکومت یمن منصوب کرد؛ اما با مخالفت مردم آن منطقه روبرو شد. بعد از آن فرمانداری بصره را به وی داد و پس از مدتی او را به حکومت کوفه گماشت.[18]
وی تا زمان مرگ عمر حاکم کوفه بود؛ اما عثمان او را عزل کرد و با خلافت معاویه مجددا به، حکومت کوفه رسید.[19]
مرگ
در زمان حاکمیت مغیره، بیماری طاعون در کوفه شیوع پیدا کرد و مغیره از این شهر خارج شد و زمانی که بیماری فروکش کرد، به کوفه بازگشت و به طاعون مبتلا شد[20] و در نهایت در سال چهل و نه،[21] پنجاه[22] و یا پنجاه و یک هجری[23] در سن هفتاد سالگی[24] از دنیا رفت.
[1]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 104، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[2]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، محقق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 13، ص 347، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[3]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، محقق، عطا، محمد عبد القادر، ج 4، ص 213، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[4]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، محقق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1445، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[5]. الطبقات الکبری، ج 4،ص 214.
[6]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، محقق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 6، ص 162، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[7]. الطبقات الکبری، ج 6، ص 97.
[8]. انساب الاشراف، ج 7، ص 397.
[9]. ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، محقق، ثروت عکاشة، ص 295، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م.
[10]. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 2، ص 516 – 517، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق.
[11]. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، محقق، مصحح، میرشریفی، علی، ص 117، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[12]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 277، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[13]. الغارات، ج 2، ص 516.
[14]. مجادله، 7.
[15]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 178- 179، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[16]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 52، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[17]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 578، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[18]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 4، ص 121، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[19]. الطبقات الکبری، ج 6، ص 97.
[20]. البدء و التاریخ، ج 6، ص 3.
[21]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، محقق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 234، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[22]. الاستیعاب، ج 4، ص 1446.
[23]. تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 234.
[24]. الطبقات الکبری، ج 6، ص 98.