کد سایت
id24426
کد بایگانی
69575
نمایه
خطوط اصلى برنامههاى بندگان راستین از نگاه قرآن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
آیه دهم سوره زمر، چه ویژگیهایی از مسلمانان را برجسته میکند؟
پرسش
لطفاً تفسیر آیه دهم سوره زمر را که میفرماید: «بگو: اى بندگان من که ایمان آوردهاید، از پروردگارتان پروا بدارید. براى کسانى که در این دنیا خوبى کردهاند، نیکى خواهد بود، و زمین خدا فراخ است. بیتردید، شکیبایان پاداش خود را بیحساب [و] به تمام خواهند یافت»، ارائه دهید.
پاسخ اجمالی
در آیه 10 سوره زمر؛ بخشی از خطوط اصلى برنامههاى بندگان راستین و مخلص بیان شده است:
1. تقوا
خدای متعال نخست از تقوا آغاز میکند و به پیامبر اکرم(ص) دستور میدهد: «بگو: اى بندگان من که ایمان آوردهاید! از مخالفت با پروردگارتان بپرهیزید» (قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ).[1]
تقوا که همان خویشتندارى در برابر گناه، و احساس مسئولیت و تعهد در پیشگاه حق است، نخستین برنامه بندگان مؤمن میباشد، تقوا سپرى است در مقابل آتش و عاملى است بازدارنده در برابر انحراف، تقوا سرمایه بزرگ بازار قیامت، و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است.[2]
2. احسان
در مرحله بعد به مسئله «احسان و نیکوکارى» در این دنیا که خانه امتحان است پرداخته شده، و از طریق بیان نتیجه احسان، مردم را به آن تشویق میکند و میفرماید: براى کسانى که در این دنیا نیکى کردهاند حسنه و پاداش نیکوى بزرگى است: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ».
نیکوکارى در این دنیا[3] چه در گفتار، چه در عمل، چه در طرز اندیشه و تفکر نسبت به دوستان و بیگانگان، همه و همه نتیجهاش برخوردارى از پاداشی بزرگ در هر دو جهان است که نیکى جز نتیجه نیک نخواهد داشت.
در حقیقت تقوا یک عامل بازدارنده است، و احسان یک عامل حرکت آفرین که مجموعاً «ترک گناه» و «انجام واجبات و مستحبات» را شامل میشود.
3. هجرت از سرزمینهای شرک و کفر
سومین دستور، تشویق به «هجرت» از سرزمینهای شرک و کفر و آلوده به گناه است:[4] «زمین خداوند وسیع است (اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید)» (وَ أَرْضُ اللهِ واسِعَةٌ).
این دستور، در حقیقت پاسخى است به بهانهجویان سست ارادهاى که میگفتند ما در سرزمین مکه به دلیل سیطره حکومت مشرکان قادر به انجام وظایف الهى خود نیستیم، قرآن میگوید: سرزمین خدا محدود به مکه نیست، مکه نشد مدینه؛ دنیا پهناور است، تکانى به خود دهید و از مراکز آلوده به شرک و کفر و خفقان که مانع آزادى و انجام وظایف شما است به جاى دیگر نقل مکان کنید.
مسئله هجرت یکى از مهمترین مسائلى است که نه تنها در آغاز اسلام اساسیترین نقش را در پیروزى حکومت اسلامى ایفا کرد، و به همین دلیل، پایه و سرآغاز تاریخ اسلامى شد، بلکه در هر زمان دیگر نیز از اهمیت فوق العادهاى برخوردار است که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط بازمیدارد، و از سویى دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است.
قرآن مجید در آیه دیگری میگوید: «کسانى که فرشتگان [قبض ارواح]، روح آنها را گرفتند در حالیکه به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: "شما در چه حالى بودید؟ [و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!]" گفتند: "ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم." آنها (فرشتگان) گفتند: "مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!" آنها [عذرى نداشتند، و] جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند».[5]
این آیه شریفه به خوبى نشان میدهد که فشار و خفقان محیط در آنجایی که امکان هجرت از آن وجود دارد به هیچوجه در پیشگاه خدا عذر نیست.
4. صبر
از آنجا که هجرت معمولاً همراه با مشکلات فراوانى در جنبههاى مختلف زندگى است، چهارمین دستور را درباره صبر و استقامت به این صورت بیان میفرماید: صابران و شکیبایان، اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند: «إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ».
تعبیر به «یوفى» که از ماده «وفى» و به معناى اعطای کامل است؛[6] از یک سو و تعبیر «بغیر حساب» از سوى دیگر نشان میدهد که صابران با استقامت، برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند. شاهد این سخن حدیث معروفى است که امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل میکند: «هنگامى که نامههاى اعمال گشوده میشود، و ترازوهاى عدالت پروردگار نصب میگردد، براى کسانى که گرفتار بلاها و حوادث سخت شدند و استقامت ورزیدند نه میزان سنجشى نصب میشود، و نه نامه عملى گشوده خواهد شد، سپس پیامبر به عنوان شاهد سخنش، آیه فوق را تلاوت فرمود که؛ خداوند اجر صابران را بیحساب میدهد».[7]
بعضى معتقدند که این آیه درباره نخستین هجرت مسلمانان؛ یعنى هجرت گروه عظیمى به سرپرستی «جعفر بن ابىطالب» به سرزمین حبشه نازل شده است،[8] اما میدانیم که شأن نزولها در عین اینکه مفاهیم آیات را روشن میکند، اما آنها را محدود نمیسازد.
1. تقوا
خدای متعال نخست از تقوا آغاز میکند و به پیامبر اکرم(ص) دستور میدهد: «بگو: اى بندگان من که ایمان آوردهاید! از مخالفت با پروردگارتان بپرهیزید» (قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ).[1]
تقوا که همان خویشتندارى در برابر گناه، و احساس مسئولیت و تعهد در پیشگاه حق است، نخستین برنامه بندگان مؤمن میباشد، تقوا سپرى است در مقابل آتش و عاملى است بازدارنده در برابر انحراف، تقوا سرمایه بزرگ بازار قیامت، و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است.[2]
2. احسان
در مرحله بعد به مسئله «احسان و نیکوکارى» در این دنیا که خانه امتحان است پرداخته شده، و از طریق بیان نتیجه احسان، مردم را به آن تشویق میکند و میفرماید: براى کسانى که در این دنیا نیکى کردهاند حسنه و پاداش نیکوى بزرگى است: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ».
نیکوکارى در این دنیا[3] چه در گفتار، چه در عمل، چه در طرز اندیشه و تفکر نسبت به دوستان و بیگانگان، همه و همه نتیجهاش برخوردارى از پاداشی بزرگ در هر دو جهان است که نیکى جز نتیجه نیک نخواهد داشت.
در حقیقت تقوا یک عامل بازدارنده است، و احسان یک عامل حرکت آفرین که مجموعاً «ترک گناه» و «انجام واجبات و مستحبات» را شامل میشود.
3. هجرت از سرزمینهای شرک و کفر
سومین دستور، تشویق به «هجرت» از سرزمینهای شرک و کفر و آلوده به گناه است:[4] «زمین خداوند وسیع است (اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید)» (وَ أَرْضُ اللهِ واسِعَةٌ).
این دستور، در حقیقت پاسخى است به بهانهجویان سست ارادهاى که میگفتند ما در سرزمین مکه به دلیل سیطره حکومت مشرکان قادر به انجام وظایف الهى خود نیستیم، قرآن میگوید: سرزمین خدا محدود به مکه نیست، مکه نشد مدینه؛ دنیا پهناور است، تکانى به خود دهید و از مراکز آلوده به شرک و کفر و خفقان که مانع آزادى و انجام وظایف شما است به جاى دیگر نقل مکان کنید.
مسئله هجرت یکى از مهمترین مسائلى است که نه تنها در آغاز اسلام اساسیترین نقش را در پیروزى حکومت اسلامى ایفا کرد، و به همین دلیل، پایه و سرآغاز تاریخ اسلامى شد، بلکه در هر زمان دیگر نیز از اهمیت فوق العادهاى برخوردار است که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط بازمیدارد، و از سویى دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است.
قرآن مجید در آیه دیگری میگوید: «کسانى که فرشتگان [قبض ارواح]، روح آنها را گرفتند در حالیکه به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: "شما در چه حالى بودید؟ [و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!]" گفتند: "ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم." آنها (فرشتگان) گفتند: "مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!" آنها [عذرى نداشتند، و] جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند».[5]
این آیه شریفه به خوبى نشان میدهد که فشار و خفقان محیط در آنجایی که امکان هجرت از آن وجود دارد به هیچوجه در پیشگاه خدا عذر نیست.
4. صبر
از آنجا که هجرت معمولاً همراه با مشکلات فراوانى در جنبههاى مختلف زندگى است، چهارمین دستور را درباره صبر و استقامت به این صورت بیان میفرماید: صابران و شکیبایان، اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند: «إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ».
تعبیر به «یوفى» که از ماده «وفى» و به معناى اعطای کامل است؛[6] از یک سو و تعبیر «بغیر حساب» از سوى دیگر نشان میدهد که صابران با استقامت، برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند. شاهد این سخن حدیث معروفى است که امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل میکند: «هنگامى که نامههاى اعمال گشوده میشود، و ترازوهاى عدالت پروردگار نصب میگردد، براى کسانى که گرفتار بلاها و حوادث سخت شدند و استقامت ورزیدند نه میزان سنجشى نصب میشود، و نه نامه عملى گشوده خواهد شد، سپس پیامبر به عنوان شاهد سخنش، آیه فوق را تلاوت فرمود که؛ خداوند اجر صابران را بیحساب میدهد».[7]
بعضى معتقدند که این آیه درباره نخستین هجرت مسلمانان؛ یعنى هجرت گروه عظیمى به سرپرستی «جعفر بن ابىطالب» به سرزمین حبشه نازل شده است،[8] اما میدانیم که شأن نزولها در عین اینکه مفاهیم آیات را روشن میکند، اما آنها را محدود نمیسازد.
[1]. بدیهى است خطاب یا «عبادى» از ناحیه خداوند است، و اگر به پیامبر(ص) میگوید: « این سخن را بگو» منظور این است که از سوى من به آنها خطاب کن.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج19، ص: 401، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. غالب مفسران «فِی هذِهِ الدّنیا» را متعلق به «احسنوا» دانستهاند، بنابراین «حسنه» مطلق خواهد بود، و هر گونه پاداش نیک در این جهان و جهان دیگر را شامل میشود (برای نمونه؛ ر. ک: فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 1081، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 5، ص 38، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق). همچنین با توجه به اینکه «تنوین» در اینگونه موارد دلیل بر«تفخیم و عظمت» است بزرگى این پاداش مشخص میشود. تفسیر نمونه، ج 19، ص 401.
[4]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 13، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ الأصفى فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 1081؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 401.
[5]. نساء، 97.
[6]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 244؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 403؛ ر. ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص 878، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق.
[7]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 300، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385ق.
[8]. اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 9، ص 189، بیروت، دار الفکر، 1420ق.