کد سایت
ur21461
کد بایگانی
34079
نمایه
ستر عام و ستر خاص در عرفان
خلاصه پرسش
در علم عرفان مراد از ستر عام و ستر خاص چیست؟
پرسش
در علم عرفان مراد از ستر عام و ستر خاص چیست؟
پاسخ اجمالی
در فرهنگ عرفان کلمه ستر و حجاب دارای کاربرد فراوان است. به نظر میرسد اهل عرفان این اصطلاح را از قرآن و احادیث گرفته باشند. قرآن کریم یکی از انواع ارتباط خداوند متعال با انبیا(ع) را همراه با «حجاب» بیان میکند.[1] چنانکه از قول کافران نیز نقل میکند که آنان دلیل عدم فهم مطالب انبیا را وجود حجاب [در قلب خود] بیان میکنند.[2] در روایات نیز چیزهای مختلفی به عنوان حجاب بین خدا و خلق معرفی شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. در برخی از روایات آمده است که بین خداوند و خلق هفتاد هزار حجاب و پرده وجود دارد.[3]
2. در بعضی از احادیث، گناه و معصیت را حجاب بین خداوند و خلق معرفی میکند.[4]
3. برخی از اخبار اصل خلقت خلق را حجاب میدانند.[5]
به نظر میرسد اهل عرفان با استفاده از چنین روایاتی، اصطلاح «ستر عام» را درست کردند مثلا محی الدین عربی سخنی دارد که ظاهراً مقصود وی این است که وجود هر چیزی ستر و حجاب وی از حق است و این را «ستر عام» نامید.[6] البته این مطلب که وجود هر چیزی ستر و حجاب از حق است در سخنان عارفان دیگر نیز به صورت نظم و نثر آمده است:
حافظ میگوید:
تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیزچ
خوشا کسى که در این راه بىحجاب رود
ابو سعید ابو الخیر نیز چنین می گوید:
دى شانه زد آن ماه خم گیسو را
بر چهره نهاد زلف عنبر بو را
پوشید بدین حیله رخ نیکو را
تا هر که نه محرم نشناسد او را[7]
برخی از اهل معرفت در توضیح این مطلب میگویند: چون مظاهر و شئون حق به اسم صور خلق در آمده است که حق در وعاء این صور تجلى کرده است؛ پس این اوعیه هر یک ساتر حقاند و حق ظاهر نمىشود مگر آنگاه که این صورتها فانى شود و آن پردهها کنار رود. پس خلقى که نور حقاند و مجلاى ظهور او حجاب خودند آنگاه که از حجاب درآمدند به حق رسیدند، این است معناى فناى فی اللّه.[8]
اما معنای ستر خاص به نظر میرسد میتوان معنای آنرا از راه مقابله با ستر عام به دست آورد؛ یعنی حجابهایی مانند گناهان یا حجابهای دیگری که تا هفتاد هزار شمرده شده است میتوانند به عنوان ستر خاص مطرح باشند.
1. در برخی از روایات آمده است که بین خداوند و خلق هفتاد هزار حجاب و پرده وجود دارد.[3]
2. در بعضی از احادیث، گناه و معصیت را حجاب بین خداوند و خلق معرفی میکند.[4]
3. برخی از اخبار اصل خلقت خلق را حجاب میدانند.[5]
به نظر میرسد اهل عرفان با استفاده از چنین روایاتی، اصطلاح «ستر عام» را درست کردند مثلا محی الدین عربی سخنی دارد که ظاهراً مقصود وی این است که وجود هر چیزی ستر و حجاب وی از حق است و این را «ستر عام» نامید.[6] البته این مطلب که وجود هر چیزی ستر و حجاب از حق است در سخنان عارفان دیگر نیز به صورت نظم و نثر آمده است:
حافظ میگوید:
تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیزچ
خوشا کسى که در این راه بىحجاب رود
ابو سعید ابو الخیر نیز چنین می گوید:
دى شانه زد آن ماه خم گیسو را
بر چهره نهاد زلف عنبر بو را
پوشید بدین حیله رخ نیکو را
تا هر که نه محرم نشناسد او را[7]
برخی از اهل معرفت در توضیح این مطلب میگویند: چون مظاهر و شئون حق به اسم صور خلق در آمده است که حق در وعاء این صور تجلى کرده است؛ پس این اوعیه هر یک ساتر حقاند و حق ظاهر نمىشود مگر آنگاه که این صورتها فانى شود و آن پردهها کنار رود. پس خلقى که نور حقاند و مجلاى ظهور او حجاب خودند آنگاه که از حجاب درآمدند به حق رسیدند، این است معناى فناى فی اللّه.[8]
اما معنای ستر خاص به نظر میرسد میتوان معنای آنرا از راه مقابله با ستر عام به دست آورد؛ یعنی حجابهایی مانند گناهان یا حجابهای دیگری که تا هفتاد هزار شمرده شده است میتوانند به عنوان ستر خاص مطرح باشند.
[1]. «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»، شوری، 51.
[2]. «وَ قالُوا قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُون»، فصلت، 5.
[3]. «قَالَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ لِأَبِی الْحَسَنِ ع لِمَ احْتَجَبَ اللَّهُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ الْحِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا تَخْفَى عَلَیْهِ خَافِیَةٌ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَار»، قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج2، ص 10، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق.
[4]. «أَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ السَّیِّئَةُ دُونَکَ»، ابن طاووس، على بن موسى، الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فى السنة، ج 1، ص 158، دفتر تبلیغات اسلامى - قم، چاپ اول، 1376ش. قَالَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ لِأَبِی الْحَسَنِ ع لِمَ احْتَجَبَ اللَّهُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ الْحِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا تَخْفَى عَلَیْهِ خَافِیَةٌ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَار. (ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج1، ص 119، کتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م.)
[5]. «خَلْقُ اللَّهِ الْخَلْقَ حِجَابٌ بَیْنَه و بینهم»، ابن بابویه، محمد بن على، التوحید، ص 35، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1398ق.
[6]. «إن ربک واسع المغفرة أی واسع الستر فما من شیء إلا و هو مستور بوجوده و هو الستر العام فإنه لو لم یکن ستر لم یقل عن الله هو و لا قال أنت فإنه ما ثم إلا عین واحدة فأین المخاطب أو الغائب فلهذا قلنا فی الوجود إنه الستر العام ثم الستر الآخر بالملائم و عدم الملائم فهو واسِعُ الْمَغْفِرَةِ و هی حضرة إسبال الستور و قد تقدم الکلام علیها فی هذا الباب»، محى الدین ابن عربى، الفتوحات المکیة، ج 4، ص 257، دار صادر، بیروت.
[7]. حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص، 54، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1378ش.
[8]. ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص260.