سلام کردن از جمله مستحباتی است که در دین بر آن تأکید فراوانی شده است.
[1] اما در برخی موارد، این عمل، استحباب خود را از دست داده و مکروه به شمار میرود. از جمله مواردی که سلام کردن مکروه است عبارت است از:
1. سلام کردن مردان به زنان جوان: در سیره امام علی(ع) آمده است که ایشان مانند پیامبر(ص) به زنان سلام میکرد، ولی از سلام کردن به زنان جوان کراهت داشت.
[2]
2. سلام کردن به نمازگزار: برخی از فقها با جمع بین روایات مربوط به سلام کردن به نمازگزار، به این نتیجه رسیدهاند که سلام کردن به نمازگزار مکروه است.
[3] با این حال؛ برخی از فقها، نهی از سلام بر نمازگزار را نهی ارشادی دانسته و لذا آنرا مکروه ندانستهاند.
[4]
3 و 4 و 5. کسی که در حال تشییع جنازه است، کسی که در حال رفتن به نماز جمعه است و کسی که در حمام است.
[5] درباره علت این کراهت گفته شده که دو گروه اول به دلیل این که نباید معطل شوند، سلام کردن به آنان مکروه است و گروه آخر به دلیل اینکه سلام کردن به او معمولاً همراه با نگاه کردن به آن شخص است و نگاه به او و مطلع شدن از احوال او کار خوشایندی نیست، از این امر نهی شده است. البته ممکن است که بگوییم، سلام کردن این افراد به دیگران مکروه است.
[6]
درباره برخی دیگر از گروهها نیز روایاتی وجود دارد که توصیه به آن میکند که به آنان سلام ندهیم. این توصیهها از دیدگاه برخی
[7] دلالت بر حرمت دارد. این افراد عبارتاند از:
1. قماربازان.
2. شرابخواران.
3. کسانی که اهل بربط و طنبور از آلات موسیقی هستند.
4. کسانی که به شوخی و برای سرخوشی به مادران مردم فحش و ناسزا میگویند.
7. شاعران؛ البته منظور شاعرانی است که اشعارشان حول موضوعات و امور باطل است.
6. یهودیان و مسیحیان.
[8]
درباره سلام به اهل کتاب در برخی روایات آمده که اگر رابطه با آنان برای انسان لازم است،
[9] در این حالت سلام کردن به آنها اشکالی ندارد.
[10] در قرآن کریم نیز توصیه شده که در صورت مشاهده نکردن دشمنی از طرف آنان، ما نیز میتوانیم به آنها محبت کنیم
[11] و سلام نیز نوعی محبت است.
سلام کردن به شخص وهابی، اگر این شخص ناصبی
[12] نباشد، اشکالی ندارد؛ زیرا در روایات شخص ناصبی از اهل کتاب نیز بدتر دانسته شده است.
[13] و نیز به این دلیل که سلام کردن پیام دوستی به طرف مقابل دارد و این در حالی است که ما وظیفه داریم که با دشمنان اهلبیت(ع) دشمن بوده و نسبت به آنان بغض و دشمنی داشته باشیم.
[14]
[1]. ر. ک: شیخ حرّ عاملی،
وسائل الشیعة، ج 12، ص 57، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب،
کافی، ج 2، 648، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ ر. ک:
11032.
[3]. ر. ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم،
موسوعة الإمام الخوئی، ج 15، ص 457 - 458، قم، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، چاپ اول، 1418ق؛ صافی گلپایگانی، لطف الله،
احکام نوجوانان، ص 171، قم، راسخون، چاپ پانزدهم، 1424ق.
[4]. اراکی، محمد علی،
کتاب الصلاة، ج 2، ص 395، قم، دفتر مؤلف، چاپ اول، 1421ق.
[6]. طباطبایی قمّی، سید تقی،
مبانی منهاج الصالحین، ج 2، ص 466، قم، منشورات قلم الشرق، چاپ اول، 1426ق.
[7]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 77.
[8]. شیخ صدوق،
خصال، ج 1، ص 331، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[9]. حمیری، عبدالله بن جعفر،
قرب الإسناد، ص 311، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق.
[14]. «وَ عَدوٌ لِمَن عادا کُم»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد،
کامل الزیارات، ص 177، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.