امامان معصوم(ع) از یکسو مواجه با دشمنانی بودند که آنحضرات را یک انسان عادی مانند دیگر مردم میپنداشتند، و از سوی دیگر گرفتار افرادی بودند که در مورد آنحضرات(ع) غلو میکردند و سخنان نادرستی را به آنحضرات نسبت میدادند. در آموزههای دینی، این گروه(غالیان) که به ظاهر خود را در میان شیعیان جا زده بودند، به یهودیان و مسیحیان تشبیه شدهاند که در مورد پیامبران خود غلو میکردند:
ابوخالد کابلی به ضریس گفت: جریانی را برای شما نقل میکنم که اگر در حال حیات من آنرا مشاهده کردید، مرا تصدیق خواهید نمود و اگر قبل از آن بمیرم، برای من دعا و طلب رحمت میکنید. امام سجاد(ع) فرمود: یهودیان حضرت عزیر(ع) را دوست داشتند تا جایی در مورد او آن اعتقاد باطل را پیدا کردند (او را خدا پنداشتند). عزیر از آنها بیزار است و آنها با عزیر نسبتی ندارند. مسیحیان نیز به واسطهی شدت علاقه به حضرت عیسی(ع) در مورد او معتقد به این مقام شدند، عیسی از آنها بیزار است و آنها جزو پیروان عیسی نیستند. ما نیز پیرو همان روش هستیم. گروهی از شیعیان ما در آینده دم از دوستی ما خواهند زد و اعتقادشان در مورد ما مانند اعتقاد یهودیان در مورد عزیر، و مسیحیان در مورد عیسی خواهد شد! آنها با ما نسبتی ندارند و ما نیز با آنها ارتباطی نخواهیم داشت».[1]
این حدیث در منابع معتبر وجود دارد و محتوای آن در نفی غلو نیز کاملا قابل پذیرش است؛ اما میتوان آنرا مانند تمام دیگر روایات، مورد تحلیل و بررسی سندی قرار داد:
«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ إِشْکِیبَ، قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أُورَمَةَ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ النُّعْمَانِ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ ضُرَیْسٍ، قَالَ قَالَ لِی أَبُو خَالِدٍ الْکَابُلِی»؛
در مورد راویان این حدیث باید گفت؛ محمد بن مسعود؛[2] حسین بن اشکیب؛[3] حسین بن سعید؛[4] علی بن نعمان؛[5] ابن مسکان (عبدالله بن مسکان)؛[6] ضریس (ضریس بن اعین بن عبدالملک)[7] ثقه و مورد اعتمادند.
اما محمد بن ارومه؛ در میان اندیشمندان علم رجال به غلو مشهور است و به همین دلیل ضعیف شمرده میشود،[8] ولی بعضی از رجالشناسان حدیث وی پذیرفته،[9] برخی نیز روایاتی را که وی از حسین بن سعید نقل میکند میپذیرند، و روایاتی را که تنهایی بیان میکند نمیپذیرند.[10]
البته اگر او از راویان حدیث موجود در پرسش که در نفی غلو است باشد، متهمشدن او به غلو مورد تردید قرار خواهد گرفت.
ابوخالد کابلی بر اساس برخی از گزارشهای رجالی جز گروه کیسانیه بود و بعدها از این اعتقاد دست برداشت؛[11] اما گزارشی به نقل از امام صادق(ع) وجود دارد که وی را از خواص شیعه بعد از شهادت امام حسین(ع) اعلام میکند.[12]
در نتیجه حتی اگر یکی از راویان این حدیث، مورد اعتماد نباشد، ولی با توجه به اینکه حدیث در کتابهای معتبر حدیثی ذکر شده و مفاد آن نیز مورد تأیید آموزههای دینی است،[13] معتبر شناخته میشود.
[1]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ص 120، شماره 191، مشهد، دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[2]. علامه حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص 158، نجف اشرف، دار الذخائر، چاپ دوم، 1411ق.
[3]. حلی، حسن بن علیّ بن داود، الرجال، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمدصادق، ص 121 – 122، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342ش.
[4]. همان، ص 123- 124؛ رجال العلامة الحلی، ص 49.
[5]. رجال العلامة الحلی، ص 95.
[6]. همان، ص 106.
[7]. همان، 90.
[8]. واسطی بغدادی، احمد بن حسین، الرجال( لابن الغضائری)، محقق، مصحح، حسینی، محمد رضا، ص 93، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1364ش.
[9]. الرجال (لابن داود)، ص 500.
[10]. همان، ص 499؛ رجال العلامة الحلی، ص 253.
[11]. الرجال (لابن داود)، ص 397.
[12]. اختیار معرفة الرجال، ص 123.
[13]. «غلو در بارۀ اهل بیت (ع)»، 2029؛ «معیار غلو نسبت به مقام ائمه(ع)»، 101928.