ایوب(ع) یکی از پیامبران الهی است که قرآن کریم او را مظهر صبر و استقامت در راه خدا معرفی میکند. نام ایوب 4 بار در قرآن آمده و گزارشهایی نیز در مورد حضرتشان ارائه شده است که متقنترین بخش تاریخ زندگی ایشان همان است. در منابع تاریخی دیگر گزارشها متفاوتی از زندگی ایشان وجود دارد که اگرچه میتوان بسیاری از آنها را پذیرفت، ولی در مواردی با هم تفاوت داشته و یا قرائن و شواهدی بر خلاف آن دلالت میکند که در پاسخ تفصیلی به برخی از آنها خواهیم پرداخت.
قرآن کریم مقام عبودیت، صبر، و بازگشت پیاپی به سوی خدا را از صفات برجستهی ایوب اعلام میدارد.
آنچه از ایوب نبی(ع) قهرمان صبر و استقامت ساخت، تحمل او در برابر مشکلات و بیماریای بود که به مدت هفت یا هیجده سال به طول انجامید و ایوب بر آن صبر کرد، بدون آنکه لب به شکوه بگشاید.
ایوب(ع) یکی از پیامبران الهی است که قرآن کریم او را مظهر صبر و استقامت در راه خدا معرفی میکند. نام ایوب 4 بار در قرآن، و در سورههای نساء آیه 163، انعام آیه 84، انبیاء آیه 83 و سوره صاد آیه 41 آمده است.
ایوب را از آن جهت ایوب نامیدند که در همهی احوال بازگشت به سوی خداوند داشت(که در این صورت باید از ریشه «أوب» باشد).[1] کنیه آنحضرت را نیز ابو عبدالله ذکر کردهاند[2] که شاید ترجمه عربی کنیه ایشان باشد.
در مورد نسب ایوب، اختلاف نظر شدیدی وجود دارد. به عنوان نمونه، برخی جدّ ششم وی را ابراهیم(ع) دانستهاند: «أیوب بن زارح بن أموص بن لیفزن بن العیص بن اسحاق(ع) بن إبراهیم»؛[3] اما برخی دیگر نسب وی را اینگونه معرفی میکنند: «أیوب بن موص بن رازح بن عیص بن إسحاق بن ابراهیم»،[4] «أیوب بن موص بن رغویل(رعویل) بن عیص ابن إسحاق بن ابراهیم»؛[5] لذا ابراهیم(ع) جد پنجم وی بود. برخی نیز نسب وی را اینگونه میدانند: «ایوب بن موص بن رغویل بن عیص از نسل قیدار بن اسماعیل(ع)».[6] و نیز گفته شد که مادرش از فرزندان لوط(ع) بود.[7]
گزارش دیگری وجود دارد که پدر ایوب در روزی که ابراهیم(ع) را به آتش میافکند، به آنحضرت(ع) ایمان آورد.[8] در فرض پذیرش این گزارش، نمیتوان ایوب را از نسل ابراهیم دانست.
عصر زندگی ایوب(ع)
در مورد عصر زندگی ایّوب(ع) هم احتمالهایی دادهاند، از جمله اینکه حضرت «ایوب» در زمان حضرت «یعقوب بن اسحاق» زندگى مىکرد.[9] برخی نیز معتقدند ایوب(ع) بعد از یونس(ع)[10] و سلیمان(ع)[11] زندگی میکرد.
همچنین برخی گفتهاند، در زمان فرعون همعصر موسی(ع)(ولید بن ریان بن مصعب) میزیست و به پیامبری مبعوث شد.[12]
و نیز گفته شده است که وی اهل روم بود،[13] و محل زندگى او قریهاى از نواحى دمشق به نام «بثنه»[14](بثنیه)[15] بود.
شکل ظاهری ایوب(ع)
از اهل کتاب نقل شده است که ایوب(ع) قدی بلند داشت؛ قوی هیکل، سری بزرگ و گردن کوتاه داشت؛ چشمانش زیبا، و خوش اندام بود و بر پیشانى او نوشته شده بود: «المتبلى الصابر».[16]
ایوب نبی(ع) داراى احشام و چهارپایان بسیار بود و همواره از حیلههاى شیطان به خداوند پناه میبرد. تنها کسانى که به او گرویده بودند بیش از سه نفر نبودند که یکى از آنها به نام «الیفن» از اهالى یمن بود و دو تن دیگر به نامهاى «بلدد» و «صافن» از همشهریهاى وى بودند.[17] این اسامی در منابع دیگر اینگونه بیان شده است: «یلدد(بلدد)[18]»، «الیفر» و «صافر».[19]
همسر ایوب(ع)
منابع تاریخی و تفسیری نام همسر ایوب را «لیا بنت یعقوب»،[20] «رحمت» دختر یوسف(ع)،[21] «رحمة بنت افراییم بن یوسف بن یعقوب»،[22] و یا «ماخیر بنت میشا بن یوسف» ذکر کردهاند.[23]
فرزندان
بر اساس برخی از گزارشها، ایوب هفت پسر و سه دختر قبل از مبتلا شدن به بیماری داشت، و بعد از شفا نیز دارای هفت پسر و سه دختر شد.[24] البته برخی میگویند؛ سه پسر و چهار دختر داشت.[25] برخی مورخان، ذوالکفل که یکی از پیامبران مذکور در قرآن است را نیز از فرزندان ایوب دانسته و نام کامل او را «ذیالکفل بشر بن ایوب» عنوان کردهاند.[26]
ویژگیهای ایوب
خدای متعال در قرآن کریم، ایوب نبی(ع) را به سه صفت مهم وصف کرده است:
- صبر و استقامت: «اِنّا وجَدناهُ صابِرًا نِعمَ العَبدُ اِنَّهُ اَوّاب...»؛[27] او را بندهاى صابر یافتیم. او که همواره روى به درگاه ما داشت.
- مقام عبودیت: «اِنّا وجَدناهُ صابِرًا نِعمَ العَبدُ...»؛ او را بندهاى صابر یافتیم.
در اینجا ایوب با «نعم العبد» متصف به مقام عبودیت و بندگی شده است. گفتنی است که این تعبیر در قرآن کریم تنها در مورد حضرت سلیمان و حضرت ایوب(ع) به کار رفته است.[28]
- بازگشت پیاپی به سوی خدا: «... اِنَّهُ اَوّاب»؛ همواره بازگشتش به سوی ما بود.
در گزارشهای تاریخی و تفسیری برای حضرتشان، اوصاف دیگری هم ذکر شده است؛ مانند:
- شاکر: ایوب نبی(ع) نسبت به نعمتهای الهی بسیار شکرگزار بود.[29]
- اهل مواسات: با بندگان خدا با مواسات برخورد میکرد.
- بسیار نیکوکار و مهربان بود.[30]
- مهماننواز،
- خوش اخلاق،
- پرهیزکار.[31]
- سرپرستی و تکفل ایتام.[32]
- شرم و حیا از خداوند برای شفای خویش: از دیگر ویژگیهای ایوب نبی، شرم و حیای وی از درخواست عافیت از خدا برای خویش بود. میگویند: در مدّت بیمارى او از اطراف و راههای دور و نزدیک، بیماران و کسانی که دارای مشکل بودند، نزد او میآمدند و از او میخواستند برایشان دعا کند، و او برایشان دعا میکرد و خداى متعال به واسطه دعاى او آنها را شفا میداد. به او گفتند: چرا برای خودت دعا نمیکنى؟! گفت: شرم دارم از خداى تعالى که هشتاد سال در نعمت و عافیت او بودم، اکنون چند روزی که مرا مبتلا کرد، از او عافیت بخواهم![33]
ابتلای ایوب
قرآن کریم، گرفتار شدن ایوب به درد و رنج را به صراحت گزارش میکند، اما به چگونگی و سبب آن هیچ اشارهای ندارد: «و اَیّوبَ اِذ نادی رَبَّهُ اَنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ و اَنتَ اَرحَمُ الرّاحِمین»؛[34] و ایوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد: به من بیمارى و رنج رسیده است و تو مهربانترین مهربانانى.
بر اساس آنچه از امام صادق(ع) نقل شده است، بلایى که بر ایوب وارد شد به دلیل این نبود که کفران نعمتى کرده باشد، بلکه بر عکس به جهت شکر نعمت بود که ابلیس بر او حسد برد و به پیشگاه خدا عرضه داشت، اگر او این همه شکر نعمت تو را به جا میآورد، برای آن است که زندگى وسیع و مرفهى به او دادى، و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى هرگز شکر تو را به جا نخواهد آورد. مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است.
خداوند براى اینکه این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکى پس از دیگرى از میان برداشت، ولى این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب نکاست، بلکه شکر او افزون شد! شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، این اجازه به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد، باز هم حمد و شکر ایوب افزون شد.
سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود، و این چنین شد، به طورى که از شدت بیمارى و جراحت قادر به حرکت نبود، بدون آنکه کمترین خللى در عقل و درک او پیدا شود.
خلاصه، نعمتها یکى بعد از دیگرى از ایوب گرفته میشد، ولى به موازات آن مقام شکر او بالا میرفت.
تا اینکه جمعى از راهبان به دیدن او آمدند و گفتند: بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کردهاى که این چنین مبتلا شدهاى؟! ایوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه غذایى نخوردم، مگر اینکه یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود، و هیچ طاعت الهى پیش نیامد، مگر اینکه سختترین برنامه آنرا انتخاب نمودم.
در این هنگام بود که ایوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شکیبایى و شکرگزارى برآمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشکلات خود را با تعبیرى بسیار مؤدبانه و خالى از هر گونه شکایت از خدا خواست.
به دنبال آن، درهاى رحمت الهى گشوده شد، مشکلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او روی آورد.[35]
پس از آنکه ایوب(ع) از آزمون دشوار الهی سربلند بیرون آمد، خداوند به او دستور داد پایش را بر زمین بکوبد تا چشمه آبی خنک بجوشد که هم برای شستوشوی تنش مفید و هم برای نوشیدن گوارا باشد: «اُرکُض بِرِجلِکَ هذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَراب».[36]
گزارش شده است که ایوب(ع) از این چشمه آب گوارا قدرى نوشید و چیزى نگذشت که سلامت و جوانى خود را باز یافت.[37]
«انس بن مالک» از رسول خدا(ص) نقل میکند: رنج و بیمارى ایوب را 3 سال،[38] 7 سال،[39] یا 18 سال[40] طول کشید،[41] و همسرش تنها کسی از اهل و اطرافیانش بود که ایّوب را ترک نکرد، بلکه در همه سختیها و هنگام درد و رنج و مصیبت همگام با همسرش صبر کرد. در قرآن هیچ نامی از همسر ایوب برده نشد، اما در تفسیر آیه 44 سوره ص: «وخُذ بِیَدِکَ ضِغثًا فَاضرِب بِهِ و لا تَحنَث...» نقلها و گفتههای بسیاری درباره همسر ایوب در تاریخ به جای مانده است که نمیتوان همه آنها را پذیرفت.[42]
البته گفتنی است که بیمارى حضرت ایوب(ع) به گونهای نبود که باعث تنفر و باعث دوری مردم از وی شود؛ زیرا چنین حالتی زیبنده پیامبران نیست، اما بیمارى، از بین رفتن مال و سرمایه، و از بین رفتن فرزندان و خانواده براى امتحان است.[43]
از قرآن کریم استفاده میشود، پس از آنکه خداوند همهی بیماریهای ایوب را شفا داد، فرزندانی که مرده یا بر اثر بیماری طولانی ایوب، او را رها کرده بودند، به گردش جمع شدند: «و ءاتَیناهُ اَهلَهُ و مِثلَهُم مَعَهُم»؛[44] و خاندانش را به او بازگرداندیم و مانندشان را بر آنها افزودیم. «و وهَبنا لَهُ اَهلَهُ و مِثلَهُم مَعَهُم»؛[45] و خانوادهاش را به او بخشیدیم، و مانند آنها را بر آنان افزودیم.
در همین راستا از امام صادق(ع) نقل شده است: خداوند خانواده و فرزندان ایوب را چه آنانکه پیش از ابتلا مرده بودند، و چه آنانکه هنگام ابتلا از دنیا رفته بودند، زنده گردانید.[46]
دعای ایوب(ع)
دعاهایی نیز به حضرت ایوب(ع) منتسب است:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک الْیوْمَ فَأَعِذْنِی وَ أَسْتَجِیرُ بِک الْیوْمَ مِنْ جَهْدِ الْبَلَاءِ فَأَجِرْنِی وَ أَسْتَغِیثُ بِک الْیوْمَ فَأَغِثْنِی وَ أَسْتَصْرِخُک الْیوْمَ عَلَى عَدُوِّک وَ عَدُوِّی فَاصْرُخْنِی وَ أَسْتَنْصِرُک الْیوْمَ فَانْصُرْنِی وَ أَسْتَعِینُ بِک الْیوْمَ عَلَى أَمْرِی فَأَعِنِّی وَ أَتَوَکلُ عَلَیک فَاکفِنِی وَ أَعْتَصِمُ بِک فَاعْصِمْنِی وَ آمَنُ بِک فَآمِنِّی وَ أَسْأَلُک فَأَعْطِنِی وَ أَسْتَرْزِقُک فَارْزُقْنِی وَ أَسْتَغْفِرُک فَاغْفِرْ لِی وَ أَدْعُوک فَاذْکرْنِی وَ أَسْتَرْحِمُک فَارْحَمْنِی».[47]
وفات و مدفن
پس از آنکه خدای متعال به ایوب عافیت بخشید و ثروت و فرزندانش را به وی بازگرداند، 140 سال زیست و با چهار نسل بعد از خود زندگی کرد.[48] میگویند ایوب در کل (قبل و بعد از ابتلا و عافیت) 200 سال عمر کرد.[49] و بعد از وفات، بدن وی در کنار همان چشمهای که با آن بدنش را شستوشو داده بود و شفا یافت، به خاک سپردند.[50]
[1]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 11، ص 323، قاهره، دار الکتب المصریة، چاپ دوم، 1384ق.
[2]. همان، ج 16، ص 208.
[3]. واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص46، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[4]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 322، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[5]. همان.
[6]. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، تحقیق، نوایی، عبد الحسین، تهران، ص 54، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1364ش.
[7]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1،ص 322؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 12، ص 356، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1،ص 322.
[9]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 1، ص 320، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[10]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 221، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[11]. المنتظم، ج 1،ص 320.
[12]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 51، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[13]. البدایة و النهایة، ج 1، ص 220.
[14]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 1، ص 338، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[15]. المنتظم، ج 1،ص 320.
[16]. بحار الانوار، ج 12، ص 356.
[17]. جزائری، نعمت الله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 202، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[18]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1،ص 324.
[19]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 132، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 208.
[20]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 745، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ میبدی، رشیدالدین احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 8، ص 354، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[21]. اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 51؛ قشیری، عبدالکریم بن هوازن، لطایف الاشارات، تحقیق، بسیونی، ابراهیم، ج 2، ص 516، مصر، الهیئة المصریة العامه للکتاب، چاپ سوم، بیتا.
[22]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 322.
[23]. علامه مجلسی، حیاة القلوب، ج 1، ص 555، قم، سرور، چاپ ششم، 1384ش؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 26، ص 229، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[24]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 3، ص 648، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق.
[25]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 13، ص 259، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[26]. تاریخ گزیده، ص 54.
[27]. ص، 44.
[28]. «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب»؛ ما سلیمان را به داوود بخشیدیم، چه بنده خوبى؛ زیرا همواره به سوى خدا بازگشت میکرد. ص، 30.
[29]. جرجانی، ابو المحاسن حسین بن حسن، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ج 6، ص 143، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1377ش.
[30]. الجامع لاحکام القرآن، ج 16، ص 215.
[31]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 13، ص 259، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[32]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 22، ص 17، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[33]. روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج 13، ص 262.
[34] انبیاء، 83.
[35]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 239 – 242، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ کشف الاسرار، ج 6، ص 284؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 656، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[36]. ص، 42.
[37]. جزائری، نعمت الله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 207، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[38]. البدایة و النهایة، ج 1، ص 222.
[39]. همان.
[40]. همان.
[41]. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج 8، ص 354؛ مفاتیح الغیب، ج 26، ص 398.
[42]. ر. ک: «گناه همسر حضرت ایوب(ع) و سوگندش بر تنبیه همسر»، 52658.
[43]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 745.
[44]. انبیاء، 84.
[45]. ص، 43.
[46]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 745.
[47]. ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق، مصحح، کرمانی، ابوطالب، محرر، محمد حسن، ص 308 – 309، قم، دار الذخائر، چاپ اول، 1411ق.
[48]. تورات، ایوب، خاتمه، ص 27.
[49]. الهاشمى البغداد، ابو جعفر محمد بن حبیب، المحبر، تحقیق، ایلزة لیختن شتیتر، ص 5، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، بیتا.
[50]. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج 13، ص 164، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، چاپ اول، 1423ق.