برخی از آیات سورهی برائت در سال نهم هجری نازل شد،[1] که تعداد این آیات را نه آیه،[2] ده آیه،[3] سی آیه[4] و یا چهل آیه[5] گفتهاند. رسول خدا(ص) نیز مأمور شد تا یکی از مسلمانان را مأمور کند تا به مکه رفته و این آیات که بخشی از آنها ناظر به برائت از کافران بود را برای مردم مکه قرائت کند و در نهایت این حضرت على(ع) بود که آیات مورد نظر را قرائت کرد. اصل چنین رخدادی مورد پذیرش تمام مفسران است، اما در برخی جزئیات آن گزارشهای متفاوتی وجود دارد:
- در برخی منابع تاریخی گزارش شده است؛ وقتى آیات سورهی برائت نازل شد، پیامبر(ص) این آیات را به ابوبکر سپرد و او را سرپرست حاجیان نیز قرار داد، اما وقتی وی به «ذی الحلیفه»[6] رسید، پیامبر(ص)، علی(ع) را به دنبال وی فرستاد تا آیات را از او بگیرد. ابوبکر نیز نزد پیامبر(ص) بازگشت و با تعجب گفت آیا آیهاى در مورد من نازل شده است (که این وظیفه را از عهدهی من برداشتی)؟! پیامبر(ص) فرمود: نه، ولى هیچکس جز من یا کسى که از من است، نباید عهدهدار تبلیغ این آیات شود؛ سپس ابوبکر را سرپرست حاجیان نموده و امام على(ع) عهدهدار اعلام برائت فرمود.[7]
به دنبال آن بود که در روز عرفه ابوبکر خطبهای خواند و سپس امام علی(ع) نیز چهل آیه از سورهی برائت را برای مردم قرائت نمود. [8]
- برخی از مفسران میگویند؛ رسول خدا(ص) سورهی برائت را به وسیلهی ابوبکر براى مردم مکه فرستاد، اما وقتی که وی به منطقهی ذى الحلیفه رسید، کسى را به نزد او فرستاد و او را بازگرداند و فرمود: این آیات را کسى جز از خاندان من نباید به سمت مکه ببرد، و به دنبال این سخن، على(ع) را به مکه فرستاد.[9] در این گزارش به سرپرستی حجاج توسط ابوبکر اشارهای نشده است.
- ابن عباس میگوید: پیامبر، ابوبکر را فرستاد تا آن آیات را برای اهل مکه بخواند. ایشان سپس امام على(ع) را به دنبال ابوبکر فرستاد تا نامهی حضرتشان(ص) را به او برساند. امام(ع) نیز هنگامی که ابوبکر در بین راه بود، نامهی پیامبر خدا(ص) را به وی داد. طبق آن نامه ابوبکر مأموریت یافته بود که سرپرست حاجیان در موسم حج باشد و على(ع) نیز مأموریت یافته بود آن آیات را بخواند. پس آنها رفتند و حج به جاى آوردند و على(ع) در ایام تشریق آن آیات را خواند.[10] بر اساس این گزارش، ابوبکر نزد پیامبر(ص) برنگشت و بعد از دریافت نامه به راه خود به سمت مکه ادامه داد.
- گزارش دیگری از ابن عباس حاکی از آن است که میان پیامبر خدا و قبایلى از عرب پیمان وجود داشت؛ لذا خداوند به پیامبرش فرمان داد پیمان هر صاحب پیمانى را به خودشان برگرداند و این مسئولیت را کسى بر عهده گیرد که نماز را بپا میدارد و زکات را میپردازد. از این رو پیامبر(ص)، على(ع) را با نُه آیهی متوالى از اول سورهی برائت فرستاد و فرمود آن آیات را در روز عید قربان که روز حج اکبر است نزد جمره بزرگ بخواند و ایشان نیز آن آیات را خواند.[11]
- پیامبر(ص) قبل از نزول سورهی برائت، ابوبکر را با گروهی از مسلمانان فرستاد تا مناسک حج را انجام دهند. زمانی که ابوبکر خارج شد، خداوند آیات سورهی برائت را نازل نمود. سپس آنحضرت(ص)، امام علی(ع) را به عنوان نایب خود برای ابلاغ این آیات فرستاد.[12]
در این گزارش، سخنی از عزل و نصب ابوبکر نیست و ابلاغ سوره از ابتدا بر عهدهی امام(ع) گذاشته شده بود.
6 . در نهایت برخی گزارشها حاکی از آن است که پیامبر اسلام(ص) هر دو مسئولیت قرائت آیات برائت و سرپرستی حجاج را به امام علی(ع) سپرده و ابوبکر به مدینه و نزد پیامبر(ص) بازگشت و در حج آن سال شرکت نکرد.[13]
به هر حال مجموع این روایات در این بخش اتفاق نظر دارند که ابلاغ آیات سوره برائت تنها شایسته فردی بود که نزدیکترین ارتباط را با پیامبر اسلام(ص) داشت و او نیز کسی نبود جز امام علی(ع) که به خوبی این وظیفه را به پایان برد.
مفاد سوره برائت
امام علی(ع) فرمود: «در روز حج اکبر گفتم: بعد از امسال هیچ مشرکى حق شرکت در مراسم حج را ندارد. و هیچکس نباید به صورت عریان طواف کند. اى مردم! بدانید، غیر از مسلمانان کسى داخل بهشت نمیشود و هر کس که با رسول خدا(ص) پیمانى داشته باشد، تنها تا پایان مدت اعلام شده اعتبار خواهد داشت و خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند».[14]
اما در مورد به مخاطره افتادن آبروی ابوبکر با این تصمیم پیامبر(ص) باید گفت، اشخاصی که ایمان واقعی به پیامبر(ص) داشته و او را فرستاده خدا بدانند، تصمیم آن حضرت در مورد عزل یک فرد و جایگزینی فردی دیگر در یک مأموریت خاص را به سادگی میپذیرند و مطمئناند که حتما مصلحتی در این تغییر نهفته است، و تنها زمانی سخن از آبروریزی به میان خواهد آمد که بر همگان واضح شود فردی در انجام مسئولیت خود کوتاهی و کاهلی کرده باشد. بر این اساس، یک عزل و نصب به تنهایی نمیتواند موجب آبروریزی باشد.
[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 123، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق، محمودی، محمد باقر، ج 1، ص 305، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق.
[3]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 357، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[4]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 44، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. البدایة و النهایة، ج 5، ص 39.
[6]. نام دیگر آن، مسجد شجره است که در یک فرسخى مدینه قرار دارد. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص 275، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[7]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 3، ص 123؛ ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 1، ص 247، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 76، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا؛ البدایة و النهایة، ج 5، ص 38.
[8]. البدایة و النهایة، ج 5، ص 39.
[9]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 305.
[10]. همان، ص 314؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، الطیب، اسعد محمد، ج 6، ص 1745، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، 1419ق.
[11]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 305.
[12]. همان، ص 36 – 37؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 1، ص 383، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[13]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقابزرگ، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 5، ص 169، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 6، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[14]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 190، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 312.