این مسئله یکی از مباحث فقهی و مرتبط با مباحث کلامی است که روایاتی هم در این زمینه وارد شده است. اما فقها در آن اتفاق نظر ندارند. برخی به جهت تعارض این روایات با ادلهی دیگر و تنافی با عصمت پیامبر(ص)، چنین روایاتی را غیر قابل پذیرش میدانند. اما عدهای دیگری به دلیل وجود سند معتبر، و با توجه به اینکه در متن بعضی از آنها اشاره شده است که این قضیه به خواست خدای متعال اتفاق افتاد و باعث رحمت برای مردم بود، میگویند هیچ منافاتی با ادلهی دیگر و با مقام والای عصمت آنحضرت ندارد، و آنرا میپذیرند.
این مسئله یکی از مباحث فقهی و مرتبط با مباحث کلامی است، و بیان تفصیلی آن در اینجا ممکن نیست، آنچه میتوان به صورت اشاره بیان نمود بدین قرار است که روایاتی، هم در منابع شیعی و هم در منابع اهلسنت[1] وجود دارد که بیان کننده این اتفاقاند، و بعضی از آنها اسناد معتبری دارند، به عنوان نمونه راوی میگوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) یک روز در وقت نماز صبح، خواب ماند و (در حقیقت) خداوند تبارک و تعالی ایشان را به خواب بردند تا آفتاب طلوع کرد، این کار رحمت خدا بود بر مردم تا هرگاه کسی برای نماز صبح خواب ماند و دیگران او را برای این اتفاق مذمت کردند و به او گفتند: «تو در نمازت تقوا نداری»، پس این کار پیامبر(ص) الگو و سنتی شده، تا اگر شخصی به شخص دیگری بگوید: در وقت نماز صبح خواب ماندی! در جواب او بگوید "پیامبر(ص) هم در وقت نماز در خواب ماند"؛ لذا این کار پیامبر(ص) الگو و رحمت شد و خداوند با این کار، این امت را مورد رحمت قرار داده است. (تا او بتواند با یاد آوری خواب ماندن رسول خدا (ص) از سرزنش آنها رهایی یابد).[2]
در برابر این روایت و روایات معتبر دیگری که در این زمینه داریم، ادلهی دیگری وجود دارد که در تضاد با این روایات به نظر میرسند؛ مانند:
- روایاتی که دلالت بر معصوم بودن پیامبر و ائمه(ع) میکنند، از جمله روایتی که در آن امام صادق(ع) از حضرت على(ع) نقل میکند: «از صفات امام این است که از تمامی گناهان صغیره و کبیره معصوم باشد، در فتوا دادن هیچ اشتباهی نکند، در جواب سؤالات خطایی از او سر نزند و در هیچیک از امور دنیایی سهو (اشتباه) و فراموشی یا بیهودگی در او راه نیابد».[3]
- روایاتی که بیان میکنند: «...و تنام عینه و لا ینام قلبه ...»؛[4] و چشمان امام میخوابد اما قلبش نمیخوابد.
- دلیلهای عقلی که علما برای اثبات عصمت پیامبر بیان میکنند، مانند این دلیل که میفرماید: "پیامبر(ص) برای هدایت مردم مبعوث شد و رفتار او باید طوری باشد که مردم او را به طور کامل بپذیرند، کوچکترین خطا یا اشتباهی پیامبر(ص) را از درجهی اعلای اعتبار پایین میآورد و هدفی که پیامبر(ص)، برای آن مبعوث شد، تأمین نمیشود؛ لذا خداوند متعال کسی را به عنوان رابط خود با مردم انتخاب نمیکند که با خطا یا سهوی که مرتکب میشود مردم از او دور شوند و غرض الهی محقق نشود، بلکه وقتی خداوند امر به اطاعت بیچون و چرا از کسی میفرماید، باید تمام حرکات و اعمال او قابل الگوگیری و تبعیت باشد و کسی که اشتباه میکند از چنین قابلیتی برخوردار نیست.
- دلیل دیگر، اجماع و اتفاق همهی علما بر عدم اشتباه و خطای پیامبر(ص) است.
از اینرو فقها در برخورد با این روایات دو گروه شدهاند:
الف) عدهای از فقها روایات قضا شدن نماز صبح پیامبر(ص) را به جهت قطعی نبودن سند و یا احتمال خطای راویان و یا جعل روایان و یا به جهت تقیه و یا مخالفت با ادلهی قطعی دیگر، قبول نکردهاند؛ مانند صاحب جواهر، [5] صاحب حدائق، [6] شیخ انصاری،[7] و... .
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی [8] و آیت الله سید محسن حکیم [9] در رد این روایات میگویند از این روایت که پیامبر(ص) خطاب به اصحاب خود میفرماید: «...در سرزمین شیطان خواب ماندید»،[10] استفاده میشود که شیطان به دلیل آیهی قرآن[11] و دلیلهای قطعی دیگر، از پیامبر دور است و توانایی غافل کردن یا تأثیر درخواب آنحضرت را ندارد؛ لذا وجود این عبارت در روایت که خواب ماندنشان را در اثر القائات شیطانی میداند دلیل بر عدم صحت این روایت است.
ب) در مقابل، عدهای دیگر از فقها این روایات را پذیرفته و آنها را معارض و مخالف با ادلهی دیگر و نیز منافی با عصمت پیامبر(ص) نمیدانند. شیخ صدوق در ذیل یکی از این روایات به شدت از آنها دفاع میکند[12] و بین سهو شیطانی و غیر آن فرق میگذارد. شیخ مفید بر خلاف شیخ صدوق بین سهو پیامبر و خواب ماندن ایشان فرق میگذارد. شیخ مفید سهو پیامبر را رد و از کلام ایشان این طور فهمیده میشود که خواب ماندن پیامبر را قبول میکند.[13] شهید اول نیز بعد از بیان یکی از این روایات میگوید: کسی را نمیشناسیم که به خاطر توهم مخالفت این روایات با عصمت، آنها را کنار گذاشته باشد.[14] مجلسی نیز این روایات را پذیرفته است.[15] و این نشان دهنده این است که علما بین خواب پیامبر(ص) و سهو آنحضرت فرق گذاشتهاند.
در بین علمای حاضر تا آنجا که ما اطلاع داریم آیت الله بهجت این روایات را منافی با عصمت نمیداند.[16]
گفتنی است که علاوه بر ارائه دلیلهای بالا نباید قطع به وقوع چنین اتفاقی حاصل شود؛ چون به هر دلیل احتمال خدشه در روایات میرود و در درباره مقام پیامبر(ص) باید باید با دقت و احتیاط بیشتری بحث نمود.[17]
[1]. صحیح مسلم، ج 2، ص 138؛ سنن ابی داوود، ج 1، ص 107.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 294، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ نَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ الصُّبْحِ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَامَهُ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ وَ کَانَ ذَلِکَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِلنَّاسِ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَّ رَجُلًا نَامَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ لَعَیَّرَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا لَا تَتَوَرَّعُ لِصَلَوَاتِکَ فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ سُنَّةً فَإِنْ قَالَ رَجُلٌ لِرَجُلٍ نِمْتَ عَنِ الصَّلَاةِ قَالَ قَدْ نَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ رَحْمَةً رَحِمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهَا هَذِهِ الْأُمَّة».
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج 17 ص 108، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. «عَنِ الصَّادِقِ (ع) عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فِی بَیَانِ صِفَاتِ الْإِمَامِ قَالَ فَمِنْهَا أَنْ یُعْلَمَ الْإِمَامُ الْمُتَوَلِّی عَلَیْهِ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا صَغِیرِهَا وَ کَبِیرِهَا لَا یَزِلُّ فِی الْفُتْیَا وَ لَا یُخْطِئُ فِی الْجَوَابِ وَ لَا یَسْهُو وَ لَا یَنْسَى وَ لَا یَلْهُو بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا».
[4]. کافی، ج 2، ص 297.
[5]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق، مصحح، قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 13، ص 72 – 76، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق. «فالإنصاف أنه لا یجترئ على نسبته إلیهم (علیهم السلام)، لما دل من الآیات و الأخبار کما نقل على طهارة النبی و عترته (علیهم الصلاة و السلام) من جمیع الأرجاس و الذنوب و تنزههم عن القبائح و العیوب، و عصمتهم من العثار و الخطل فی القول و العمل، و بلوغهم إلى أقصى مراتب الکمال، و أفضلیتهم ممن عداهم فی جمیع الأحوال و الأعمال، و أنهم تنام أعینهم و لا تنام قلوبهم، و أن حالهم فی المنام کحالهم فی الیقظة، و أن النوم لا یغیر منهم شیئا من جهة الإدراک و المعرفة، و أنهم لا یحتلمون، و لا یصیبهم لمة الشیطان، و لا یتثاءبون و لا یتمطون فی شیء من الأحیان، و أنهم یرون من خلفهم کما یرون من بین أیدیهم، و لا یکون لهم ظل، و لا یرى لهم بول و لا غائط، و أن رائحة نجوهم کرائحة المسک، و أمرت الأرض بستره و ابتلاعه، و أنهم علموا ما کان و ما یکون من أول الدهر إلى انقراضه، و أنهم جعلوا شهداء على الناس فی أعمالهم، و أن ملائکة اللیل و النهار کانوا یشهدون مع النبی (صلى اللَّه علیه و آله) صلاة الفجر، و أن الملائکة کانوا یأتون الأئمة (علیهم السلام) عند وقت کل صلاة، و أنهم ما من یوم و لا ساعة و لا وقت صلاة إلا و هم ینبهونهم لها لیصلوا معهم، و أنهم کانوا مؤیدین بروح القدس یخبرهم و یسددهم، و لا یصیبهم الحدثان، و لا یلهو و لا ینام و لا یغفل، و به علموا ما دون العرش إلى ما تحت الثرى، و رأوا ما فی شرق الأرض و غربها، إلى غیر ذلک مما لا یعلمه إلا اللَّه، کما ورد أنهم لا یعرفهم إلا اللَّه و لا یعرف اللَّه حق المعرفة إلا هم، و لیسوا هم أقل من الدیکة التی تصرخ فی أوقات الصلوات و فی أواخر اللیل لسماعها صوت تسبیح دیک السماء الذی هو من الملائکة و عرفه تحت العرش و رجلاه فی تخوم الأرض السابعة، و جناحاه یجاوزان المشرق و المغرب، و آخر تسبیحه فی اللیل بعد طلوع الفجر «ربنا الرحمن لا إله غیره» لیقم الغافلون، تعالوا عن ذلک علوا کبیرا، نعم لو أمکن دعوى ثبوت تکالیف خاصة لهم تقوم مقام هذه التکالیف اتجه دعوى جواز نومهم عنها، و ربما یومی الیه قول النبی (صلى اللَّه علیه و آله) «أصابکم فیه الغفلة» و قوله (صلى اللَّه علیه و آله): «نمتم بوادی الشیطان» و اللَّه أعلم بحقیقة الحال».
[6]. محدث بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج 6، ص 274، محقق، مصحح، ایروانی، محمد تقی، مقرم، سید عبد الرزاق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1405ق. بالجملة فمقتضى عدم تجویز السهو علیه (صلى الله علیه و آله) کما هو ظاهر اتفاقهم رد هذه الاخبار و نحوها أو حملها على التقیة، کما یشیر الیه ما نقله من روایة العامة الخبر المذکور عن أبی قتادة و جماعة من الصحابة، إذ لا یخفى ما بین الحکمین من التدافع و التناقض.
.[7] شیخ انصاری در رسائل فقهیة، ص 323، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1414ق و صاحب جواهر در جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 13، ص 76 به این احتمال اشاره کرده وآن را می پذیرند.
[8]. شیخ جواد تبریزی، الأنوار الإلهیة - رسالة فی لبس السواد، ص 54، قم، دار الصدیقه الشهیده(سلام الله علیها)، چاپ اول، بیتا.
[9]. طباطبائی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج 5، ص 138، قم، مؤسسة دار التفسیر، چاپ اول، 1416ق.
[10]. «...قَالَ یَا بِلَالُ مَا لَکَ فَقَالَ بِلَالٌ أَرْقَدَنِی الَّذِی أَرْقَدَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ کَرِهَ الْمُقَامَ وَ قَالَ نِمْتُمْ بِوَادِی الشَّیْطَانِ...». شیخ طوسی، محقق، موسوی خرسان، حسن، تهذیب الاحکام، ج 2، ص 265، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[11]. نحل، 100.
[12]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 359، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[13]. شیخ مفید، محمد بن محمد، رساله عدم سهو النبی، ص 28، قم، الموتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[14]. عاملی (شهید اول)، محمد بن مکی، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 2، ص 423، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1419ق.
[15]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 15، ص 65، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق؛ أقول: نوم النبی صلى الله علیه و آله کذلک أی فوت الصلاة مما رواه الخاصة و العامة، و لیس من قبیل السهو و لذا لم یقل بالسهو إلا شاذ، و لم یر و ذلک أحد کما ذکره الشهید (ره).
[16]. بهجت، محمدتقی، بهجت الفقیه، ص 146، بیجا، بینا، بیتا.
[17]. «راهکار و دستور العمل برای بیدار شدن نماز صبح»، 45135؛ «تشریع نماز قضا در زمان پیامبر اسلام(ص)»، 27169.