سخنی از حضرت علی (ع) در منابع روایی شیعه در مورد استقبال دهقانان شهر انبار از ایشان نقل شده است که برخی با استناد به این سخنان مسئله استقبال را مورد تشکیک قرار می دهند. آنچه از روایت یاد شده استفاده می شود، نفی اصل استقبال - که سنتی در میان مسلمانان است- نمی باشد، بلکه نهی امام (ع) متوجه روش، علت و انگیزه های استقبال دهقانان از آن حضرت است.
سخنی از امام علی (ع) در اعتراض به رفتار دهقانان منطقه انبار که به استقبال آن حضرت آمده و پیشاپیش مرکب او می دویدند، در منابع روایی شیعه نقل شده است.
حضرت علی (ع) آنان را از این کار نهی نموده و علت آن را در مشقت افتادن آنها و همچنین نداشتن فایده ای برای حاکمان دانسته است.[1]
براین اساس برخی با شبیه سازی واقعه یاد شده، با استقبال هایی که از برخی شخصیت ها انجام می گیرد، این گونه استقبال ها را مورد نقد و نکوهش قرار می دهند. در این مقال برای روشن شدن بحث، نخست جایگاه استقبال را از جنبه های تاریخی و مذهبی بررسی کرده، سپس به تبیین و توضیح گوشه هایی از سخنان حضرت امیر (ع) راجع به دهقانان منطقه انبار خواهیم پرداخت.
نخستین سخن آن است که بدانیم؛ آیا رسم یا سنتی به نام استقبال میان مسلمان مرسوم بوده است یا خیر؟ همچنین متون دینی ما راجع به چنین مسئله ای چه موضعی را اتخاذ نموده اند؟
ما پس از پاسخ به این دو پرسش به شبهه پیش آمده در خصوص استقبال از برخی شخصیت های نظام خواهیم پرداخت.
با بررسی برخی از منابع روایی، با احادیثی مواجه می شویم که در آن سخن از آداب استقبال و بدرقه به میان آمده است. در این روایات نه تنها نشانی از ممنوعیت و نهی دیده نمی شود، بلکه استحباب این امر در آنها به وضوح مشهود است.[2]
همچنین با اندک مطالعه در تاریخ اسلام، به ویژه دوران پیامبر اکرم (ص) و امامان شیعه (ع) شاهد وجود رسم استقبال میان مردم هستیم. در این باره می توان به استقبال مسلمانان از پیامبر (ص) و امامان (ع) اشاره نمود که نه تنها مورد نکوهش آنان قرار نگرفته است، بلکه با پژوهشی بیشتر خواهیم یافت که خود پیامبر نیز این رسم را انجام داده است. لذا در تأیید سخن فوق لازم می بینیم که به چند نمونه اشاره نماییم:
1. استقبال پیامبر(ص) از جعفر بن ابی طالب
از امام حسن عسکری (ع) نقل شده است، هنگامی که جعفر بن ابی طالب از سفر حبشه بازگشت، پیامبر با طی کردن دوازده قدم به استقبال او رفته و او را در آغوش گرفت و پیشانی وی را بوسید ... و از خشنودی دیدار او گریست.[3]
2. استقبال مردم مدینه از پیامبر اکرم (ص)
مسلمانان مدینه به دفعات از پیامبر (ص) استقبال به عمل آورده اند؛ از آن جمله می توان به استقبال از ایشان در جریان هجرتشان از مکه به مدینه اشاره نمود. بنابر گزارش بسیاری از مورخان، مردم مدینه جهت استقبال از پیامبر بالای سطوح خانه ها و در خیابان ها تجمع نموده و ساعت ها انتظار قدوم مبارکشان را می کشیدند. زنان و کودکان نیز که در میان استقبال کنندگان به انتظار نشسته بودند، هنگام مشاهده ورود پیامبر (ص) از ناحیه "ثنیات الوداع" با خواندن سروده هایی مقدم ایشان را گرامی داشتند.[4]
3. اسقبال کوفیان از حضرت علی (ع)
زمانی که حضرت علی (ع) در 12 رجب سال 36 هجری پس از پیروزی بر دشمن وارد کوفه گردید قاریان و برجستگان اهل کوفه و اشراف به استقبال وی آمده و او را در پیروزی بر دشمن شادباش گفته و برای وی دعا نمودند[5].
4. اسقبال مردم نیشابور از امام رضا (ع)
در روایتی از اباصلت هروی آمده است: هنگامی که امام رضا (ع) به نیشابور وارد شد. علمای نیشابور، پس از اطلاع از حضور امام (ع) به استقبال حضرتشان آمده، زمام مرکبشان را گرفته و از ایشان درخواست نمودند تا برای آنان حدیثی بگوید. امام (ع) نیز در حالی که سواره بود سر خویش را از کجاوه بیرون آورده و برای آنان حدیثی را خواند.[6]
در ادامه باید گفت بدون تردید سخنان حضرت علی (ع) به دهقانان یک توصیه اخلاقی و ارزشی است، اما با بررسی دقیق این واقعه از جهات مختلف به نکاتی خواهیم رسید که ما را در فهم بیشتر این واقعه و همچنین اسباب عکس العمل امام (ع) یاری می دهند.
اولین نکته ای که در این روایت مطرح است، حضور دهقانان برای استقبال از امام است. دهقان در عرف آن دوره معنایی غیر از معنای رایج کنونی داشته و در نظام طبقاتی ایرانی به طبقه خاصی از مردم؛ چون تاجران،[7] یا کدخدایان و مالکان روستاها[8] گفته می شد.
دومین نکته که لازم است به آن دقت شود، روش استقبال است که مورد نکوهش حضرت قرار گرفته است. و در واقع روشی خاص به شمار می آید. این روش متضمن پیاده شدن استقبال کننده از مرکب و دویدن پیشاپیش استقبال شونده است.
سومین نکته قابل تأمل آن است که به اعتراف دهقانان این استقبال تنها بر مبنای عرف اجتماعی طبقاتی ایرانیان پیش از اسلام برای پادشاهان صورت می گرفت.[9]
با توجه به نکاتی که بیان شد، روشن می شود که سخن امام با دهقانان حامل پیام هایی است که می توان از آن جمله به این موارد اشاره نمود:
1. مبارزه با رسوم برجای مانده از فرهنگ های پیش از اسلام: این گونه رسوم برخواسته از فرهنگ های مبتنی بر اختلافات طبقاتی قبل از اسلام است. از خصوصیات این گونه فرهنگ ها شأنیت فرا بشری دادن به حاکمان است که همواره طبقات پایین تر اجتماع موظف به تعظیم طبقات برتر و از جمله حاکمان (چه عادل و چه ظالم) می باشند.[10] در حالی که اسلام همواره با مسئله اختلاف طبقاتی در مبارزه بوده، تمام انسان ها را از هر ملیت، نژاد و رنگی یکسان می داند. و تنها ملاک برتری و فضیلت افراد را ایمان و تقوا بر شمرده است.[11] اسلام و قرآن، جامعه مسلمانان را از جهل خارج ساخته و طبیعتی منزه از تشریفات پادشاهی ساخته و پرداخته شده در فارس و روم ایجاد کرده است. امام (ع) نیز در این فضای ایجاد شده و در فرصتی کوتاه در حالی که متوجه منطقه صفین برای رویارویی با معاویه بود، تعلیمات انسان ساز خویش را که برگرفته از قرآن و سنت است به دهقانان عرضه می نماید. وی آنان را به پرهیز از التزام به رسوم غلط غیر اسلامی که منفعتی عقلانی دنیوی و اخروی برای حاکمان و نیز خودشان به همراه ندارد، سفارش می کند.[12]
2. جلوگیری از سوء استفاده احتمالی: بنا به عقیده برخی مشقت دانستن این گونه استقبال از حاکمان و خضوع در برابر آنان از دیدگاه امام به علت آرزوی دست یافتن و بهره مندی دهقانان از منافع زود گذر دنیوی بوده است.[13]
برخی نیز نهی امام را حمل بر وقوف امام بر اغراض و اهدافی دانسته اند که دهقانان در سایه این رفتار مد نظر داشتند و آن تسلط بر مردم است. و این امر با وانمودن کردن نزدیکی و ارتباطشان با امام میسر می شد.[14]
با بررسی سیره حضرت امیر (ع) در زمان تصدی امر خلافت، با وقایعی برخورد می نماییم که حکایت از مواظبت و مراقبت امام (ع) از سوء استفاده های احتمالی برخی افراد در سایه نزدیک شدن به ایشان به اشکال مختلف است. از آن جمله نقل شده است؛ دهقانی از دهقانان عراق دو جامه به امام حسن و امام حسین (ع) هدیه داد. امام پرسید این دو جامه چیست؟ امام حسن و امام حسین (ع) گفتند: دهقانی از دهقانان عراق آن دو را به ما هدیه داد. امام (ع) جامه ها را گرفته و در بیت المال قرار داد.[15]
این گونه رفتارها و مراقبت ها توسط امیر المؤمنین (ع) در طول مدت زعامت ایشان بسیار دیده شده است.
3. تعلیم و تربیت: همچنین در برداشتی دیگر از سخن گفته شده است؛ هدف امام از منع کردن آنان از این رفتار، تعلیم آنان است تا در مقابل حکام جور؛ مانند معاویه و جانشینان وی مرتکب این گونه اعمال نشوند.[16]
در نتیجه پس از روشن شدن عدم ممنوعیت استقبال از منظر شرع و مرسوم بودن آن در صدر اسلام، باید گفت استقبال مردم از شخصیت های نظام از چند منظر قابل تبیین است:
1. در نگاه مبتنی بر منابع روایی در این خصوص باید گفت: رهبری در نظام اسلامی علاوه بر برخورداری جایگاه سیاسی از ویژگی و جایگاه معنوی نیز بر خوردار است. ویژگی ها و جایگاه معنوی افراد در طول تاریخ عاملی برای تکریم آنان به شمار می رود. روایاتی در منابع شیعی وجود دارد که نگاه کردن به صورت عالم، نگاه کردن به در منزل علما، و به دیدار علما رفتن را عبادت دانسته است. حال از این منظر رفتن به دیدار عالمان دین و ملاقات با آنان و استقبال از آنها و رفتارهای که در عرف به عنوان تکریم دانسته شده است -مانند برخاستن برای تعظیم آنان در مجالس- گرچه ممکن است متضمن مشقاتی باشد، ولی در زبان روایت، عبادت و مستحب شمرده شده است.[17]
2. در روایاتی سخن از تکریم پیامبر و ائمه (س) و آنچه منسوب به آنها باشد به میان آمده است. این انتساب ها شامل مشاهد مشرفه، ذریه، کسانی که علوم و اخبار آنان را به همراه دارند می شود. [18] بنابر این یقیناً فقهای امت که جانشینان معصومان می باشند، از جمله منتسبین به آنان بوده و تعظیم و تکریم آنان بر امت واجب است که می توان استقبال و بدرقه آنان را نوعی گرامی داشتشان دانست.
3. اما از منظر سیاسی باید عنوان نمود؛ شرایط سیاسی هر دوره ای اقتضائاتی را به همراه دارد. در شرایط تهدیدات خارجی و جنگ نرم دشمنان علیه دین و نظامی اسلامی حضور مردم در صحنه های مختلف سیاسی میزان علاقه مندی مردم نسبت به نظام را برای دشمن آشکارتر ساخته، موجب یأس آنان از دست اندازی به نظام اسلامی را به همراه دارد. لذا استقبال از شخصیت های نظام و یا راهپیمایی در شرایط خاص، نوعی مانور سیاسی به شمار می رود که پیام های خاصی را به همراه دارد و همواره دشمنان نظام اسلامی براین اساس یعنی حضور مردم در چنین صحنه هایی اوضاع سیاسی و مقبولیت نظام اسلامی را رصد می نمایند. لذا شرکت در این گونه امور نه تنها منهی شرع نیست، بلکه در شرایطی که حفظ اسلام و نظام اسلامی بستگی به چنین حضوری دارد. اساساً این گونه حضورها که منافع سیاسی گسترده ای را برای نظام اسلامی به همراه دارد، باید یک وظیفه و تکلیف دانست.
4. آخرین نکته ای که لازم است یادآور شویم مسئله دویدن درصد اندکی از مستقبلین به دنبال ماشین برخی از مقامات است.
پس از توضیحاتی که در مورد جریان دهقانان داده شد روشن می شود که اساساً در مورد مسئله استقبال از مقامات در نظام اسلامی یک رسم و قانون تدوین شده حکومتی که مردم در مقابل مقامات ملزم به انجام آن باشند؛ مانند آنچه در میان دهقانان مرسوم بوده وجود ندارد .استقبال مردم از مقامات در نظام اسلامی مبتنی بر علاقه و ارتباط عاطفی مردم با مسئولانی است که از میان همین مردم و با رأی آنها گزینش شده و به خدمت در این نظام مشغول اند، لذا دویدن برخی استقبال کنندگان که حکایت از علاقه آنان به دیدن رو در روی مسئولان نظام است - و ممکن است از نگاه برخی نیز ناخوشایند باشد - را نباید با رسوم دهقانان که مبتنی بر فرهنگ اختلافات طبقاتی است، یکی دانسته و اصل استقبال را زیر سؤال برد؛ زیرا چنین استقبالی در تمام دنیا با شیوه های مختلف مرسوم بوده و حتی افرادی چون چهره های برجسته ورزشی و یا هنری نیز از آن بی نصیب نیستند. مهمّ آن است که کرامت ذاتی انسان در جریان تکریم و تعظیم، پایکوب و لگدمال نشود و گرنه احترام و ابراز علاقه به دیگران با شیوه های عرفی مرسوم، ایرادی نخواهد داشت.
در پایان سخن باید گفت: سخنان و راهنمایی های معصومین (ع) همواره چراغ راه شیعیان بوده است. لکن فهم جوانب مختلف سخنان آنان که گاهی در شرایط و جهاتی خاص و با عنایت به اهدافی ایراد شده است، نیاز به مقداری تأمل و دقت نظر دارد، تا بتوان از آن فرمایشات بهره کافی و وافی را برد. همچنین مانند انگاری وقایع حال با جریانات تاریخی در بسیاری از موارد به جهت اختلاف شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی قابل بررسی و تأمل است. لذا تشبیه مسئله استقبال از اشخاص حقیقی و یا حقوقی با واقعه ای تاریخی و خاص با وجود اثبات چنین رسم و سنتی میان مسلمانان در صدر اسلام و پس از آن و تفاوت شرایط سیاسی و اجتماعی که مسلمانان در آن به سر می برند، امری غیر منطقی به نظر می آید.
[1] نهج البلاغة، ص 475، انتشارات دار الهجره، قم، نسخه صبحی صالح.
[2] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 12، ص 227، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، چاپ اول ، 1409 ق.
[3] همان، ج 12، ص 227 ق.
[4] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 3، ص197، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[5] کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 2، ص 491، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1411 ق.
[6] طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص 589، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 ق.
[7] لسان العرب، ج 13، ص 163. ریشه دهق.
[8] مجمع البحرین، ج 5، ص 164. ریشه دهق.
[9] نهج البلاغة، ص 475.
[10]همان.
[11] حجرات،13.
[12] خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج 21، ص 70، مکتبة اسلامی، تهران، چاپ چهارم.
[13] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 18، ص 156،کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1378 ق.
[14] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 32، ص 397، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[15] مرعشی، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 32، ص 264، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1409 ق.
[16] انصاریان، علی، شرح نهج البلاغة المقتطف من بحارالانوار، ج 3، ص 343، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1408 ق.
[17] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 205، مؤسسه انتشارات اسلامیه، قم، چاپ سوم، 1413 ق؛ وسائلالشیعة، ج 12، ص 227.
[18] بحار الأنوار، ج 24، ص 185.