بر اساس گزارشهای تاریخی در سال 200 هجری،[1] مأمون عباسی فردی به نام رجاء بن ابیضحاک را مأمور کرد تا امام رضا(ع) را از مدینه به سمت مرو بیاورد. بعد از ورود امام به مرو، مأمون ابتدا به امام(ع) پیشنهاد داد تا حکومت را بپذیرد؛ اما حضرتشان این پیشنهاد را نپذیرفتند. پس از آن مأمون پیشنهاد داد تا امام ولیعهدی را بپذیرد و بر این امر اصرار ورزید؛ از اینرو امام(ع) منصب ولیعهدی را پذیرفت به شرط آنکه:
یک) کسی را به عنوان والی در کار دولتی منصوب نکند.
دو) کسی را از کارش برکنار نکند.
سه) هیچ رسمی را نقض نکند.
چهار) در امور دولتی مشاوری از دور باشد.[2]
در این موضوع چند امر مورد توجه قرار میگیرد:
- هدف مأمون از پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع)
مأمون از این پیشنهاد، اهدافی را دنبال میکرد که به برخی از آنها اشاره میشود:
1- 1. فرو نشاندن شورشهای علویان
علویان خلافت مأمون را قبول نداشتند؛ -زیرا آنها در میان خودشان کسانی را داشتند که از عباسیان برای تصدی حکومت سزاوارتر بودند- و مأمون به دودمانی تعلق داشت که قلوب خاندان امام علی(ع) از دست آنها چرکین بود.[3]
در همین راستا، افرادی همجهت منافع شخصی خود در حاشیه افرادی از علویان قرار گرفته و در واقع اهداف خودشان را دنبال میکردند، مانند ابوالسرایا سری بن منصور از قبیلهی بنیربیعه که مردم را به سوی محمد بن ابراهیم طباطبا دعوت کرد و چنین اظهار میداشت که آنان را به سوی وصی از آلمحمد و کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) دعوت میکند.[4]
به همین ترتیب محمد بن جعفر ملقب به دیباج در مکه و نواحی حجاز،[5] ابراهیم بن موسی بن جعفر در منطقهی یمن،[6] محمد بن حسن معروف به سلق در منطقهی واسط،[7] عباس بن محمد بن موسی جعفری در منطقهی بصره،[8] زید بن موسی بن جعفر بن محمد در کوفه[9] قیام کردند.
مأمون با ولایتعهدی امام رضا(ع) که برجستهترین فرد در میان علویان بود، عملا مردم را از حمایت دیگر علویانی که دست به قیام و شورش میزدند باز میداشت و آنان را به سمت خود جذب مینمود.
1- 2. از بین بردن جایگاه امام رضا(ع)
امام رضا(ع) به زهد و پارسایی نسبت به دنیا و دوری از کسب جاه و مقام مشهور بود. مأمون خواست تا با این پیشنهاد، جایگاه و منزلت امام(ع) را از بین ببرد. امام که به خوبی از این هدف مأمون آگاه بود، خطاب به او فرمود:
هدف شما از این پیشنهاد آن است که مردم بگویند: علی بن موسی الرضا(ع) از دنیا کنارهگیری نکرده، بلکه بدان روی آورده است و برای طمع، خلافت را قبول کرد.[10]
1- 3. تحت نظر گرفتن امام(ع)
یکی از اهداف مأمون، تحت نظر قرار دادن امام رضا(ع) بود؛ از اینرو افرادی مانند هشام بن ابراهیم راشد[11] را مأمور کرد تا حضرتشان را تحت نظر قرار دهند. مأمون دلیل دعوت امام(ع) را اینگونه بیان میکند: «ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم در کار ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم آنرا پر کنیم و اقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم».[12]
1- 4. مشروعیت بخشی به حکومت عباسیان
با ظلم و فشار مستمر عباسیان نسبت به علویان و امامان از اهلبیت(ع)، در دل شیعیان کینه شدیدی نسبت به خاندان عباسی به وجود آمد. مأمون با این پیشنهادش خواست آن همه ظلم و ستم را بپوشاند و خود را دوستدار اهلبیت(ع) نشان دهد و از اینراه به حکومتش مشروعیت بخشد.
1- 5. تقویت حکومت خود
بعد از جنگهای مأمون با برادرش امین که در بغداد حکومت داشت، عملا شمال شرق ایران و منطقهی خراسان به عنوان مرکز خلافت مأمون به شمار میآمد و با توجه به علاقهی شدید ایرانیان نسبت به اهلبیت پیامبر(ص)، سپردن ولیعهدی به امام(ع) میتوانست سبب دلجویی ایرانیان نسبت وی و حکومتش شود و وسیلهای برای حل مشکلات پیشرو باشد. این دلیل را از کلام مأمون میتوان فهمید:
«این مرد مخفیانه مردم را به امامت خود دعوت میکند. ما او را ولیعهد خود قرار دادیم که مردم را به سوی ما دعوت کند».[13]
- دلایل پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا(ع)
در مورد علت پذیرفتن مقام ولیعهدی توسط امام رضا(ع) میتوان به چند دلیل اشاره کرد:
2- 1. اجبار بر پذیرش
همانگونه که گفته شد، مأمون به امام رضا(ع) ابتدا پیشنهاد خلافت و سپس پیشنهاد ولایتعهدی را داد؛ که حضرتشان هر دو پیشنهاد را نپذیرفت.
اینجا بود که مأمون در مقام تهدید برآمد و گفت:
عمر بن خطاب موضوع خلافت بعد از خودش را به شورای شش نفرهای - که امام علی(ع) یکی از آنان بود- محول کرد، و سپس فرمان داد که اگر هر کدامشان مخالفت کردند، گردنشان زده شود! بنابر این، اکنون شما باید این موضوع را قبول کنید! [14] (وگرنه گردنتان زده خواهد شد).
امام(ع) در پاسخ ابن عرفه به این مطلب اشاره فرمود. او از امام(ع) پرسید: به چه انگیزهای ولیعهدی را پذیرفتید؟ و پاسخ شنید: به همان انگیزهای که جدم امام علی(ع) را وادار به ورود در شورا(ی شش نفره) نمود.[15]
2- 2. تأیید حضور خاندان پیامبر(ص) در حکومت
یکی از دلائل قبول ولایتعهدی آن بود که مردم خاندان پیامبر(ص) را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشی نسپارند و نیز گمان نکنند که آنان - همانگونه که شایع شده بود – تنها علما و فقهایی هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمیآیند.
علاوه بر اینکه در نگاه مردم، امضای حکم ولایتعهدی امام از سوی مأمون، نوعی اعتراف ضمنی به آن بود که علویان شایسته حکومتند و نه او و دیگر عباسیان!
- نتایج فرهنگی وتمدنی حضور امام رضا(ع) در ایران
حضور امام رضا(ع) در ایران، برکاتی را برای مردم آن زمان و آیندگان به دنبال داشت:
3- 1. مهاجرت علویان به ایران
پس از انتقال امام هشتم(ع) به ایران و پذیرش ولایتعهدی، گروهی از علویان از نقاط مختلف حجاز و عراق به ایران مهاجرت کردند. مردم نیز به دلیل اینکه آنها فرزندان پیامبر(ص) هستند، احترام خاصی برای آنان قائل بودند. حضرت معصومه(س)، احمد بن موسی،[16] از چهرههای معروف این جریان هستند. علاوه بر این، یحیی بن عبداللّه بن حسن بن حسن، پس از قیام حسین بن علی(شهید فخ) و شکست او با گروهی از کوفیان به دیلم آمد.[17] هجرت ایشان به این نقطه سبب گسترش تشیع گشت. علاوه بر منطقه دیلم، طبرستان و مازندران امروز نیز مدتها زیر نفوذ علویان قرار داشت و غالباً تشیع زیدی بر آنجا حاکم بود.[18]
3- 2. انتقال مرکزیت شیعه به ایران
به دنبال هجرت علویان و امامزادهگان، به تدریج ایران به عنوان مرکز شیعیان معرفی شد. این امر در زمانهای بعدی ادامه یافت تا جایی که شیعیان در جامعه ایرانی به اکثریت رسیدند.
3- 3. کمک به گسترش شیعه دوازده امامی
پس از شهادت امام صادق(ع) فرقهی اسماعیلیه پدید آمد که معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) بودند. همچنین بعد از شهادت امام کاظم(ع) گروهی با عنوان واقفیه به وجود آمد که معتقد بود امام کاظم(ع) از دنیا نرفته و او همان مهدی موعود است! در چنین شرایطی، امام رضا(ع) با قرار کردن در مرکز توجه جامعه اسلامی و با سخنان خود از جمله حدیث سلسلة الذهب و فراز معروف «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»،[19] بر انحراف این فرقهها از شیعه واقعی تأکید فرمود و عملا وضعیت چنان شد که شیعیان دوازده امامی نسبت به دیگر شیعیان از اکثریت برخوردار شده و فرقههای انحرافی به حاشیه رانده شوند.
3- 4. تبلیغ معارف اصیل شیعه
امام(ع) با شرکت فعال در گفتوگوها از جمله در مناظراتی که مأمون تشکیل میداد، توانست از این فرصت استفاده کند و معارف ناب اسلامی، قرآنی و شیعی را در زمینههای توحید،[20] عصمت انبیا،[21] اوصاف پیامبر اسلام(ص)،[22] ویژگیهای ائمه و فضایل آنان،[23] و ... بیان کند.
روایات زیادی از این امام همام به یادگار مانده است که شیخ صدوق برخی از آنها را در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) جمعآوری نمود.
در نهایت، میتوان گفت که هجرت امام رضا(ع) به ایران و قبول ولایتعهدی از طرف حضرتشان این برکت را برای ایرانیان داشت که آنان در مسیر اسلام اصیل و پیروی از اهلبیت(ع) قرار گیرند و مزار ایشان نیز در هزاره اخیر تا کنون جایگاهی برای تجمع شیعیان سراسر دنیا قرار گرفته و معنویت در حاشیه آن گسترش یابد، علاوه بر آنکه نمایشگاهی از هنر ایرانی در کنار آن شکل گیرد.
[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 8، ص 544 – 545، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 165، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[2]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 20.
[3]. پیشوایی، مهدی،سیره پیشوایان، ص 484، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق(ع)، چاپ قدس، 1376ش.
[4]. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 334، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[5]. قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه، عبد الملک قمی، حسن بن علی بن حسن، تحقیق، تهرانی، سید جلال الدین، ص 223، تهران، توس، 1361ش.
[6]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 445، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. شیخ صدوق، الامالی، ص 68 – 69، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[11]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 153.
[12]. همان، ج 2، ص 170.
[13]. همان.
[14]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 259، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 333 – 334، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[15]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 364، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[16]. «شخصیت و محل دفن احمد بن موسی(ع)»، 65012.
[17]. تاریخ الیعقوبی، ج 2،ص408؛ ابن العماد شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد العکری الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناؤوط، ج 2، ص 437، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406.
[18]. سبحانی، جعفر، راهنمای حقیقت، ص 55، تهران، نشر مشعر، چاپ پنجم، 1387ش؛ برای آگاهی از علویان مدفون در طبرستان و دیلمان و گیلان به کتاب اخبار ائمه الزیدیه فی طبرستان و دیلمان و جیلان ویلفرد مادلونگ، چاپ انتشارات فرانتزاشتاینر، بیروت، 1987و «تاریخ تشیع در ایران» مراجعه شود.
[19]. الامالی، ص 235.
[20]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 114.
[21]. همان، ج1، ص 195.
[22]. همان، ج 1، ص 316.
[23]. همان، ج1، ص 216.