بر اساس روایتی تاریخی نقلشده از معصومان(ع)، فاطمه صغری(س) که یکی از دختران امام حسین(ع) بود،[1] هنگام اسارت در کوفه خطبهای خواند و در این خطبه به ذکر مصیبت امام علی(ع) و امام حسین(ع) در کربلا پرداخت:
حمد و ستایش خدا
ایشان ابتدا به حمد و ستایش خدا پرداخت:
«سپاس خدای را به تعداد ریگها و سنگها، و به گرانی از عرش تا خاک، سپاس او گویم و ایمان به او دارم و توکل بر او میکنم. گواهی میدهم که جز خدای یکتا خدایی نیست و محمّد(ص) بنده و فرستادۀ او است.
خبر شهادت امام حسین(ع) در کربلا
گواهی میدهم فرزندان رسول خدا(ص) را در کنار رود فرات بدون سابقۀ دشمنی و کینه (با آنها) سر بریدند.
بیان مصیبت امام علی(ع)
بار الها، به تو پناه میبرم که دروغی به تو نسبت دهم و یا بر خلاف پیمانهایی که پیامبرت برای وصی خویش، علی بن ابیطالب(ع) گرفت؛ سخنی بگویم. همان علی که حقّش را ربودند و بدون هیچ گناهی در خانهای از خانههای خدا و در حضور افرادی که به ظاهر ادعای مسلمانی میکردند به شهادت رساندند، همانگونه که فرزندش حسین(ع) را نیز در همین روزهای گذشته به شهادت رساندند.
ای خاک بر سرشان که نه در طول زندگی و نه هنگام شهادت، امام علی(ع) را یاری نکردند. ایشان در حالی به شهادت رسید که سرشتی پسندیده و طینتی پاک داشت، فضایل اخلاقیاش نزد همهی مردم معروف، و عقاید نیک او در جهان مشهور بود و در راه خدا به هیچ سرزنش و ملامتی اعتنا نکرد.
خدایا! علی (ع) را از کودکی به اسلام هدایت نمودی؛ و در بزرگسالی خصال نیکوی وی را ستودی؛ او همواره خیرخواه تو و پیامبرت بود تا آنکه او را به سوی خویش بردی، در حالی که از دنیا روگردان بود و حرصی به آن نداشت و مشتاق آخرت بود، در راه تو جهاد میکرد تا از او خوشنود گشتی و او را برگزیدی و به راه راست رهنمودش کردی.
پس از این سخنان که همه در مورد امام علی(ع) بود، فاطمه(س) سخنان دیگری را مطرح نمود که در آنها به مصیبت کربلا نیز پرداخته شد.
معرفی اهل کوفه
امّا بعد، ای مردم کوفه، ای مردم نیرنگباز و حیلهگر و متکبر، ما خاندانی هستیم که خدا ما را با شما و شما را با ما آزمایش نمود، و ما را از آزمایش سربلند بیرون آورد و دانش و فهم خود را نزد ما قرار داد. پس ما جایگاه علم و محل فهم و حکمت او و حجت خداوند بر بندگانش در زمین هستیم. خدا ما را به بزرگواری خویش عزّت و احترام بخشید و به واسطۀ پیامبرش محمّد(ص) بر بسیاری از مردم فضیلتی آشکار عنایت فرمود، ولی شما چنانچه در گذشته پدربزرگ ما را کشتید، اکنون نیز ما را دروغگو و کافر پنداشته و جنگ با ما را حلال شمرده و دارایی ما را به یغما بردید، گویی ما اهل ترکستان و کابل بودیم! به دلیل کینۀ دیرینهای که از ما داشتید، خون خاندان ما از شمشیرهای شما میچکد و به واسطه جرأتی که در برابر خدا داشتید، شمانتان با این جنایت روشن و دلهایتان شاد شد!
شما نیرنگی با خدا کردید و بدانید که نیرنگ خدا قویتر است.
مبادا از خونی که از ما ریختید و اموالی که از ما به دست شما افتاد، خوشحال باشید که این مصیبتهای بزرگ و سختیهای شگرفی که به ما رسیده از پیش در تقدیر الهی بود و این بر خدا آسان است. پس مردم نباید بر آنچه از دست رفته اندوهناک شوند و بر آنچه به آنان رسیده خوشحال گردند؛ زیرا خداوند هر کسی را که متکبّر و خودفروش باشد دوست نمیدارد.
مرگ بر شما، در انتظار لعنت و عذاب باشید که گویا هماکنون بر شما فرود آمده و عذابهایی از آسمان است که به دنبال هم فرو میریزد تا شما را نابود کند و به چنگال یکدیگر گرفتار نماید و سپس در نتیجۀ ستمی که روا داشتید، در شکنجههای دردناک روز رستاخیز، جاوید خواهید ماند. لعنت خدا بر ستمکاران باد؛ وای بر شما! میدانید چه دستی از شما بر ما طغیان نمود؟ و چه کسی به جنگ ما شتافت؟ یا به چه پایی به سوی ما آمدید و میخواستید با ما بجنگید؟ به خدا قسم دلهای شما سخت و جگر شما سیاه شده و دریچۀ دلهای شما بسته و بر گوش و چشم شما مهر غفلت زده شده است و شیطان شما را فریب داده و به آرزوهای دراز مبتلا نموده و بر چشم شما پرده کشیده است که راه را نمییابید.
مرگ بر شما ای اهل کوفه! چه کینهای از رسول خدا(ص) در شما بود؟ و چه دشمنی با او داشتید که این چنین با برادرش و جدّم علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان و خاندان پاک و برگزیدهاش کینهورزی نمودید تا آنجا که فخرکنندهای بر خود میبالید و میگفت:
«نَحْنُ قَتَلْنَا عَلِیاً وَ بَنِی عَلِی بِسُیوفٍ هِنْدِیةٍ وَ رِمَاحٍ
وَ سَبَینَا نِسَاءَهُمْ سَبْی تُرْک وَ نَطَحْنَاهُمْ فَأَی نِطَاح»؛
ما علی و آل او را با تیغها و نیزههای هندی کشتیم؛ و زنهایشان را مانند زنهای ترک اسیر نمودیم؛ و جنگیدیم با آنها چه جنگیدنی!.
ای خاک بر دهان تو که چنین سرودی! به کشتن مردمی افتخار کردی که خداوند آنان را پاک و پاکیزه نمود و پلیدی را از آنان دفع نمود. دهان خود را ببند و بر جای خود بنشین آنچنان که پدرت نشست. برای هر کسی همان چیزی است که به دست آورد و پیش فرستاد. وای بر شما! آیا بر آنچه خداوند ما را فضیلت داد، حسد میورزید؟
«فَمَا ذَنْبُنَا أَنْ جَاشَ دهر [دَهْراً] بُحُورُنَا وَ بَحْرُک سَاجٍ لَا یوَارِی الدَّعَامِصَا»؛
گناه ما چیست که در تمام ایام دریای ما پر است و دریای شما تهی و خالی است.
این فضل الهی است که به هر کس بخواهد عطا میکند و خداوند صاحب فضلی عظیم است و کسی که خداوند برای او نوری قرار ندهد، نوری دیگر نخواهد داشت.
راوی گفت: در این هنگام صداها به گریه و شیون بلند شد و گفتند: ای دختر پاکان! بس کن که دلهای ما را سوزاندی و گلوهای ما سوخت و دل ما آتش گرفت. پس آن بانو ساکت شد.[2]
بر این اساس، سخنانی که در ابتدای خطبه بیان شد، مرتبط با امام علی(ع) بوده، و تنها جمله استطرادی «کما قتل ولده بالأمس» مرتبط با امام حسین(ع) است.
در ادامهی خطبه، مراد از «فِی بَیتٍ مِنْ بُیوتِ اللَّه» مسجد کوفه بود و بر این اساس، متعلق به (المقتول) است، نه (قُتِلَ)؛ یعنی افرادی به ظاهر مسلمان در مسجد کوفه حاضر میشدند، اما در عمل از حمایت امام علی(ع) خودداری میکردند.
در پاسخ به این سؤال که چرا فاطمه بنت الحسین(ع) از فضایل امام علی(ع) سخن گفت و کمتر به امام حسین(ع) اشاره نمود، میتوان چند احتمال را مطرح نمود:
- اهل کوفه بیشتر با امام علی(ع) و فضایل او آشنا و خیانتهایی که در حق آنحضرت(ع) روا داشتند را در ذهن خود به یاد داشتند؛ لذا فاطمه دختر امام حسین(س) به این خیانتها اشاره کرد.
- زمینهی شهادت امام حسین(ع) و دشمنی با ایشان را میتوان در دشمنی گذشته برخی کوفیان با امام علی(ع) یافت که فرصتی دوباره به دست آورده بودند تا کینههای خود را ظاهر نمایند.
- امام علی(ع) در میان ائمه(ع) اصل و اساس بود؛ و به همین دلیل، دفاع از ایشان، به نوعی دفاع از ائمهی دیگر نیز خواهد بود.
[1]. «اماسحاق مادر فاطمه بنت الحسن»، 103746.
[2]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 302، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.