در روایات و تعالیم دینی، کسانی که به دنبال رزق و روزی نرفته و چشمانشان را تنها به دست دیگران میدوزند، به شدت مورد سرزنش قرار گرفتهاند[1] و ممکن است این بیکاری در نهایت به بیدینی منجر شود:
همانگونه که در پرسش آمده، از ابن عباس نقل شده است: هرگاه رسول خدا(ص) به مردى نگاه میکرد و از او خوشش میآمد، میپرسید: آیا او به کارى مشغول است؟ و اگر پاسخ منفی میشنید، میفرمود: از چشم من افتاد! و هنگامی که اطرافیان دلیل آنرا جویا میشدند، میفرمود: براى اینکه مؤمن اگر حرفهاى نداشته باشد با دینش زندگى میکند (به نام دین، بار دوش دیگران میشود).[2]
البته این روایت در بعضی از منابع با کمی تغییر منسوب به برخی از بزرگان است، نه گفتاری از معصوم(ع):
یکى از بزرگان گفت: من مردى را ببینم که باعث تحسین و شگفتیام شود، وقتى که بپرسم شغلى دارد یا نه؟ اگر بگویند: نه، از چشم من میافتد و در نظرم بیارزش میشود.[3]
بر این اساس در ارزیابی سندی این روایت باید گفت؛ حتی اگر آنرا سخنی از غیر معصوم ندانیم، روایتی بدون سند است که به معصوم نسبت داده شده است.
با این وجود، میتوان احتمالاتی را در مورد معنای آن مطرح کرد که محتوای آنرا منطبق بر دیگر آموزههای دینی دانست:
امام صادق(ع) فرمود: «به کسى که هفتصد درهم دارد و مالک آن است؛ اما شغل و حرفهای ندارد، دادن زکات حلال است».[4]
در این صورت است که فرد بیکار تنها با استفاده از کمکهایی که در دین برای او مقرر شده میتواند به زندگی ادامه دهد.
- شخص بیکار ممکن است برای اداره زندگی و رسیدن به مقاصد مادی، از راههای حرام کسب درآمد کند و بر این اساس، دین خود را فدای دنیایش نماید.
- شخص بیکار ممکن است زندگی خود را تنها از راه انجام عبادات استیجاری بگذراند که البته مرتکب حرامی نشده؛ اما شاید بهتر باشد که تا حد امکان، این کار او تنها منبع درآمدش نباشد.
- شخص بیکار ممکن است از علاقهمندی مردم به دین و احساسات دینی آنان سوء استفاده کرده و به جای آنکه به کار و تلاش بپردازد، با تظاهر به انجام شعائر دینی و برجسته نشاندادن نقش خود در انجام این شعائر، زندگی خود را از کمکها و هدیههای دینداران تأمین کند.
- میتوان گفت که ممکن است واژهی «دین» که در این روایت آمده به کسر دال نبوده، بلکه به فتح دال و سکون یاء، «دَیْن» و به معنای قرض و وام باشد؛ یعنی شخص بیکار مجبور است همواره از دیگران قرض گرفته و از اینراه زندگیاش را بچرخاند.
[1]. «مقدر بودن روزی»، 3783؛ «معنای جمود و خمود»، 69793؛ «مقام تفویض+مقام تسلیم+مقام توکل+مقام رضا»، 34560.
[2]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 139، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
[3]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام، ج 1، ص 43، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
[4]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 370، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.