نظریات علمی در هر رشتهای معیار و ملاک برای همان شاخهی علمی است و نمیتوان آنرا ملاکی کلی برای تمام علوم قرار داد؛ از اینرو اینکه طبق یافتههای علمی چیزی به عنوان رنگ وجود ندارد و چشم ما با توجه به بازتاب نور، اشیاء را رنگی میبیند، بررسی مادی رنگ در دانش فیزیک است و با این معیار نمیتوان گفت پس چیزی به نام رنگ هیچ واقعیت و حقیقت ندارد و نباید در مورد آن سخن گفت! و نمیتوان نتیجه گرفت که هنرهایی مانند نقاشی و فرشبافی و ... که بر محور آن رنگآمیزی شکل گرفته است، باید بساط خود را جمع کنند! و نیز صنایع رنگسازی باید تعطیل شوند!
بلکه هر علمی با نگاهی خاص، به بررسی موضوعات میپردازد. علم فیزیک به واقعیت فیزیکی اشیاء میپردازد؛ علم نقاشی با برآمد و نمود واقعیت خارجی اشیاء سر و کار دارد؛ و علم فیزیک منکر مشاهده و دیدن رنگ توسط چشم نیست، بلکه میگوید آنچه چشم ما به عنوان رنگ میبیند، در طبیعت و فیزیک به این صورت وجود ندارد، بلکه رنگ بازتاب نور اجسام بر چشم است. در هر صورت شکی نیست که چشم ما رنگ را میبیند، و اینگونه نیست که پس از کشفیات جدید فیزیک، دیگر چشم ما رنگها را نبیند، و فقط فرکانسهای نور را میبیند. بنابر از جهت حس بینایی، رنگ از هر منشأ که باشد، اما دارای واقعیتی مستقل است و آنچه در قرآن در مورد رنگها آمده است،[1] بر اساس همین واقعیت مشهود و حس بینایی است که فیزیکدانها نیز منکر چنین واقعیتی نیستند.
مشابه همین موضوع را میتوان در واقعیاتی مانند صدا، حرارت و ... نیز مشاهده نمود.
[1]. فاطر، 27 -28؛ «آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد که به وسیلهی آن میوههایى رنگارنگ (از زمین) خارج ساختیم و از کوهها نیز (به لطف پروردگار) جادههایى آفریده شده سفید و سرخ و به رنگهاى مختلف و گاه به رنگ کاملًا سیاه!
و از انسانها و جنبندگان و چارپایان انواعى با رنگهاى مختلف، حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند، خداوند عزیز و غفور است».