همانگونه که میدانید، هدف و نتیجه، عامل حرکت انسان است؛ بدون در نظر گرفتن هدف و نتیجه، هیچ حرکت و کاری از انسان، یا هر موجود باشعور و مختاری سر نمیزند. به تعبیر فلسفی، هدف و نتیجه هرچند از نظر تحقق و وجود خارجی متأخر از فعل است، ولی به لحاظ تصور مقدم است؛ یعنی انسان ابتدا هدف را در نظر میگیرد، سپس به دنبال آن حرکت میکند؛ از اینرو فیلسوفان معتقدند هدف و علت غائی، علت فاعلیت فاعل است.[1]
بنابر این، بیگمان انسان نتیجهگرا است؛ اما در این رابطه باید به چند نکته توجه داشت:
- نتیجه و هدف، گاهی جزئی و دارای اثر موقتی بوده، و گاهی کلی و وسیع است؛ و ایندو گاهی باهم متحدند و جمع میشوند و گاهی مختلف و از هم جدایند؛ مثلا کارگر یک کارگاه با آنکه تولیدات مجموعه خود را مشاهده میکند، اما شاید هدف جزئی کاری که باید انجام دهد را نداند، و یا حتی آنرا بینتیجه بداند، ولی از آنجا که هدف کلیتری دارد و آن گرفتن حقوق از کارفرما است آنرا با دقت انجام میدهد.
در مورد احکام و دستورات دینی میتوان گفت احکام دینی دو گونهاند:
الف) احکامی که انجام آنها منوط به تشخیص وجود مصلحت و شناخت نتیجه نبوده، بلکه دستوری مطلقاند؛ مانند: بیشتر احکام عبادی که در مورد این احکام، انسان مکلف به نتیجه نبوده، و نتیجهگرا نیست؛ بلکه نسبت به آنها وظیفهگرا است. البته در این موارد نیز همانگونه که توضیح دادیم مقصود از وظیفهگرایی این است که انجام این اعمال وابسته به شناخت نتیجه جزئی آن نیست، هرچند در اینجا نیز به لحاظ وجود هدفی کلی که دریافت پاداش و جلب خشنودی خداوند میباشد، در واقع نتیجهگرا است.
ب) احکام و دستوراتی که مطلق نبوده؛ بلکه مانند بعضی از احکام اجتماعی اسلام مثل برخی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر؛ به نوعی وابسته به نتیجهاند، در این موارد باید گفت اسلام نتیجهگرا است.
- همانگونه که وظیفهگرایی جدای از نتیجهگرایی نیست، از آنسو نتیجهگرایی نیز جدای از وظیفهگرایی نیست؛ و به عبارتی نباید با هر روش به نتیجه رسید.
- گفته میشود در یک سازمان فرایندگرا تمام کارها به هم وابسته بوده و فعالیتهای گوناگون و وظیفههای ارجاعی مانند زنجیرهای است که یکی بدون دیگری بیمعنا شده و به تنهایی ارزشی ندارد.
مزیت این روش آن است که بهترین نتیجه با کمترین هزینه و در سریعترین زمان ممکن به دست میآید؛ از اینرو طبیعی است در مواردی که نتیجه بهتر وابسته به سیستمی فرایندی باشد، چنین روشی مورد تأیید و توصیه اسلام نیز میباشد. بر این اساس نمیتوان وظیفهگرایی، نتیجهگرایی و فرایندگرایی را در تقابل با هم ارزیابی نمود تا از میان آنها ناچار باشیم که یکی را برگزیده و آنرا روش اسلامی معرفی کنیم.
به عنوان نمونه، انسان مسلمان برای انجام انواع وظایف دینی فردی و اجتماعی خود باید به گونهای برنامهریزی کند که آنها را در فرایندی مطلوب قرار داده تا به بهترین نتیجه دست یابد.
[1]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 180 -183، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق.