تعریف و تمجید بیجهت و بیمورد در روایات مورد نکوهش قرار گرفته است. به عنوان نمونه:
«أَثْنَی رَجُلٌ عَلَی رَجُلٍ عِنْدَ النَّبِی ص، فَقَالَ: وَیلَک! قَطَعْتَ عُنُقَ صَاحِبِک قَطَعْتَ عُنُقَ صَاحِبِک ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ: مَنْ کانَ مِنْکمْ مَادِحاً أَخَاهُ لَا مَحَالَةَ فَلْیقُلْ أَحْسُبُ فُلَاناً وَ اللَّهُ حَسِیبُهُ وَ لَا أُزَکی عَلَی اللَّهِ أَحَداً أَحْسُبُ کذَا وَ کذَا إِنْ کانَ یعْلَمُ ذَلِک مِنْه»؛ مردی نزد رسول خدا(ص) به ستایش فرد دیگری پرداخت (که او نیز در مجلس حضور داشت)، آنحضرت(ص) به فرد ستایشکننده فرمود: «وای بر تو، گردن دوست خود را بریدی!» و سه بار این جمله را تکرار کرد! آنگاه فرمود: «هر کسی از شما میخواهد برادرش را ستایش کند، دست کم اینگونه بگوید: من گمان میکنم که فلانی دارای این ویژگی مثبت است؛ اما به هر حال خدا حسابرس او بوده و من در برابر خدا نمیتوانم که در مورد خوبی دیگران قضاوت کنم! من تنها چنین گمان نیکی در مورد او دارم. همهی اینها هم در صورتی است که واقعا طرف مقابل را فرد نیکی بداند.
این روایت در منابع اهلسنت ذکر شده،[1] و از نظر آنها صحیح شمرده میشود؛[2] اما در منابع شیعی در مجموعهای ذکر شده است که معمولا به ذکر سند نمیپردازد؛ لذا به دلیل ذکر نشدن سند از این جهت دچار ضعف است.[3] با فرض پذیرش سند نیز این روایت نشانگر آن نیست که همواره باید از ستایش کارهای نیک دیگران و تشویق آنان دریغ ورزیم، بلکه تنها ضروری است که پیامدهای آنرا سنجیده و سپس سخنی به اندازه گفته شود، چنانچه در روایات دیگر آمده است که ستایش بیش از مقدار شایستگی، نوعی چاپلوسی از طرف مقابل به شمار آمده و دریغ از ستایش لازم نیز میتواند ناشی از درماندگی یا حسادت باشد.[4]
[1]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 3، ص 176، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[2]. ابن حبان تمیمی دارمی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، تحقیق، شعیب الارنؤوط، ج 13، ص ، 81، بیروت، دار الرساله، چاپ دوم، 1414ق.
[3]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام، ج 1، ص 18، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
[4]. ر. ک: «ابراز علاقه به دیگران و تملق و چاپلوسی از نگاه روایات»، 34683؛ «تملق و چاپلوسی»،27671.