اندیشمندان اسلامی هنگام بررسی و تحلیل روایات، از اصطلاح «قضیه فی واقعه» استفاده میکنند. این اصطلاح ناظر به آن است که حدیث مورد بررسی، عمومیّت نداشته و تنها پیرامون موضوعی خاص صادر شده است.
این عبارت رایج در ادبیات فقه اسلامی به رغم استفاده از آن در ابواب گوناگون؛ اما در کتابهای فقهی و اصولی تعریف روشنی از آن ارائه نشده است.
در این میان، وجود کلمه «قضیه» در ساختار شکلی این اصطلاح، شاخصی است که بر وجود ارتباط آن با سرفصل «قضایا» در علم منطق دلالت میکند. علاوه بر این سابقه، ارتباطهای بین دو دانش «فقه» و «منطق» نیز بر این مطلب صحه میگذارد.
با ذکر این مقدمه باید گفت؛ فقها گاه به برخی از روایات استناد نمیکنند و در بیان دلیل آن میفرمایند: «هذه قضیة فی واقعه». و منظورشان این است که چون این روایت در یک مورد خاص و جزئی واقع شده، و خلاف قواعد فقهی یا اصل بوده، شاید قرائن یا نکات خاصی در آن وجود داشته که ما از آن بیاطلاع میباشیم؛ لذا نمیتوان به آن روایت در تمام موارد استناد کرد.
بر این اساس، از اصطلاح «قضیة فی واقعه» با نامهای دیگری مانند «قضیه شخصیه»، «قضیه جزئیه»، «قضیه مخصوصه» و ... نیز یاد شده است که معنای تمام آنها جزئیبودن موضوع حکم و ارتباط آنچه در روایت آمده تنها با یک واقعه است که نمیتوان آنرا به دیگر موارد گسترش داد.[1]
[1]. ر. ک: https://www.magiran.com/