ابتدا باید گفت گرچه جزئیات زندگی جنیان بر ما روشن نیست، اما بر اساس آیات و روایات، آنان نیز مانند ما موجودی مکلف بوده و در معرض امتحان قرار دارند و از این رو همواره باید مراقب اعتقادات و رفتارهای خود بوده و در مسیر فطرت خود گام برداشته و از تجربههای گذشته خود پند گرفته و با اعتماد نابجا دو بار از سوراخی گزیده نشوند.
در همین راستا قرآن کریم در سوره جن، به فرازهایی از سخن جنیان اشاره کرده و به عنوان نمونه از زبان آنان نقل میکند که بهانهشان برای یکی از عقاید منحرفشان آن بود که گفتند:
«ما گمان میکردیم که انس و جن هرگز، دروغ بر خدا نمیبندند».[1]
مفسران در توضیح این آیه میگویند: این آیه اعتراف جنیان نسبت به تصور نادرستشان بود که گمان میکردند افراد برجسته انس و جن اگر در مورد چیزی از اعتقادات، نظری را مطرح نمودند، به احتمال زیاد آن نظرشان درست بوده، و هرگز در این زمینه جرأت دروغگفتن را ندارند، در نتیجه وقتى از مشرکان شنیدند که به خدا نسبت زن و فرزند میدهند، این دروغ را باور کرده و به آن ایمان آورده، مانند خود آنها مشرک شدند، و همچنان در شرک بودند تا اینکه سخن قرآن را شنیدند، و حقیقت برایشان روشن گردید.
به عبارتی این سخن ممکن است اشاره به تقلید کورکورانهاى باشد که این گروه قبلا از دیگران داشتند، و براى خدا شریک و شبیه و همسر و فرزند قائل بودند، میگویند:
اگر ما این مسائل را از دیگران بدون دلیل پذیرفتیم به دلیل خوشباورى بود، هرگز خیال نمیکردیم که انس و جن به خود جرأت دهند که چنین دروغهاى بزرگى به خدا ببندند، ولى اکنون که در مقام تحقیق برآمدیم و حق را دریافتیم و به آن ایمان آوردیم، حالا پى به غلط بودن این تقلید ناروا میبریم، و به این ترتیب به اشتباه خود و انحراف مشرکان جن اعتراف میکنیم.
این اعتراف جنیان در حقیقت تکذیب مشرکان انسى و جنى است که فریب آنان را خورده بودند.[2]
و اعتراف به اینکه فرد سفیهی از آنان بود که سخنان ناحقی را بر زبان میآورد[3] که برخی مفسران، آن فرد سفیه را همان شیطان میدانند.
اما این سخن آنها که: «ما گمان میکردیم که انس و جن هرگز، دروغ بر خدا نمیبندند»، با اطلاعداشتن آنها از سابقه دروغگویی شیطان - که از جنیان بود - منافاتی ندارد؛ زیرا انسانها نیز در زندگی عادی خود گاه بارها فریب افرادی را میخورند که خبر از سوء سابقه آنان دارند و بعدها در مقام توجیه برآمده و میگویند که ما دیگر گمان نمیکردیم که آنها در این مورد نیز به دنبال فریبکاری باشند.
[1]. «وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ کَذِباً». جن، 5.
[2]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 41، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ همان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 20، ص 64، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش. و نیز ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 298، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. «وَ أَنَّهُ کانَ یَقُولُ سَفیهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً». جن، 4. «شطط» (بر وزن وسط) به معناى خارج شدن از حد، و افراط در دورى است؛ لذا به سخنانى که بسیار دور از حق است، شطط گفته میشود، و اگر به حاشیه نهرهاى بزرگ «شط» میگویند برای آن است که از آب فاصله زیاد دارد و دیوارهاى آن بلند است. تفسیر نمونه، ج 12، ص 362.