بسیاری از گمراهان و تکذیبکنندگان آیات الهی، افرادی هستند که با اخلاق لجبازانه و دشمنانه در برابر حق، جبهه گرفته و از این رویکرد نادرست خود تا دم مرگ دست برنمیدارند.
قرآن کریم، این گروه را به شترانی تشبیه کرده که از شدت تشنگی آن قدر آب میخورند، تا بمیرند!
«فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ»؛[1] شما مانند شتران مبتلا به بیمارى عطش، از آب حمیم خواهید نوشید.
بیشتر مفسران و لغتشناسان معتقدند؛ واژه «هیم» در این آیه، جمع «هیماء» است و به شترى گفته میشود که به «هُیام» مبتلا شده باشد. «هیام» نوعی بیماری ویژه شتر است که در پی آن او همواره احساس تشنگی میکند؛ اما هرچه آب میخورد؛ از تشنگیاش کاسته نمیشود؛ از اینرو آن قدر آب مینوشد تا بمیرد.[2]
«هُیام» در لغت هم به تشنگی بیحد و اندازه معنا شده است.
گفتنی است؛ به انسانی که بسیار تشنه میشود(بیماری استسقاء دارد) «هَیمان» و «هائم» گفته میشود.[3]
البته به غیر از آنچه گفته شد، لغتشناسات، معانی دیگری را نیز برای واژه «هیم» نقل کردهاند:
- زمین ریگزاری که هیچ وقت از آب سیر نمیشود.[4]
- رونده متحیر و سرگردانی که به دلیل شدت عشق، بدون هدف به هر سوی میرود.[5]
بر این اساس، معناى آیه چنین خواهد شد: شما اى گمراهان تکذیبکننده! پس از آنکه از میوههای درخت زقوم خوردید، از آبى جوشان نیز خواهید نوشید، مانند نوشیدن شتر هیماء، و یا آنکه نوشیدن شما مانند بلعیدن آب توسط ریگزار خواهد بود که هرگز سیراب نمیشود.
این بیان و تشبیه، در حقیقت برای ترسیم شدت عذاب کفار و معاندان لجوج است.[6]
قرآن کریم، یکبار دیگر و در قالب فعل مضارع از ریشه «هیم» استفاده کرده است:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فی کُلِّ وادٍ یَهیمُونَ»؛[7] آیا ندیدى که آنها در هر وادى سرگردانند؟!
عربها در مورد کسانى که در گفتار و بیان مطالب، هدف ثابت و درستى ندارند و در هر وادى سرگردانند، این عبارت را میگویند. این مَثَل براى کسانى است که در سخنگفتن قید و بندى ندارند، از حدود حق و راستی تجاوز میکنند، بد را خوب، و خوب را بد نشان میدهند، به پرهیزکاران و افراد متقی نسبت کارهاى زشت میدهند و به مردم تهمت ناروا میزنند.[8]
در این آیه منظور از «یهیمون»، سرگردانی کفّار در هر وادى (در میان عقاید مختلف) و افسار گسیختگى آنان در سخنگفتن است. به عبارت دیگر، آیه میخواهد بگوید آنان هنگام سخنگفتن بیبند و بارند و چهارچوبی را برای سخن خود در نظر نمیگیرند. چه بسا که باطل و مذموم را مدح میکنند، همانگونه که حق تعالی را باید ستایش کرد. و بر عکس چه بسا زیبا و جمیل را آنچنان مذمت میکنند که یک امر قبیح و زشت باید نکوهش شود. و چه بسا مردم را به سوى باطل فراخوانده و آنان را از مسیر حق بر میگردانند. این روش، خود انحرافی از راه فطرت انسانى بوده که اساسش بر رشد بوده و اثر رشد، دعوت به سوى حق است.[9]
[1]. واقعه، 55.
[2]. ر. ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 12، ص 627، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج 5، ص 16، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 18، ص 215، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 126، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 848، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[4]. لسان العرب، ج 12، ص 627؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 18، ص 215.
[5]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 11، ص 310، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[6]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 29، ص 415، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[7]. شعراء، 225.
[8]. مترجمان، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، مقدمه، واعظ زاده خراسانی، ج 4، ص 441، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1377ش.
[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 331.