«رَعْى» به معنای سرپرستی بوده و از همینرو «راعی» میتواند شامل همه افرادی شود که نوعی از سرپرستی را بر عهده گرفتهاند.
- چوپان و شبان را میتوان یکی از معانی «راعی» دانست؛ چون او با دادن غذا به حیوانات و دفع دشمن از آنها در واقع سرپرست آنها شده است.[1]
- به حاکمان و والیان نیز «راعی» میگویند؛[2] زیرا آنان با نگهبانی از جامعه و افراد آن، به نوعی سرپرستی آنها را بر عهده گرفتهاند. البته واژههایی؛ مانند «حاکم»، «والی» و «راعی» تا اندازهای هممعنا و مترادفاند؛ اما در عین حال تفاوتهایی نیز در میان آنها مشاهده میشود؛ زیرا مثلا در مورد اخیر، واژه «راعی» تنها ناظر به حکومت نبوده؛ بلکه بیشتر به جنبه سرپرستی فرمانروا و نگهبانی او از جامعه در مقابل خطرات اشاره دارد.
- به افرادی که به سرپرستی مردم میپردازند تا امور اخلاقی و معنوی آنها در معرض نابودی قرار نگیرد نیز «راعی» گفته میشود. در همین راستا است که امام علی(ع) در سخنی میفرماید:
«دَاعٍ دَعَا وَ رَاعٍ رَعَى فَاسْتَجِیبُوا لِلدَّاعِی وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِی»؛[3] دعوت کنندهاى(پیامبر(ص)) مردم را دعوت کرد، و نگهبانى (خود امام) به نگهبانى از آموزههای او پرداخت، پس دعوت کننده را پاسخ دهید و پیرو نگهبان باشید.
«راعِى» اصطلاح عرفانی، یعنی کسى که متحقق باشد به شناخت علوم سیاست که متعلق و مربوط به امور تمدن و زندگى بشرى است. و کسى را که مأمور به اصلاح امور جهان و تدبیر امور مردم باشد راعى میگویند.
- در گذشته، «راعی» نام ستارهای نیز بود:
«در علم نجوم ستارهای است در صورت قیقاوس، همچنین به ستارهای که رأس الحواء است، راعى گویند».[4]
در ادامه باید گفت، به افرادی که تحت سرپرستی به سر میبرند، «رعیت» گفته میشود.
بیان این نکته نیز خالی از لطف نیست که معنای برخی واژهها در طول زمان تغییر کرده و دارای بار منفی و یا مثبت میشوند. به عنوان نمونه، آنچه امروزه به عنوان «سیستم ارباب و رعیتی» و با بار منفی شناخته میشود، در اصل دارای مشکلی نیست؛ زیرا کارخانهای که در آنجا کارگرانی توانا با سرپرستی مدیری شایسته و توانمند به فعالیت میپردازند و هیچ حقی از کسی ضایع نمیشود، نیز سیستمی «ارباب و رعیتی» است؛ اما با توجه به اینکه در طول تاریخ، بسیاری از کارفرمایان -به ویژه در فعالیتهای کشاورزی- حق کارگران را نداده و به استثمار آنان میپرداختند، این اصطلاح بار منفی پیدا کرده است.
[1]. ر. ک: راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 357، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 14، ص 327، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[3]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 215، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[4]. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 897- 898، تهران، کومش، چاپ سوم، 1373ش.