نخست باید گفت؛ در استناد اوصاف به خداى متعال باید نهایت ادب و احترام رعایت شود. به عنوان نمونه خدای سبحان در قرآن کریم خود را به اوصافى وصف فرموده است: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى».[1] «وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولى».[2] حال اگر کسی بدون هیچ توضیح و بدون بیان مقدمهای خداوند را به اسم «مضحک» و «مبکى» و «مهلک» بخواند جایز نیست؛ زیرا رعایت ادب و احترام نشده است، هر چند مستندش آیه قرآن باشد؛ چرا که خداوند با بندگان بر اساس الفاظی که أنس و الفت دارند سخن میگوید؛ اما بندگان باید در مقابل او ادب را رعایت کنند.
در یک مثال عرفی، اگر دانشمندی بزرگ، غذایی را بر دوش گرفته و به خانه شهروند فقیری برده و خانه او را نیز آب و جارو کرده و زبالهها را از آنجا بیرون ببرد، ادب اقتضا میکند که آن فقیر به آن دانشمند بگوید: اى بخشنده! اى بزرگوار! ای آقا!، نه اینکه بگوید: اى حمّال! ای باربر! ای رفتگر! اگر چه باربری و رفتگری در جای خود، شغل محترمی بوده و نیز آن فرد در واقع غذا را حمل کرده و باربر آن طعام بوده و به نظافت آن منزل پرداخته است![3]
بر این اساس، اگر چه خداوند مسبب الاسباب و جامع اضداد است، و هدایت و ضلالت به دست او است. و اگر چه در برخی از دعاها خدای متعال با عنوان «یَا مُضِلُّ» مورد خطاب قرار گرفته؛ اما این صفت به صورت مطلق و مستقل نیامده؛ بلکه در کنار «یَا مُهْدِی» و به صورت «یا مضلُ یا مُهدی»[4] و «یا هادی یا مضلّ»[5] آمده است.
از اینرو سزاوار نیست تتها به دلیل آیاتی مانند «وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا»،خداوند را به طور مطلق و تنها با عباراتی مانند «یا مضل» به معنای «ای گمراه کننده!» مخاطب قرار داد.
البته در صفات مثبت اینگونه نیست؛ یعنی میتوانیم خدای متعال را مستقلا با عباراتی؛ مانند «یا هادی»، «یا رحیم»، «یا رازق»، «یا شافی» و ... مخاطب قرار دهیم.
[1]. نجم، 43.
[2]. نجم، 50
[3]. ر. ک: «اذکار توقیفی و شهودی»؛ «توقیفی بودن نامهای خداوند».
[4]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، ص 358، قم، دار الرضی (زاهدی)، چاپ دوم، 1405ق.
[5]. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسی)، ص 356، تهران، دهقان، چاپ سوم، 1380ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 81، ص 184، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.