همانگونه که در پرسش آمده، قرآن کریم پایان زندگی دنیایی را به «غثاء أحوی» تشبیه کرده است:
«فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى».[1]
«غثاء» به معناى گیاهان خشکى است که روى سیلاب قرار میگیرد. همچنین به کفهایى که روى دیگ در حال جوشیدن پیدا میشود «غثاء» میگویند.[2] این واژه تنها دو بار در قرآن آمده است.[3]
«أَحْوى»، یعنى سیاه بعد از آنکه سبز بود، و این برای آن است که گیاه وقتى خشک شد سیاه میشود.[4]
انتخاب این تعبیر با اینکه در مقام بیان نعمتهای الهى است، ممکن است به یکى از دلایل زیر باشد:
- اینکه این وضع گیاهان، بازگو کننده فناى دنیا است، و همیشه درس عبرتى براى انسانها محسوب میشود. همان گیاهى که در فصل بهار سرسبز و خرم و با طراوت و نشاط آفرین بود، با گذشت چند ماه خشک و سیاه میشود، و با زبان حال بیانگر ناپایدارى دنیا و گذشت سریع روزگار است.[5]
- گیاهان خشک شده هنگامى که روى هم متراکم میشوند و میپوسند، تبدیل به نوعى کود طبیعى میشوند که به زمین قدرت کافى براى پرورش گیاهان تازه میدهد.[6]
در آیات پیشین(آیه 1-4) پس از بیان آفرینش، تسویه، تقدیر و هدایت، این آیه نمونه مشهود و سریعى از مراحل گذشته و رساندن به غایت منظور را نشان میدهد. نشان دادن این نمونه مشهود، گویا از این جهت است که درک غایات و نتایج دورههای آفرینش، تقدیر و هدایت، برتر و وسیعتر از دید محدود انسان است. شکوفهها و برگهاى رنگارنگ دید محدود انسان را آنچنان به زندگى جلب میکند که از سرانجام آنها غافل میشود! از نظر آیات دیدگشاى قرآن، سراسر زیبایی آفرینش، مانند سبزهزار خرمی است که پس از چندى تیره و پراکنده میشود، و آنچه از آنها باقی میماند گیاهان خشک شدهاى است که تنها میتواند خوراک برخی حیوانات بوده و یا خاک را تقویت نماید؛ اما بذر زنده و فشردهاى نیز از آن باقی میماند که بقاء نوع، و سیر حیات را تأمین و تکثیر مینماید، یا به هدایت طبیعى، مجذوب مزاج برترى میشود و از آن، نور درک و عقل پرتو میافکند:
این نمودار و مثلى از مجموع دورههای حیات است براى آنان زندگى دنیا را با مثلى بنمایان: چون آبى که از آسمان فرو فرستیم پس با آن آمیخته شد گیاه زمین، سپس بامدادان خاشاکى شد که بادها پراکنده اش گردانند:
«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ ...». «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ ...».
بنابر این، همینکه مراحل خلق و تسویه و تقدیر و هدایت، انجام یافت و قوا و استعدادهاى عقلى افراد و نوع انسان، چنانکه باید ظاهر شد و به فعلیت و فعالیت رسید، با همه شاخ و برگ و شکوفههاى زندگى، تیره و خشک میگردد و فرو میریزد، تا از زندگى دیگر و برتر سر برآورد.[7]
گفتنی است که چیزهای بیارزش و زودگذر را با «غثاء» مثال میزنند، و «غثاءً احوی» در صدد بیان این حقیقت است دنیا سریع الزوال و زود نابود شدنی است، پس نباید به آن دل بست و شیفته آن شد که انسان را از یاد خدای متعال باز میدارد، و حجاب و مانعی برای کمال انسان خواهد شد.
[1]. اعلی، 5.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 602، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مؤمنون، 41. «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً ...».
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 720، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 720؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 388، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 26، ص 388- 389.
[7]. ر. ک: طالقانی، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج 4، ص 10- 11، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.