برخی از مؤلفان معاصر در کتابهای خود به این موضوع -و موضوعاتی از این دست- پرداخته و به دنبال آن، در برخی مجالس و نیز در فضای مجازی، از این ماجراها بسیار سخن به میان میآید.
در ارتباط با آنچه در پرسش آمده، گفته میشود که این داستان در کتابهای در سایه اولیاء خدا[1]، عاقبت گنهکاران[2] و تحفة الواعظین[3] آمده است که در مورد اخیر ادعا شد که آنرا از تفسیر منهج الصادقین (تألیف شده در قرن دهم) نقل کرده است؛ اما با جستوجویی که در منهج الصادقین داشتیم، مشخص شد که این ادعا و استنادی نادرست بود، و در آن کتاب به این ماجرا پرداخته نشده است!
با جستوجوی وسیعتری که در منابع کهن داشتیم، باز هم اثری از این ماجرا نیافتیم. (و طبیعتا اگر به منبع قابل استنادی برخورد کردیم و یا آنکه کاربری محترم، مستند آنرا یافته و گزارش کند، این پاسخ را ویرایش خواهیم نمود).
در پایان گفتنی است؛ روایات و ماجراهایی که تنها مؤلفان معاصر در کتب خود و بدون استناد به منبعی کهن و یا با استنادهایی نادرست به آنها پرداختهاند، از نگاه ما قابل استناد و نقل نیست، حتی اگر محتوای آنها نیز با اصول و آموزههای اسلامی منافاتی نداشته باشد!
از همینرو سزاوار است که جامعه دینی ما تنها به نقل و بازنشر روایات و گزارشهایی اقدام کنند که از حداقل معیارهای شناخته شده در دانش حدیث و تاریخ برخوردار باشند.
[1]. ص342.
[2]. ص 140.
[3]. ج 1، ص 131.