«الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ، مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ».
ادغام «میم انتهایی» کلمه «الرحیم»، در «میم ابتدایی» کلمه بعدی «مالک» -که موارد مشابهی هم در قرآن دارد- از دو جهت قابل بررسی است:
- وصل به سکون:
یکی از احکام قرائت قرآن در نماز آن است که اگر به انتهای آیهای رسیدیم، میتوانیم از اعراب حرف آخر آن صرف نظر کرده و آنرا به صورت ساکن بخوانیم؛ اما آیا میتوان وصل به سکون نمود؛ بدین معنا که قاری، حرف آخر یک کلمه را همانند زمانی که بر آن وقف میشود به صورت ساکن ادا کند؛ اما همچنان و بدون توقف، قرائت خود را ادامه دهد و کلمات بعدی را بر زبان آورد؟!
برخی از فقها[1] این کار را جایز ندانسته؛[2] اما تعداد دیگری[3] چنین نوعی از قرائت در نماز را بدون اشکال دانستهاند.[4]
طبق نظر اخیر، میتوان حرف میم کلمه «رحیم» را در میم کلمه «مالک» ادغام کرد؛ زیرا نتیجهی عملی وصل به سکون در قرائت آیه 3 و 4 سوره حمد، ادغام این دو حرف خواهد بود.
- استفاده از قرائتهای مشهور در نماز:
بیشتر فقها استفاده از هر کدام از قرائتهای هفتگانه را در نماز جایز دانستهاند؛[5] از اینرو، و طبق برخی از این قرائتها که این نوع ادغام را جایز میدانند، میتوان حرف میم «الرحیم» را در حرف میم «مالک» ادغام کرد.
در اصطلاح تجویدی به این نوع ادغام، «ادغام کبیر» گفته میشود که بر اساس آن، دو حرف یکسان که هر دو متحرک بوده و اعراب دارند، میتوانند در یکدیگر ادغام شوند و این برخلاف ادغام متعارف است که حرف اول باید ساکن باشد.(البته باید به این مطلب توجه داشت که طبق این قرائت، به جای مالک، ملک خوانده میشود).[6]
گفتنی است که برخی مراجع معتقدند به دلیل اینکه در زمان کنونی تنها قرائت حفص از عاصم مشهور است، و اکثر مسلمانان طبق آن به قرائت قرآن و نماز میپردازند، لازم است که به همین قرائت اکتفا شود و از قرائتهای دیگر استفاده نشود.[7]
[1]. مانند آیت الله نوری همدانی، رساله توضیحالمسائل، مسأله 1005.
[2]. طباطبائی یزدی، سید محمدکاظم، العروه الوثقی(مع تعالیق بعض الاعاظم)، ج 2، ص 200، قم، میثم تمار، چاپ اول، 1427ق.
[3]. ر.ک: رساله آموزشی آیتالله خامنهای، رساله توضیحالمسائل آیت الله سیستانی، مسأله 990
[4]. وقف به حرکت و وصل به سکون در قرائت نماز.
[5]. طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم، العروه الوثقی(مع تعالیق بعض الاعاظم)، ج 2، ص 202.
[7]. پایگاه اطلاع رسانی آیتالله مکارم شیرازی ؛ ر. ک: طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم، العروه الوثقی و التعلیقات علیها، ج 7، ص 227، مؤسسه جهانی سبطین، چاپ اول، 1388ش.
