مَغالِقِ اَبْوابِ السَّماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ تا آخر. الْعَظیمِ الاْعْظَمِ الاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ الَّذی اِذا دُعیتَ بِهِ… اللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ العظیم الاعظم.
(فی اَرْضِ مِصْرَ بِتِسْعِ)، (احساس الکروبین)؛ (فوق غمائم النور)؛ (تابوت الشهادة)؛ (عمود النور)؛ (جبل حورث(.
معنای (مجدک)؛ (المقدسین)، (فوق آیات بینات)، (فی بیت ایل)، (لاِبْراهیمَ عَلَیْهِ السَّلامُ بِمیثاقِکَ)، (تَجَلَّیْتَ بِهِ لِمُوسى کَلیمِکَ)؛ (لاسحاق)، (فی بئر شیع)، (وَ بِمَجْدِکَ الَّذی ظهر لموسیبْنِ عِمْرانَ عَلَیْهِ السَّلامُ عَلى قُبَّةِ الرُّمّانِ)، (بحلفک)، ( وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی تَجَلَّیْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً)، ( وَ بِمَجْدِکَ الَّذی ظَهَرَ عَلى طُورِ سَیْناءَ فَکَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَکَ وَ رَسُولَکَ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ)، (وَ بِطَلْعَتِکَ فی ساعیرَ وَ ظُهُورِکَ فی جَبَلِ فارانَ بِرَبَواتِ الْمُقَدَّسینَ)، (جُنُودِ الْمَلائِکَةِ الصّافّینَ وَ خُشُوعِ الْمَلائِکَةِ الْمُسَبِّحینَ)، (وَ بِبَرَکاتِکَ الَّتی بارَکْتَ فیها عَلى اِبْراهیمَ خَلیلِکَ عَلَیْهِ السَّلامُ فی اُمَّةِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ بارَکْتَ لاِسْحقَ صَفِیِّکَ فی اُمَّةِ عیسى عَلَیْهِمَا السَّلامُ، وَ بارَکْتَ لِیَعْقُوبَ اِسْرائیلِکَ فی اُمَّةِ مُوسى عَلَیْهِمَا السَّلامُ). لصفا معنای این کلمات و مفردات را بیان کنید.
دعای "سمات" یا "شبّور" از مشهورترین دعاهایی است که مشتمل بر اسم اعظم الاهی، و دارای معارف بلند و عمیق عرفانی است.
آنچه را که به صورت خلاصه و فشرده درباره برخی از فرازهای دعای سمات می توان گفت؛ این است که در این دعا سعی شده است خدا را به اسم اعظم، پیامبران و مکان های مقدسی که خداوند در آن مکان ها با رسولانش تکلم نمود و بر آنان وحی فرستاد، قسم داده یا خوانده شود. بیشتر عبارات و اصطلاحات این دعا برگرفته از آیات قرآن است و اشاره به کلام وحی دارد. گفتنی است، بسیاری از الفاظی که در قرآن و کلمات وحی و لسان ائمه (ع) آمده؛ -نظیر آسمان، زمین، اغلاق، مفاتیح، صراط، میزان و...- مراد از آنها حقایق کلی و معانی عامه است که در هر موردی مصداقی از مصادیق آنها منظور است که در پاسخ تفصیلی به آنها پرداخته خواهد شد.
مقدمه
دعای "سمات" یا "شبّور" از مشهورترین دعاهایی است که مشتمل بر اسم اعظم الاهی، و دارای معارف بلند و عمیق عرفانی است. این دعا را محمد بن عثمان عمری از نواب خاص امام زمان (عج) از امام باقر و امام صادق (ع) نقل کرده است. پرداختن به تمام فرازهای این دعا، تدوین کتابی مفصل با عنوان شرح دعای سمات را می طلبد که، نه در حوصله این مختصر می گنجد و نه اکنون در توان ما است؛ لذا شما را به شرح هایی که بر این دعا نوشته شده ارجاع می دهیم. اما آنچه را که به طور خلاصه و فشرده درباره برخی از فرازهای این دعا می توان گفت؛ این است که ائمه (ع) در این دعا خداوند را به اسمای حسنا و اسم اعظمش، به رسولان و نزدیکان درگاهش و به مکان های مقدسی که در آن مکان ها با پیامبرانش سخن گفت و بر آنان وحی فرستاد، می خوانند و سوگند می دهند، تا درهای رحمتش را به روی آنان بگشاید و گره ها را از کارهایشان وا نماید.
گفتنی است که بیشتر این مفاهیم برگرفته از آیات قرآن است و اشاره به کلام وحی دارد. بسیاری از الفاظی که در کلمات وحی و سخنان ائمه (ع) آمده؛ -نظیر آسمان، زمین، اغلاق، مفاتیح، صراط، میزان و...- مراد از آنها حقایق کلی و معانی عامه است که در هر موردی مصداقی از مصادیق آنها منظور است؛ به عنوان نمونه منظور از میزان هرچه با آن سنجیده می شود، اعم از آن که آن چیز محسوس باشد؛ مانند ترازو، یا این که از امور معنوی باشد؛ مثل علم منطق که با آن فکر صحیح از غیر صحیح سنجیده می شود. یا عدل الاهی و دین حق که با آن باطل و اعتقادات صحیح از فاسد، و اخلاق نیکو از فاسد سنجیده می شود. مانند آیه شریفه: "اللَّهُ الَّذی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمیزانَ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَریبٌ"؛[1] خداوند کسى است که کتاب را بحق نازل کرد و میزان (سنجش حق و باطل و خبر قیامت) را نیز تو چه مىدانى شاید ساعت (قیام قیامت) نزدیک باشد.
که در این آیه "میزان"، صفت قرآن،[2] یا دینی[3] است که مشتمل بر معارف الاهى و عقاید حقه و احکام الاهى بوده که به عنوان اساس سعادت و صراط مستقیم عبودیت معرفى شده است. نیز در بعضی از زیارات، امیر مؤمنان (ع) با عنوان "میزان الاعمال" آمده است.[4]
شرح واژه ها و اصطلاحات
الاعز الاجل الْأَکْرَمُ: یعنی خدایا ترا می خوانم به اسم عزیزتر و بزرگ ترت از جهت کرامت. ذکر این سه صفت از اوصاف الاهی در ابتدای دعا که تمجید او است، بیانگر این است که موصوف به این صفات، یعنی خدای متعال، مبدأ حاجات و منتهای خواهش ها و در بر آوردن حاجات مهربان است. پس کرم هیچ کریمى به او نمی رسد؛ براى آن که او عطا می کند از نعمت آن قدرى که غیر او نمى تواند مانند او عطا کند، هر نعمتى از جانب او می رسد یا این که او اختراع کرده و به وجود آورده و یا این که او اسباب آن را فراهم کرده و راه وصول به آن را آسان نموده است. بنابر این، منظور از صفت اکرم در این جا این است که پروردگاری که عطایش فوق عطاى هر کس دیگر است؛ چراکه هر کس دیگری که به انسان عطایى کند به استحقاق عطا مىکند، ولى پروردگار بدون استحقاق عطا مىکند، علاوه بر این، عطاى دیگران هم عطاى او است.[5]
اسم اعظم: یکی از مباحث اسمای الاهی که مورد توجه همگان بوده و بزرگان اهل حکمت، عرفان و ...[6] به تفصیل درباره آن بحث کرده اند، "اسم اعظم الاهی" است. از جمله عارفانی که به طور دقیق و همه جانبه درباره اسم اعظم بحث کرده، امام خمینی (ره) است. وی درباره حقیقت غیبی اسم اعظم می گوید: اسم اعظم را به حسب حقیقت غیبی، جز خداوند هیچ کسی از آن آگاهی ندارد.
بحث دیگر حضرت امام درباره اسم اعظم، مربوط به مقام لفظی آن است که درباره آن می گوید: حقیقت اسم اعظم به حسب لفظ و عبارت، پس آن را تنها اولیای اهل ریاضت و علمای راسخین در علم می دانند و از دیگران مخفی است و آنچه در کتاب های عرفا و مشایخ از حروف اسم اعظم و یا کلمات آن آمده، یا از روایات صحیحه گرفته شده و یا در اثر کشف و ریاضت که به هنگام فراغ و انصراف از دنیا برای آنان حاصل شده است. و حقیقت عینی اسم اعظم، عبارت از انسان کامل است که خلیفه خدا در همه عالم هستی است و او حقیقت محمّدی است که عین ثابت او در مقام الاهیّه با اسم اعظم متحد است و سایر اعیان ثابته، بلکه اسمای الاهی از تجلّیات این حقیقت شمرده می شود؛ چون اعیان ثابته تعیّن های اسمای الاهی است و عین ثابت حقیقت محمدی، عین اسم الله اعظم است، و سایر اسما و صفات و اعیان، از مظاهر و فروع آن است. پس همه پدیده های نظام آفرینش تجلّی و ظهور حقیقت محمدی است.[7]
مغالق و مفتاح: مغالق چیزی است که با آن در را می بندند و مفتاح چیزی است که با آن در بسته را می گشایند. منظور این است که با اسم اعظم گره ها گشوده می شود. در این جا نیز منظور از آسمان، زمین و ابواب آن و مفاتیح و مغالق همان گونه است که در مقدمه بیان شد؛ یعنی حقایق کلی است.
منظور از ابواب سما در این دعا یا اشاره به گشایش درهای جود و بخشش است، به سبب افاضه رحمت و نزول برکات، یا ارسال باران و استجابت دعا، و یا کنایه از قبول شدن دعا و بالا رفتن آن به جانب آسمان است. و بسته شدن درهای آسمان نیز اشاره به جلوگیری از نزول رحمت است. منظور از گشایش درهای زمین نیز تنگی و سختی ها و ناملایمات است.[8]
خلاصه این که معنای چند فقره نخست دعا؛ این است که خدایا با کمال تضرع و زاری از تو می خواهم و تو را سوگند می دهم، به آن نام های تو که ذات آن بزرگ و صفات و افعال آن بزرگ و غالب است، به گونه ای که چیزی از صفات به بزرگی، معادل و قرین آن نشود. اسم اعظم، جامع انواع خیر و شرافت است، آن چنان نامی که هرگاه به آن خوانده شوی و سوگند داده شوی، برای تنگی های درهای زمین که عبارت از سختی ها و ناملایمات است -که برای هر کس رخ دهد، او را را به تنگ آورد- گشایش حاصل شود.[9] بنابراین، منظور از آسمان در این فقرات عالم مجردات است، نه عالم طبیعت.
مجد: مجد به معنای شرافت وسیع و بزرگواری با عظمت است و ماجد به معنای شریف و کریم است، و این صفتی است ویژه برای خدا تعالی؛ زیرا که از صفات جلال است.[10] منظور از مجد خدا بزرگی و بزرگواری او است. "بمجدک" یا به معنای متوسلاً بمجدک است و یا "با" برای قسم است و به معنای به حق مجدک است.
مقدسین و کروبیین: مراد از "مقدسین" و "کروبیین" ملائکه ای هستند که مقرب درگاه الاهی اند.
ارض مصر بتسع آیات: این جمله عطف به "کلّمت" در ابتدای کلام است؛ یعنی به مجد تو که با موسی در مقدسین و در سرزمین مصر، در حالی که به نه معجزه و نشانه همراه بود. این فراز از دعا اشاره به آیه: "وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فی تِسْعِ آیاتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ"، دارد.[11]
آیات نه گاه عبارت است از.[12]
1. «ید بیضاء» (درخشیدن دست)، 2. اژدها شدن عصا، 3. طوفان کوبنده براى دشمنان، 4. «جراد» (تسلّط ملخ بر زراعتها و درختان)، 5. «قمل» (نوعى آفت نباتى که غلات را نابود مىکرد)، 6. «ضفادع» (هجوم قورباغهها از رود نیل به زندگى مردم)، 7. «دم» (ابتلاى عمومى به خون دماغ یا به رنگ خون در آمدن آب رود نیل)، 8. قحطى و خشکسالى، 9. شکافته شدن دریا.
مسجد خیف: خیف، محل سرازیر که سیل گیر نباشد.[13] و خیف در منی در چنین محلی واقع است. و شاید مسجد خیف را به این جهت خیف گویند که در منی واقع است. پیامبر اسلام (ص) و هزار پیامبر دیگر در آن نماز خوانده اند.[14]
بئر شیع یا بئر سبع: چاهی بود که نزد آن تجلی الاهی برای حضرت اسحاق رخ داد، و آن جا مکان مقدسی شده است. می گویند: حضرت ابراهیم آن چاه را حفر نمود و هفت گوسفند به شخصی به نام ابامالک داد که از آن چاه محافظت کند؛ از این جهت آن چاه را بئر سبع نامیدند. تجلی خدا برای اسحاق در بئر شیع بود که در آن جا به او وحی شد که به طرف مصر نرو و ساکن آن جا نشو، بلکه به سرزمینی که من می گویم و برای تو گشایش می نمایم و مبارک می گردانم برو ... .[15]
طور سینا: طور سینا کوهی است در شام.
ربوات المقدسین: یعنی زمینهای بلند و کوه پایه هایی که مواضع نزول وحی بر حضرت موسی بود.[16]
جبل حوریث: جبل حوریث کوهی است در سرزمین شام که موسی در اولین خطاب الاهی در آن کوه، مخاطب خداوند قرار گرفت. البته، گفته اند کوهی است در مدین شهر قوم شعیب که رو بروی تبوک است، محلی میان مدینه و شام و در آن چاهی است که موسی برای دختران شعیب از آن چاه آب کشید.[17]
عمود النار: عطف بر المقدسین و ظرف برای "کلّمت" است و معنایش این است که در عمود آتش با موسی تکلم کردی. منظور از آن آتشی است که حضرت موسی در جانب طور سینا دید که خدا از زبان او در قرآن خبر داده است که فرمود: "إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُون"؛[18] موسى به خانواده خود گفت: من از دور آتشى دیدم، زود است که از آن برایتان خبرى بیاورم یا پاره آتشى. شاید گرم شوید.
شاید منظور از عمود نار، آتشی بوده که در شب با آنها بوده که روشنی می داد و از نور آن راه را پیدا می کردند.
تابوت شهادت: صندوقی بود که حضرت یوسف آن را به طرف کوه حوریث از ناحیه طور سینا حمل کرد که در روز ابر سفید بر آن سایه می افکند و در شب به عمود نور و آتش درخشش داشت. گفته اند تابوتی بود که خدا برای مادر موسی فرستاد تا وی آن را در دریا افکند. ممکن است تابوتی باشد که مواریث انبیا از آدم تا خاتم در آن بوده و الآن پیش امام زمان (عج) است.[19]
غمائم النور: ابر سفیدی است که برای موسی در مکان های متعدد ظاهر شد و نور حق در آن متجلی می شد. یکی در طور سینا که در بالای کوه ابری ظاهر و از بالای ابرها موسی کلام حق راشنید.[20]
قبّة الرمّان: گنبدی است که حضرت موسی و هارون به دستور خدا -در میان خباء المحضر که تابوت شهادت را در آن می گذارند- ساختند و ... البته ممکن است قبة الزمان باشد و منظور از آن بیت المقدس باشد که این نظر ظاهراً درست نباشد؛ زیرا در زمان موسی هنوز بیت المقدس ساخته نشده بود و وجود خارجی نداشت و بعدها به دست حضرت داوود و سلیمان ساخته شد. مجلسی می گوید قبة الزمان را موسی و هارون به دستور خدا در بیابان تیه ساختند و معبد ایشان بود.[21]
جبل فاران: کوهی است از کوه های مکه که پیامبر بر آن مناجات می کرد.[22] و طلوع خدا در ساعیر و ظهور او در جبل فاران عبارت است از: ظهور وحی و امر و بروز اراده و اقتدار الاهی است، همچنان که وحی به موسی در طور سینا بوده، وحی به عیسی در ساعیر و وحی به پیامبر اسلام (ص) در کوه فاران بود.
بیت ایل: خانه ای بود که حضرت یعقوب -هنگام رفتن پیش دایی اش برای ازدواج با دختر او- از سنگ بنا کرد که مسجد و معبد او باشد، نه برای زندگی.[23]
ساعیر: کوهی است که خداوند بر آن به عیسی وحی فرستاد.[24]
میثاق ابراهیم: بشارتی بود که خداوند در سن پیری، فرزندی به نام اسحاق و بعد از اسحاق، یعقوب را به ابراهیم داد. امام صادق (ع) فرمود: مراد از این میثاق، امامت آل محمد (ع) است که خداوند وعده آن را به حضرت ابراهیم (ع) داد. ابو بصیر می گوید: از امام صادق (ع) درباره سخن خدای متعال -که فرمود: "وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ"؛ و قرار داد آن را کلمه باقی ماندنی در پشت ابراهیم- پرسیدم، فرمود: و آن امامتی است که خداوند در نسل امام حسین (ع) قرار داد. [25] برخی نیز گفته اند منظور از میثاق ابراهیم تبلیغ رسالت و خواندن به توحید و صراط مستقیم است.[26]
برای دست یابی به اطلاعات بیشتر در باره مفاهیم این دعا، به کتاب های زیر مراجعه کنید:
1. شرح دعای سمات، اثر سید علی قاضی طباطبائی
2. روایح النسمات، تألیف سید حسن میر جهانی طباطبائی
3. آب حیات در شرح دعای سمات، اثر ملا عبد الرسول مدنی کاشانی
4. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 101- 127.
[1] . شوری، 17.
[2] . حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 15، ص 37،تحقیق: محمد باقر بهبودى، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اول، 1404ق؛
[3] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج 18، ص 38 و 39، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 97، ص 287، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[5] ر. ک: مکارم، ناصر، تفسیر نمونه؛ طبرسی، مجمع البیان، ترجمه، ذیل آیه 3 سوره علق.
[6] ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 8، ص 464، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش.
[7] ر.ک: امام خمینی، شرح دعای سحر، ص 188- 201.
[8] میر جهانی طباطبائی، سید حسن، روایح النسمات در شرح دعای سمات، ص 141، کتابخانه صدر، تهران، چاپ دوم، 1370.
[9] روایح النسمات، ص 142.
[10] مجمع البحرین، ج 3، ص 143، واژه "مجد".
[11] نمل، 12.
[12] ر.ک: تفاسیر ذیل آیه، 101 سوره اسراء؛ 12، سوره نمل.
[13] خیف جای فروتر از درشتی کوه و بلندتر از مسیل آب، لغت نامه دهخدا، واژه "خیف".
[14] کلینی، کافی، ج 4، ص 59، ح 4، دار الکتب الاسلامیة تهران، 1365ش.
[15] روایح النسمات، ص 394.
[16] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 87، ص 123.
[17] روایح النسمات، ص 348.
[18] نمل، 8.
[19] ر. ک: روایح النسمات، ص 334- 337
[20] همان، ص 334.
[21] ر. ک: همان، ص 408- 420
[22] مجمع البحرین، ج 6، ص 294، واژه "فرن".
[23] روایح النسمات، ص 399.
[24] مجمع البحرین، ج 3، ص 331، واژه "سعر".
[25] بحار الانوار، ج 25، ص 260، "عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ، قَالَ هِیَ الْإِمَامَةُ جَعَلَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَقِبِ الْحُسَیْنِ ع بَاقِیَةً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ".
[26] مدنی کاشانی، ملا عبد الرسول، تصحیح، مدنی، محمد حسین، ص 145، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1389.