مؤسس فرقه بهائیت، میرزا حسین على نورى بوده است که بعد از ظهور و غوغاى على محمد باب، به وسیله تبلیغ ملاحسین بشرویهاى به باب گروید و به ادعاهاى او ایمان آورد و بعد از مرگ باب و سرپیچى از اطاعت برادرش "یحیى صبح ازل" که به جانشینى باب برگزیده شده بود، مدعى گردید که او همان کسى است که باب وعدهى ظهورش را داده بود. (من یظهره اللَّه) این گونه ادعاها هر روز بیشتر میشد تا این که با ادعاى رسالت و حلول خدا در او (تجسد و تجسم خدا در او) پایان پذیرفت.
بعد از مرگ وى، فرزندش ملقب به "عبدالبهاء" به منظور ترویج بهاییت کوششهایى نمود و توانست حمایتهاى دولت انگلستان را بیش از پیش به خود معطوف سازد. بعد از او، شوقى افندى فرزند دختر عبدالبهاء در سال 1921 م، زعامت بهاییان را بر عهده گرفت و در پرتو حمایتهاى اسراییل به فعالیتش ادامه داد.
بهاییت گرچه با نگاه خوش بینانه، همنواى با سیاستهاى استعمارى و برخوردار از حمایتهاى بى دریغ آنان میباشد، امّا از جنبهى فکرى و خاستگاه تاریخیاش به فرقهى "شیخیه" بر مىگردد؛ زیرا که بهاییه زاییدهى بابیه است و بابیه، زاییده کشفیه، و کشفیه زاییده شیخیه. شیخیه معتقد به "رکن رابع" بودند و همین عقیده و دیگر عقایدى که در سخنان "سید کاظم رشتى" ابراز میشد، زمینه شد تا على محمد باب ادعا کند که او "باب امام زمان" است و میرزا حسین على هم با قبول ادعاهاى باب، با اعلام "نسخ شریعت" به ادعاهاى تازهاى دست یازید.
ناگفته پیدا است که چنین مذهبی هیچ اشتراکی با مسلمانان و شیعیان ندارد و علت مخالفت شیعه با آنان همین انحرافات فکری و اعتقادی است.
بهاییت فرقهاى است که میرزا حسین على نورى مؤسس آن بوده است، او فرزند میرزا عباس نورى است و در سال 1233 هـ.ق در تهران متولد گشت، او بعد از تحصیلات مقدماتى همچون پدرش که در دستگاه "امام وردى میرزا" از قاجاریه، سمت منشى گرى داشت، به خدمت دیوان درآمد و چون شوهر خواهرش هم منشى قنسول روس بود، با ساز و کارهاى ایجاد ارتباط با سفارت خانهها هم آشنایى پیدا کرد.[1]
با ظهور و غوغاى "على محمد باب"، او و برادر ناتنیاش (یحیى صبح ازل) و تنى چند از خاندانش به باب پیوستند و آن گاه که باب به دستور میرزا تقى خان امیر کبیر در تبریز اعدام شد، یحیى صبح ازل که 13 سال از برادرش کوچک تر بود به جانشینى باب برگزیده شد. البته میرزا حسین على هم طبق مصالحى تسلیم وى گردید، اما پس از مدتى از اطاعتش سرپیچى نمود[2]. نخست ادعاى "مهدویت" کرد و مدعى شد که او همان کسى است که باب وعده ظهورش را داده است.[3] و با گذشت زمان بر ادعاهایش میافزود، از ادعاى "رجعت حسینى" و "رجعت مسیحى" گرفته تا ادعاى "رسالت و شارعیت" و در نهایت، ادعاى "حلول خدا در او" با تجسد و تجسم خداوند، و دعواى "انا الهیکل الاعلى"، که در ادامه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
بعد از گذشت چند سالی بین دو برادر رقابت بر سر رهبرى بر "بابیها" به اوج خود رسید و از این روى دولت عثمانى آنها را به دادگاه کشانید دادگاه هم دستور داد که هر یک از برادران با گروه پیرو خود به نقطهاى که دور از هم باشد، فرستاده شوند و "یحیى صبح ازل" به همراه یارانش به "قبرس" و حسین على و پیروانش در "عکا" که در سرزمین فلسطین اشغالی است، اسکان داده شدند.
میرزا حسین على در عکا به زندگى خود ادامه داد و در سال 1310 هـ.ق در اثر مریضى از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد، بعدها پسرش "عباس افندى" که "عبدالبهاء" لقب گرفت، براى ترویج بهاییت کوششهاى فراوانى نمود و در سال 1911 م، به اروپا مسافرت نمود و توانست روابط ویژهاى با انگلستان و آمریکا برقرار نماید.
بعد از سقوط عثمانى در جنگ جهانى اوّل، عبدالبهاء که در حیفا زندگى مىکرد، مورد حمایت انگلستان قرار گرفت و به خاطر خدمات شایانش، بالاترین نشان خدمت گذارى به انگلستان را، بعد از جنگ دریافت کرد.[4] او خود در نوشتههایش سایهى امپراطور اعظم انگلستان جرج پنجم را بر سر اقلیم عربى فلسطین مستدام مىطلبد.[5]
در سال 1921 م، شوقى افندى، نوهى دخترى[6] میرزا حسین على پس از مرگ عبدالبهاء، زعامت و رهبرى بهاییان را بر عهده گرفت. او بعد از تشکیل دولت اسراییل با رییس آن، دیدار کرد و مراتب دوستى بهاییان را نسبت به کشور اسراییل و آمال و ادعیه آنان را براى ترقى و سعادت اسراییل اظهار داشت[7]. و در پیام نوروزى خود به بهاییان در سال 1329 هـ.ق، تحقق دولت اسراییل را مصداق وعده الهى دانست.
بعد از مرگ شوقى افندى در سال 1957 م، در ظاهر یک گروه 9 نفرى، موسوم به بیت العدل، که مرکز آن در حیفاى فلسطین اشغالی است، مسئولیت اداره بهاییان را بر عهده گرفته است.[8]
رویکرد سیاسى بهاییت: از مطالب گذشته اجمالاً با رویکرد سیاسى عباس افندى و شوقى افندى، آشنا شدیم و آنچه در این جا لازم است بدان اشاره کنیم؛ این است که چنین رویکردى اختصاص به این دو شخص نداشته، بلکه ریشه در موضعگیرى مؤسس این فرقه دارد،
خاستگاه اعتقادى بهاییت: چنان که روشن گردید بهاییت زاییدهى بابیت بود، اما این که بابیت از چه فرقهاى نشأت گرفته است، باید گفت: بابیه زاییدهى "کشفیه" و کشفیه زاییدهى شیخیه بوده است. مؤسس شیخیه، شیخ "احمد احسائى"، بوده و به جهت اعتقاداتش، مورد تکفیر علما قرار گرفت.[9] او به حجاز رفت و با آن که حجاز در آن موقع تحت سیطرهى حکومت عثمانى قرار داشت، مورد حمایت و احترام حکّام آن جا قرار گرفت.
او به سال 1241 هـ.ق در سن حدود هشتاد سالگى از دنیا رفت و بعد از او سید کاظم رشتى به ترویج افکارش پرداخت، و فرقهى "کشفیه" را تأسیس نمود.
سید کاظم رشتى در سال 1212 هـ.ق متولد شد و در سال 1259 هـ.ق از دنیا رفت و به مدت 20 سال در میان پیروان خود، به عنوان رکن رابع محسوب میگشت، و معتقد بود که حضرت مهدى (عج) در بین ماست و مبلغین خود را به اطراف میفرستد که مردم را آماده کنند و... .
و بر اساس همین اعتقاد بود که یکى از شاگردان بارزش به نام "على محمد باب" مدعى شد، من "باب امام زمان" هستم. البته بعدها به این مقدار اکتفا نکرد و ادعا نمود که او همان "مهدى موعود" است.[10]
او بهشت و دوزخ صراط و میزان و ساعت را تأویل مینماید و در تبیین اصل رجعت و مقام امامت و ظهور و تجسد خداوند در اولیاى خود، سخنانى دارد که ترکیبى از تعبیرات غلاة و قرامطه و شیخیه است.[11] او بعضى از مناسک، مانند نماز و روزه، و قبله را تغییر داد. از احکام اوست که:
1. اگر کسى از بابیها، زنش حامله نشد، حلال است که براى حامله شدن زن خود، از یکى از برادران بابى کمک و یارى بگیرد، و نه از غیر بابى،[12]
2. استمناء مباح میباشد.[13] و... .[14]
نا گفته پیدا است که چنین مذهبی علاوه بر به دوش کشیدن ننگ وابستگی به استعمار و بیگانگان، هیچ اشتراکی با مسلمانان و شیعیان ندارد و علت مخالفت شیعه با آنان همین انحرافات فکری و اعتقادی است.
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:
سوال 182 (سایت: 1483) نمایه: تاریخ و خواستگاه فکری بهائیت.
[1] ر.ک: یحیى نورى، خاتمیت پیامبر اسلام، ص 62 - 63.
[2] ر.ک: دانشنامه ی جهان اسلام، ج 4، ص 734، مقاله ی آقاى محمود صدرى.
[3] از جمله تعلیمات باب که مورد سوء استفاده میرزا حسین على قرار گرفت، بشارت به ظهور موعودى بود با عنوان "من یظهره اللَّه" یعنى کسى که خدایش او را آشکار خواهد نمود. دانشنامه ی جهان اسلام، ج 4، ص 743).
[4] شوقى افندى، قرن بدیع، ج 3، ص 299.
[5] مکاتیب، ج 3، ص 347، به نقل از کتاب خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، ص 68.
[6] او فرزند دختر عبدالبهاء بود.
[7] مجله ی اخبار امرى تیرماه 1333، به نقل از دانشنامهى جهان اسلام، ج 4، ص 742.
[8] ر.ک: دانشنامهى جهان اسلام، ج 4، ص 733 - 744؛ خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، ص 62 - 69.
[9] مرحوم صاحب جواهر و شریف العلماى مازندرانى و... از جمله علمایى بودند که به تکفیر او رأى دادند. )خاتمیت پیامبر اسلام، ص 41).
[10] ر.ک: مجله ی انتظار، شماره اول، سال 1380، جعفر خوشنویس، ص 240 - 250؛ فرق و مذاهب کلامى، على ربانى گلپایگانى، ص 336 - 342؛ براى آشنایى بیشتر با فرقه ی شیخیه رجوع شود به: حیاة شیخ احمد احسائى، تألیف فرزند شیخ احمد؛ تاریخ نبیل، زرندى؛ ردّ شیخیه، محمد بن سید صالح قزوینى موسوى؛ اسرار پیدایش شیخیه، بابیه، بهاییه، محمد کاظم خالصى؛ کشف المراد (بررسى عقاید شیخیه)، الف حکیم هاشمى.
[11] خاتمیت پیامبر اسلام، ص 58.
[12] بیان، باب خامس عشراز واحد هشتم.
[13] بیان، باب عاشر از واحد هشتم.
[14] سوال: 182 (سایت: 1483).