در تعریف «نفس» گفته اند: نفس جوهر روحانی است که به ذات خود زنده است و چون قرین و همنشین جسمی از اجسام شد آنرا مانند خود میکند؛ مانند صورت آتش که جوهری سوزان است، اگر آنرا در کنار جسمی از اجسام قرار دهی، آن جسم را هم مانند خود داغ میکند.[1] نفس در واقع نوری از انوار معنوی الهی است که مشرق و تابشگاه آن خداوند و مغرب و فرودگاه آن، این کالبد تاریک است.[2]
طبق دیدگاه حکمت متعالیه، ذوات ابتدا به صورت جمعی وجود دارند، سپس با تکون مادی تشخص مییابند و از این به بعد به صورت فردی باقی میمانند. نفس «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا» است.[3]
به بیان روشنتر، حکیمان بر این باورند که انسان از سه نفس، یعنی نفس نباتی، حیوانی و انسانی، تشکیل یافته است. توضیح اجمالی این نفوس بدین شرح است:
الف) روح یا نفس نباتی: حکیمان نفس نباتی را به کمال اول جسم طبیعی آلی که دارای تغذیه، رشد و تولید مثل است تعریف نمودهاند،[4] و حداقل نشانۀ نفس نباتی را تغذیه میدانند.[5]
ب) نفس یا روح حیوانی: نفس حیوانی را به «کمال اول جسم طبیعی آلی که فقط دارای حس و حرکت ارادی است»،[6] تعریف نمودند. البته منظور بیان مرتبۀ «حیوانی» نفس حیوانی است، و گرنه «نفس حیوانی» چون از نفس نباتی بالاتر است و بر اساس قاعدۀ تشکیک در وجود، مراتب بالا در بردارندۀ کمالات مراتب پایینتر هستند، و بر اساس قاعدۀ محالیت تجافی تا مراتب پایینتر را نگذرانند، نمیتوانند واجد مراتب بالاتر گردند، پس کمالات نفس نباتی در «نفس حیوانی» هم موجود است؛[7] بلکه بر اساس حکمت متعالیه نفس نباتی شأنی از شئون نفس حیوانی است. در نتیجه تعریف کامل نفس حیوانی چنین است: کمال اول جسم طبیعی آلی که تغذیه، رشد، تولید مثل، حس و حرکت ارادی دارد.
در هر صورت «حس» و «حرکت ارادی» دو علامت و نشانۀ اختصاصی «نفس حیوانی اند». «حس» در اینجا به معنای مطلق «ادراک» (غیر از تعقل) است.
ج) روح یا نفس انسانی: حکیمان در تعریف نفس انسانی گفته اند: کمال اول جسم طبیعی آلی است که کلیات را تعقل و آراء و نظریات را استنباط می کند.[8]
همان گونه که در تعریف نفس حیوانی تذکر دادیم و ابن سینا هم اشاره نمود،[9] این تعریف به لحاظ مرتبۀ خاص نفس انسانی است، و گرنه باید تمام قیود و شرایط نفس نباتی و حیوانی را در تعریف نفس انسانی آورد؛ و گفت نفس انسانی کمال اول جسم طبیعی آلی است که دارای تغذیه، رشد، نمو، تولید مثل، احساس، حرکت ارادی، تعقل کلیات و استنباط آراء است.
در هر صورت، قدرت بر تصور معانی کلی و مجرد، و رسیدن به مجهولات از طریق معلومات، ویژگی مختص انسان است.[10]
شرح و تفصیل ویژگی های نفس انسانی
ابن سینا در مورد افعال و خواص و ویژگیهای نفس انسانی توضیحاتی میدهد که به صورت اختصار در موارد زیر خلاصه میگردد:
- قدرت سخن گفتن؛ 2. توانایی اختراع و تحصیل صنایع عجیب؛ 3. داشتن حالاتی مانند «خنده» و «گریه»؛ 4. داشتن حالت «خجالت»؛ 5. داشتن حالت «ترس» و یا «امید»؛ 6. توانایی درک «خوبی و بدی»؛ 7. آیندهنگری.[11]
[1]. ملا صدراء، مفاتیح الغیب، ترجمۀ، محمد خواجوی، ص 853.
[2]. همان، ص 852.
[3]. ملا صدرا، اسفار اربعه، ج 8، ص 347.
[4]. در نظر شیخ الرئیس، تولید مثل هم از آثار نفس نباتی است؛ چون در بیان آثار و افعال نفس نباتی میگوید: «القوى النفسانیة تنقسم بالقسمة الأولى أقساما ثلاثة: أحدها النفس النباتیة، و هى الکمال الأول لجسم طبیعى آلى من جهة ما یتولد و ینمى و یغتذى». ابن سینا، الشفاء الطبیعات، ج2، ص32، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی. اما حکیم سبزواری تولید مثل را از آثار نفس نباتی بیان نمیکند؛ چون در تعریف نفس نباتی میگوید: «کمال اول لجسم طبیعی الی تتغذی و تنمو فقط». محقق سبزواری، اسرار الحکم، ص 264، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، 1383ش.
[5]. شیخ الّرئیس میگوید: «و لکن النامیة تقف اولاً ثم تقوی المولدة ملاوة فتقف ایضاً و تبقی الغاذیة عمالة الی ان تعجز فیحل الاجل». شرح اشارات، ج 2، ص 409-410.
[6]. «کمال اول لجسم طبیعی آلی أن تحس و تتحرک بالارادة فقط». اسرار الحکم، ص 264.
[7]. شیخ در شفاء پس از تقسیم قوای نفسانی به نباتی و حیوانی انسان و پس از اینکه در تعریف هر کدام «کمال اول لجسم طبیعی آلی» را نیز میآورد میگویند: «و لولا العاده لکان الاحسن ان یجعل کل اول شرطاً مذکوراً فی رسم الثانی ان اردنا ان نرسم النفس لاالقوة النفسانیة التی للنفس بحسب ذلک الفعل فان الکمال ماخوذ فی حد النفس لا فی قوی النفس». (النفس من کتاب الشفاء، ص 55).
[8]. «کمال اول لجسم طبیعی آلی، تعقل الکلیات و تستنبط الآراء». اسرار الحکم، ص 264.
[9]. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص 55، با تصحیح حسن زاده آملی، حسن.
[10]. البته صدر المتالهین در اسفار بعد از بیان این ویژگی میگوید: «و اخص من هذا کله هو اتصال بعض النفوس الانسانیة بالعالم الالهی بحیث یفنی عن ذاته و یبقی ببقائه، و حینئذ یکون الحق سمعه و بصره و یده و رجله، و هناک التخلق باخلاق الله تعالی». اسفار اربعه، ج 9، ص 81.
[11]. همان، ص 279 به بعد.