خداوند، گاهی بندگانش را حمد و ستایش میکند و گاهی نیز خودش را حمد و ستایش میکند. حمد بر بندگان همان قبول کارهای خوب آنان و پاداش دادن به آنها است. همچنین است معنای شکر و سپاس خدا از بندگان، اما بندگان نیز خداوند کریم را در برابر صفات و نعمتهای خوبش حمد و ستایش میکنند؛ یعنی با زبان از نعمتهای او قدر دانی مینمایند؛ مثلاً میگویند «الحمد لله» و گاهی هم او را شکر و سپاس میگویند یا با زبان یا در قلب یا با دیگر اعضا و جوارح خویش، اما چون ذات خداوند و اسما و صفاتش همه نامحدود و قابل درک حقیقی برای بندگان که ممکن الوجود و در نهایت ضعف و فقر وجودی هستند نخواهد بود، بنابر این، حمد حقیقی و لایق و شایسته به حال خداوند از سوی ممکنات امکان پذیر نیست، چنانچه امام سجاد(ع) میفرماید: «لَا یَصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِین»؛ اندیشههاى وصف کنندگان از عهده وصفش بر نیایند. و تنها خود خداوند است که عارف به اسما و صفات و زیبایی کارهای خود میباشد. پس حمد حقیقی بر نفس او را تنها خودش میتواند انجام دهد و این است معنای حامد بودن و ستایشگر بودن خداوند بر ذات خویش.
درباره معنای واژگان حمد، مدح، شکر، شاکر و فرق بین حمد و شکر، پاسخهای ۱۸۰۸۶ و ۱۸۰۲۴ را مطالعه کنید.
اقسام شکر
شکر بر سه گونه است: 1. شکر به قلب که همان تصور نعمت است. 2. شکر به زبان که همان ستایش و ثناگویی بر نعمت دهنده است. 3. شکر به اعضا و جوارح که همان همسو شدن با نعمت به مقدار توان و قدرت است؛ یعنی شکر نعمت دست توانا، گرفتن دست ناتوان است. شکر نعمت زبان خواندن قرآن و ذکر خدا و... است.[1]
امام صادق(ع) میفرماید: «شُکْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛[2] شکر نمودن از نعمت الهى عبارت است از اجتناب کردن از محرّمات و از آنچه خداوند متعال نهى فرموده است، و تمامیّت شکرگزارى با اظهار کلمه -الحمد للّه ربّ العالمین- است.
معنای حمد و ستایشگری خداوند بر نفس خود
همانگونه که در تعریف حمد بیان شده است، حمد ستایش کردن بر صفت یا کار نیک اختیاری است، و خداى تعالى تنها وجود و موجودی است که هم تمام اسما و صفاتش نیک است.[3] هم تمام افعال و کارهایش نیک است.[4] و هم تمام این کارها و نیکیها از روی اختیار بوده و کسی او را اجبار نکرده است.[5] بنابر این، به خاطر کمال و جمالش، شایسته ستایش و به جهت احسانها و نعمتهایش، لایق شکرگزارى است.[6]
از سوی دیگر، چون تمام نیکیهای عالم که حمد و ستایش حمد کنندگان به آن تعلق میگیرد، مخلوق خدا است و او ایجادش کرده و از آن او است.[7] پس تمام حمدها نیز به او برمیگردد و تنها او است که مستحق تمامی حمد است؛[8] چون هر حمد و ستایش که از سوی ما بر خداوند میشود، به اندازه وسعت و طاقت ما است و هرگز لایق آن ذات بی انتها نیست و بنده عاجز است از اینکه بتواند حمد خدا را به گونهای که شایسته مقام خدایى او است بجا آورد، هر چند مقرّبترین تمام ممکنات و مخلوقات او باشد، پس احدى غیر از ذات اقدس خودش نمیتواند حق حمد او را چنانکه لایق ذات حق تعالی باشد بجا آورد، آنگونه که امام سجاد(ع) میفرماید: «اللَّهُمَّ یَا مَنْ لَا یَصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِین»؛[9] بار خدایا ای کسی که اندیشههاى وصف کنندگان از عهده وصفش بر نیایند.
بنابر این، فقط خداوند متعال، حامد و ستایشگر حقیقی ذات خویش است و این همان معنای ستایشگری بر نفس خود است؛[10] لذا برخی لفظ «حمید» در آیه «وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنىٌِّ حَمِیدٌ»،[11] را به معنای شاکر گرفتهاند و معتقدند؛ خداوند با آنکه بى نیاز است از صدقات شما و خود شما، صدقات و انفاقات شما را مىپذیرد و شما را بر دادن صدقات، ستایش میکند.[12]
معنای شکر خداوند و بندگان
معنای شکر از سوی خداوند این است که «خداوند بندگانش را در برابر انجام عبادات و کارهای نیک، از روی لطف نعمت داده و احسان و نیکی میکند».[13]
چنانکه حق تعالی میفرماید: « وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ»؛[14] کسى که فرمان خدا را در انجام کارهاى نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وى) آگاه است.
شکر بندگان برای خدا، یادآورى نعمتهاى او و ثناگویى در مقابل آنها است.[15]چنانکه پروردگار بزرگ فرموده: «فَکلُوُاْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اشْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُون»؛[16] پس، از آنچه خدا روزیتان کرده است، حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمت خدا را بجا آورید اگر او را مىپرستید!
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 461، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[2]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 95، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
[3]. «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»؛ خدا است که معبودى جز او نیست، و او را است اسماء حسنى، طه، 8.
[4]. «(آرى) آنچه از نیکیها به تو مىرسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود تو است». نساء، 79؛ «او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید»، سجده، 7.
[5]. «او خداوند یکتاى پیروز است»، زمر، 4؛ « و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حىّ قیوم، خاضع مىشود»، طه، 111.
[6]. قرائتى، محسن، تفسیر نور، ج 1، ص 22، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، 1383ش.
[7]. «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست و همه کارها، به سوى او باز مىگردد»، آل عمران، 109.
[8]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 19- 20، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق.
[9]. على بن الحسین(ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، ص 139، دفتر نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1376 ش.
[10]. جیلانى، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن، الذریعة إلى حافظ الشریعة(شرح أصول الکافی)، محقق، مصحح، درایتى، محمد حسین، ج 1، ص 44، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1387 ش؛ میر جهانى، سید حسن، تفسیر ام الکتاب، ص 150 – 152، انتشارات صدر، تهران، بی تا.
[11]. «و بدانید: خدا بىنیاز است و ستوده [و هم ستاینده آنکه ز سرمایه خوب خود بخشد]»، بقره، 267.
[12]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۵۲۸، بی نا، بی جا، بی تا؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ۱، ص ۴۸۸، میقات، تهران، چاپ اول، 1363ش.
[13]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۱، ص ۴۴۰- ۴۴۱، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ اردکانی، محمد علی، اسرار توحید (ترجمه توحید صدوق)، ص 263، علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، بی تا؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 62 _ 63، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371ش.
[14]. بقره، 158.
[15]. قاموس قرآن، ج 4، ص 62- 63.
[16]. نحل، 114.