انداختن شال بر گردن و بستن کمر نیز بیش از آنکه تحت تأثیر یک مسئلهٔ دینی و اعتقادی باشد، بازگشت آن به پوشش عموم مردمی است که در زمان گذشته زیسته و لباس علمای امروز نیز برگرفته از آن پوشش است.
همانگونه که امروزه استفاده از کمربند یک پوشش عادی در سطح جامعه است، در زمانهای گذشته نیز بستن کمر پوشش رایج بوده که گاه برای نگهداشتن غلاف شمشیر و نگهداری پول و گاه برای جمع کردن لباس یا به عنوان زینت مورد استفاده بود. همچنین پوشش، گاهی حالت نمادین نیز پیدا میکند، امروزه استفاده از شال سبز نشانهای شده برای افرادی که از سادات پیامبر و اهل بیت به شمار میروند. و یا انداختن چفیه نمادی برای تجلیل از فرهنگ بسیجی است.
در هر دوره و زمانی لباس و پوشش معمول افراد بر گرفته از پوشش جوّ عمومی جامعه است. گاه در یک دورهی زمانی، نوع خاصی از لباس در سطح جامعه فراگیر شده، ولی تنها چند سال پس از آن به فراموشی سپرده میشود. در برخی اعصار نیز نوع پوشش و رنگ آنها نیز به نمادی سیاسی برای احزاب و جریانها تبدیل شده است. انداختن شال بر گردن و بستن کمر نیز بیش از آنکه تحت تأثیر یک مسئلهٔ دینی و اعتقادی باشد، بازگشت آن به پوشش عموم مردمی است که در زمان گذشته زیسته و لباس علمای امروز نیز برگرفته از آن پوشش است. همانگونه که پوشش کت و شلوار، بستن کمربند و پوشیدن کلاه و شال گردن در جامعهی امروزی یک پوشش معمول و رایج است.
انداختن شال به دور گردن
پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) نیز به مانند معمول مردمان زمان خود، از عِمامه[1] و دستار برای پوشش سر خود استفاده میکردند. در مورد به سر گذاشتن عمامه رسم بوده است که یک سر آن را باز کرده و از زیر چانه رد میکردند و گاه به مانند شال به دور گردن میپیچیدند.[2] آن پارچه را در اصطلاح «تحت الحَنَک» و به این کار در زبان عربی «تحنّک» میگویند که در روایات نیز به آن توصیه شده است. در صدر اسلام که مسلمانان با کفار رفت و آمد بسیار داشته و تمایز ظاهری آنها ممکن نبود، پیامبر اکرم(ص) از عمامه بدون «تحت الحنک» نهی میفرمودند.[3] ولی در زمان ائمهٔ اطهار که غالب افراد جامعه را جمعیت مسلمان تشکیل میداد، امامان معصوم در مورد پوشاندن گردن با تحت الحنک توصیههای دیگری نمودند. امام کاظم(ع) در آداب سفر میفرماید: «هرکس به هنگام مسافرت عمامه بر سر گذاشته و تحت الحنک بیاویزد، من سه چیز را برای او ضمانت میکنم: گرفتار دزد نگردد، غرق نشود و نسوزد».[4] از اینرو، بسیاری از بزرگان در کتابهای خود بخش جداگانهای را برای آداب بستن عمامه ذکر کرده و در مورد حکم فقهی آن در نماز به بحث پرداختهاند؛[5] و شاید امروزه که دیگر عمل تحنّک یک عمل رایج نیست، انداختن شال به عنوان سنتی جایگزین باشد. البته همانگونه که پوشش، گاهی حالت نمادین نیز پیدا میکند، امروزه استفاده از شال سبز نشانهای شده برای افرادی که از سادات پیامبر و اهل بیت به شمار میروند.[6] و... یا انداختن چفیه نمادی برای تجلیل از فرهنگ بسیجی است.
بستن کمر
همانگونه که امروزه استفاده از کمربند یک پوشش عادی در سطح جامعه است، در زمانهای گذشته نیز بستن کمر پوشش رایج بوده که گاه برای نگهداشتن غلاف شمشیر و نگهداری پول و گاه برای جمع کردن لباس یا به عنوان زینت مورد استفاده بود. در روایات نیز با کلماتی؛ مانند مِنطَقة،[7] هِمیان،[8] زُنّار،[9] بستن إزار[10] به آن اشاره شده است.
همانگونه که بستن کمر در زبان فارسی کنایه از اهتمام و تلاش است و گفته میشود: «کمر همت ببند»، در متون روایات نیز عبارت «المتزرون على أوساطهم»،[11] به معنای «کسانی که إزار بر کمر میبندند» کنایه از اهتمام و تلاش مؤمنان در عبادت آمده است.
[1]. تلفظ صحیح این کلمه در زبان عربی عِمامة، با کسره حرف عین است.
[2]. البلاذری، أحمد بن یحیى، انساب الأشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلى، ریاض، ج 2، ص 185 و ج 12، ص 314، دار الفکر، بیروت، 1417ق؛ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 1، ص 352، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1410ق.
[3]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 266، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1413ق؛ مرحوم فیض کاشانی در مورد سنت تحنک میگوید: «سنتی است که امروزه در بیشتر کشورهای اسلامی فراموش شده است، مانند کوتاه کردن لباس [عربی] که در زمان ائمه رایج بوده ولی امروزه لباس شهرت شده است»؛ فیض کاشانى، محمد محسن، الوافی، ج 20، ص 745، کتابخانه امیر المؤمنین علی(ع)، اصفهان، 1406ق.
[4]. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 301.
[5]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 245، شریف رضی، قم، 1412ق؛ شیخ بهائی، محمد بن حسین، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، ص164، نشر دار الاضواء، بیروت، 1405ق؛ در مورد بررسی روایات در این مورد ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص381، پاورقی 11، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ خالد برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تحقیق: محدث، جلال الدین، ج 2، ص 378، پاورقی 4، دار الکتب الاسلامیه، قم، 1371ق.
[6]. مانند رنگ مشکی که در ابتدا نمادی برای قیام بنی عباس بود و رنگ سبز نمادی برای علویون در زمان ائمه اطهار؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 8، ص 554، دار التراث، بیروت، 1387ق.
[7]. به وسیلهای که با آن وسط هر چیز را میبندند، در عربی منطقة گفته میشود. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق: میردامادی، جلال الدین، ج 10، ص 354، ریشه «ن ط ق»، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
[8]. همیان هم به کیسهای میگویند که برای نگهداری پول بر کمر بسته میشود و هم به وسیلهای که برای بستن شلوار و لباس استفاده میگردد. لسان العرب، ج 15، ص 365، ریشه «ه م ی».
[9]. کمربند غیر مسلمانان مانند مجوس و نصاری را زنّار گویند. لسان العرب، ج 4، ص 330.
[10]. معنای اصلی إزار لباس است. راغب اصفهانی، محمد بن حسین، مفردات الفاظ القرآن، ص 74، دار القلم، دار الشامیة، بیروت،دمشق، 1412ق؛ اما گاهی نیز مانند لباس احرام برای بستن کمر و جمع کردن لباس بکار رفته است. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تحقیق: رسولی محلاتی، هاشم، ج 9، ص 235، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1404ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 13، ص 352، موسسة آل البیت، قم، 1409ق.
[11]. الکافی، ج 3، ص 587.