1. مریم مَجدَلیّه، از جمله مؤمنان و مقربان حضرت عیسی(ع) بود. او در ابتدا زن بدکارهای بوده که بعد از روبرو شدن با عیسی(ع) به او ایمان آورد و به نقل کتاب مقدس، عیسی(ع) ارواح خبیث را از درون او بیرون کرد، پس از آن او در شمار مؤمنان به عیسی(ع) قرار گرفت. بنابر اعلام کتاب مقدس، او از جملهی کسانی است که عیسی(ع) بعد از عروج بر او ظاهر گشته و حیات خود را بدانها اعلام کرد.
2. در مورد جایگاه مریم مجدلیه نسبت به حضرت مریم مادر عیسی(ع) باید گفت؛ مجدلیه اگر چه جایگاه ویژهای در میان مسیحیان دارد و کتاب مقدس بارها از او نام برده است، اما به عقیده ما مقایسهی او با مریم مقدس(س) قیاسی نابجا است؛ زیرا مشخص است که جایگاه مریم مقدس، بالاتر و والاتر است.
3. در مورد شهرت مریم مجدلیه نیز باید گفت؛ این شهرت بیشتر به جهت داستان توبهی او است. اینگونه اشخاص پشیمان از گناه، معمولاً در مجالس پند و اندرز بیشتر مورد گفتوگو قرار میگیرند؛ لذا به نظر میآید که بیشتر مورد توجه هستند.
1. مریم مَجدَلیّه؛ از جمله نزدیکان حضرت عیسی(ع) بود که به ایشان ایمان داشت. او در ابتدا زن بدکارهای بود که بعد از روبرو شدن با عیسی(ع)، به ایشان ایمان آورد و به نقل کتاب مقدس، عیسی(ع) ارواح خبیث را از درون او بیرون کرد، پس از آن او در شمار مؤمنان به عیسی(ع) قرار گرفت: «... و زنان چند که از ارواح پلید و مرضها شفا یافته بودند، یعنی مریم مجدلیه که از او هفت دیو بیرون رفته بود ...».[1]
گفتار کتاب مقدس ناظر بر این است که عیسی(ع) به صلیب کشیده شد ولی بعد از مرگ و دفن شدن، عروج کرده و به آسمانها رفت. او بعد از این عروج بر برخی از یاران خویش ظاهر گشت تا حیات خود را به آنها نشان دهد.[2] داستان به صلیب کشیده شدن، مرگ و عروج او به آسمانها به تفصیل در تمام اناجیل ذکر شده است. اما قرآن به صراحت، بخشی از این اعتقاد را رد کرده و به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) را منتفی میداند و میگوید شخص دیگری که شبیه او بوده، به صلیب کشیده شده است.[3] بنابر اعلام کتاب مقدس؛ وقتی عیسی(ع) را برای به صلیب کشیدن میبردند، مریم مجدلیه به همراه تعدادی دیگر از دوستداران عیسی، با آنها رفته و نظارهگر ماجرا بودهاند.[4] بعد از به صلیب کشیده شدن عیسی، مریم مجدلیه از جمله کسانی بود که فرشته الهی بدانها ظاهر گشت و گفت: «ترسان مباشید، عیسای ناصری مصلوب را میطلبید؟ او برخاسته است؛ در اینجا نیست».[5]
علاوه بر فرشته وحی، عیسی(ع) نیز بعد از عروج بر تعدادی از پیروانش ظاهر گشت که از جمله آنها، مریم مجدلیه بوده و به دستور عیسی(ع) حواریون را مطلع کرده است: «نخستین بر مریم مجدلیه که از او هفت دیو بیرون کرده بود ظاهر شد».[6] « ... (مریم مجدلیه) به عقب ملتفت شده و عیسی(ع) را دید لیکن نشناخت که عیسی(ع) است».[7] در ادامه همین ملاقات، گفتوگویی نیز بین عیسی(ع) و مریم صورت گرفته است.
هدف از نقل متون بالا، بیان نام مریم مجدلیه در کتاب مقدس بود که از کلیات آنها میتوان موقعیت و نگاه کلی که از او در کتاب مقدس وجود دارد را نیز فهمید.
اما داستانی مهم و اخلاقی در کتاب مقدس وجود دارد که برخی گفتهاند در مورد مریم مجدلیه بوده است. ما جهت مقایسهی رویکردی که عیسی(ع) در این واقعه داشته با آنچه در اسلام وجود دارد، به بررسی دقیق این داستان میپردازیم؛ حال چه در مورد مریم مجدلیه واقع شده باشد و چه در مورد غیر او: «... عیسی(ع) ... بامدادان باز به هیکل[8] آمد ... که ناگاه کاتبان و فریسیان[9] زنی را که در زنا گرفته شده بود، پیش او آوردند ... و گفتند: موسی در تورات به ما حکم کرده است که چنین زنان، سنگسار شوند. اما تو چه میگویی؟ و این را از روی امتحان بدو گفتند ... و چون در سؤال اصرار نمودند عیسی(ع) بدیشان گفت: هرکه از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد. ... از مشایخ شروع کرده تا به آخر، یک یک بیرون رفتند و عیسی تنها باقی ماند با آن زن ... پس عیسی بدان زن گفت: ای زن! آن مدعیان تو کجا شدند؟ آیا هیچکس بر تو فتوا نداد؟ زن گفت: هیچکس ای آقا. عیسی گفت: من هم بر تو فتوا نمیدهم؛ برو دیگر گناه مکن».[10]
توجه به نکاتی در مورد این داستان ضروری است:
1-1. این داستان؛ داستانی اخلاقی و درس آموز است. عیسی(ع) به عنوان یک پیامبر الهی مطمئناً استاد و نمونهی اخلاق بوده است. و اعمال و رفتار او به مانند دیگر انبیا و اولیا برای ما سرمشق است. البته بخشش از اجرای حد گناه، اختیاری است که به اولیای الهی داده شده که ذکر آن خواهد آمد. بر این اساس، این داستان را در انجیل میتوان از زمرهی آیاتی دانست که احتمالاً دستخوش تحریف و تغییر قرار نگرفته است.
1-2. در این داستان، عیسی(ع) از سنگسار کردن شخصی جلوگیری کرده است. اما این رویکرد، باعث خرده گرفتن بر ادیانی چون اسلام و یهودیت که سنگسار را مجازاتی برای زناکاران میدانند، نیست. عیسی(ع) در اینجا حکم سنگسار را حکم نابجایی ندانسته و از آن نهی نکرده و نگفته که به سمت آن نروید. حتی عیسی(ع) در اینکه این زن مستحق سنگسار هست یا نه نیز بحثی نمیکند.
1-3. البته شخص عیسی(ع) نیز از انجام حد خودداری کرده است و این به سبب اختیاراتی است که از طرف خداوند به انبیای الهی داده شده است. در شریعت الهی، ثابت است که اولیای الهی میتوانند از برخی از حدود بگذرند و عیسی(ع) نیز از این حق استفاده کرده و گنهکار را بخشیده است؛ لذا خردهای نیز بر شخص عیسی(ع) برای رهایی گنهکار وجود ندارد.
1-4. در اسلام نیز مواردی وجود دارد که خلیفة الله با توجه به اختیاراتی که داشته است، از حدی که بر گردن گناهکار بوده گذشته است، و ایشان را به سوی خدا فراخوانده است. مثالها برای این امر بسیار میباشد.[11]
2. اما در مورد جایگاه مریم مجدلیه نسبت به مریم مادر عیسی(ع) باید بگوییم که مجدلیه اگرچه جایگاه ویژهای در میان مسیحیان دارد و کتاب مقدس بارها از او نام برده است، اما مقایسه او با مریم مقدس با استناد به کتاب مقدس، بحث مناسبی نیست.
3. در مورد شهرت مریم مجدلیه نیز باید گفت؛ این شهرت بیشتر به جهت داستان توبهی او است. اینگونه اشخاص پشیمان از گناه، معمولاً در مجالس پند و اندرز بیشتر مورد گفتوگو قرار گرفته و به همین دلیل گمان میشود که بیشتر مورد توجه هستند.
به عنوان نمونه در واقعه عاشورا، اصحاب امام حسین(ع) همگی شهید شدند، اما از بسیاری از آنها کمتر نامی برده میشود، در حالیکه شخصیت حرّ بن یزید ریاحی- این شهید پشیمان از گناه- بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. این به جهت نوع سرگذشت او است که با توبه به سمت امام آمده و مورد پذیرش و توجه ایشان قرار گرفته است.
به نظر میرسد مریم مجدلیه در مسیحیت نیز با همین نگاه، به شهرت رسیده باشد و گرنه مقایسهی او با مریم مقدس مقایسهی مناسبی نیست.
[1]. لوقا، 8: 2.
[2]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: متی، 27 – 28 و اناجیل دیگر.
[3]. نساء، 157: «و گفتارشان که: ما، مسیح عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم! در حالى که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند، اما امر بر آنها مشتبه شد. و کسانى که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروى میکنند و قطعاً او را نکشتند!».
[4]. مرقس، 15: 40.
[5]. مرقس، 16: 6.
[6]. مرقس، 16: 6 ؛ متی، 28: 8 – 10.
[7]. یوحنا، 20: 14.
[8]. در ادبیات دینی یهود و مسیحیت به بیت المقدس، هیکل گفته میشود که منظور همان معبد سلیمان است.
[9]. دو فرقه اصلی یهودی در آن زمان که قدرت علمی و اجرایی یهودیان در دست آنها بود.
[10]. یوحنا، 8: 1 - 11.
[11]. ر.ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 28، ص 40، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.