کد سایت
fa28612
کد بایگانی
33032
نمایه
استدلالات قرآن و کتاب مقدس یهودیان بر مالکیت بر شامات
طبقه بندی موضوعی
تاریخ اماکن
برچسب
اسرائیل|فلسطین|اشغال فلسطین
خلاصه پرسش
1. یهودیان از کتاب مقدس و حتی قرآن بر مالکیت فلسطین استدلال کردهاند. چگونه این استدلال بر کتاب مقدس و قرآن را پاسخ میگویید؟ 2. سالهاست که سرزمین فلسطین در اختیار یهودیان قرار گرفته و دیگر معنا ندارد ما این سرزمین را برای فلسطینیان بدانیم؛ مانند بسیاری از کشورها که از چند دهه پیش حکومت آن تغییر کرده و دیگر امروزه کسی مالکیت آنها را نامشروع نمیداند؟
پرسش
1. یهودیان از کتاب مقدس و حتی قرآن بر مالکیت فلسطین استدلال کردهاند. چگونه این استدلال بر کتاب مقدس و قرآن را پاسخ میگویید؟ 2. سالهاست که سرزمین فلسطین در اختیار یهودیان قرار گرفته و دیگر معنا ندارد ما این سرزمین را برای فلسطینیان بدانیم؛ مانند بسیاری از کشورها که از چند دهه پیش حکومت آن تغییر کرده و دیگر امروزه کسی مالکیت آنها را نامشروع نمیداند؟
پاسخ اجمالی
بر مسئله مالکیت یهودیان بر شامات، به دو لحاظ اعتقادی و سیاسی استدلال شده که در پاسخ تفصیلی این دو رویکرد مورد بررسی قرار گرفته است.
پاسخ تفصیلی
مسئله مالکیت اسرائیل بر شامات که بزرگتر از فلسطین اشغالی و بنابر برخی از نقلها از نیل تا فرات است، به دو لحاظ قابل بررسی است؛ 1. اعتقادی 2. سیاسی
1. اعتقادی
یهودیان به لحاظ اعتقادی، برای اثبات مالکیتشان، بیشتر به کتاب مقدس خود (مجموعه کتابهای عهد عتیق) استناد کردهاند که برخی از آیات آنرا در ادامه بررسی خواهیم کرد. علاوه بر اینها، عدهای قرآن را نیز شاهد آورده و گفتهاند قرآن نیز بر تعلق شامات به یهودیان دلالت دارد. از آنجا که قرآن اهمیت بیشتری برای ما دارد، بحث خود را پیرامون آیهای که مورد استدلال قرار گرفته، آغاز میکنیم.
مهمترین آیهای که اشاره به این مبنا دارد، کلام حضرت موسی به قوم خود است: «یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِکمُْ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِین»؛[1] در این آیه موسی(ع) به قوم خود میگوید وارد سرزمین مقدس شوید که خداوند آنجا را برای شما قرار داده است.
اما استدلال به این آیه، به دلایل ذیل قابل قبول نیست:
1. مهمترین بخش این آیه که مورد استناد قرار گرفته «الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» است. این عبارت همیشه بر ابدی بودن امری دلالت ندارد، بلکه در موارد موقّت و اشاره به برخی از گروهها نیز استفاده شده است؛ مانند «وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ»؛[2] این آیه در مورد یهودیان مدینه است که به آنان دستور کوچ داده شد، اما این کوچ به این معنا نیست که برای همیشه باید کوچ کنند، بلکه برای یکبار کوچ کردن از مدینه دستور داده شده و از این امر تعبیر به «کَتَبَ اللَّهُ» شده که منظور یکبار کوچ کردن است. آیات دیگری نیز وجود دارد که به بنی اسرائیل خطاب شده و شکی در موقّت بودن آنها نیست.[3]
2. از خود آیات قرآن نیز به دست میآید که این حکم عمومیت نداشته و استثناپذیر است. بر اساس آیات قرآن عمومیت این حکم در مورد یهودیانی که مخاطب کلام موسی بودند نیز صادق نبوده و بسیاری از آنها از رفتن به سرزمین مقدس منع شده و در صحرای سینا آواره گشتند که علت آن نیز گناهی بود که انجام داده بودند.[4]
3. این مطلب خلاف سیره الهی است. خداوند تمام خوبیها و امتیازات خود را منوط و محدود به اهل ایمان و تقوا کرده است و حتی درخواست یکی از بزرگترین پیامبران خود را رد کرده و به صراحت میگوید که وعده الهی تنها به متّقین خواهد رسید.[5] حال چگونه خداوند سرزمینی را بدون قید و شرط به گروهی ببخشد و این را وعده ابدی قرار دهد و امتیازی برای نسلهای بعدی بنی اسرائیل بگذارد که به بیان خود قرآن، گناههای بسیاری کردهاند و حتی پیامبران خود را نیز کشتند.[6]
4. منظور از «کَتَبَ اللهُ لَکُمْ» چنین است که خداوند وعده خود به ابراهیم را در حق موسی تمام کرد، اما نکته مهم اینجاست که این حق، تنها حق سکنا در این بلاد است، سکنایی که وعده داده شده بود؛ اما معنای آن چنین نیست که آنجا ملک آنان است یا اینکه کسی مزاحم آنها در آنجا نشود؛ زیرا اگر این وعده الهی بوده، نباید خلافش واقع میشد، در حالی که میبینیم واقعاً خلافش مشاهده شده است.[7] بنابر این، آیه مورد بحث دخلی در دوام حکم یا حتی ملکیت شام برای یهودیان ندارد.
کتاب مقدس
آیاتی در کتاب مقدس وجود دارد که در استدلال مالکیت یهود مورد استفاده قرار میگیرد، از این قرارند:
«خداوند به موسی فرمود که به قوم اسرائیل بگوید: «وقتی به سرزمین کنعان که من آنرا به شما میدهم وارد شدید، مرزهایتان اینها خواهد شد».[8]
«خداوند بر ابرام ظاهر شده فرمود: من این سرزمین را به نسل تو خواهم بخشید».[9]
«آن روز خداوند با ابرام عهد و فرمود: من این سرزمین را از مرز مصر تا رود فرات به نسل تو میبخشم».[10]
«تمامی سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید و خدای ایشان خواهم بود».[11] و ... .
بررسی مفصل این آیات، بحثی طولانی را میطلبد که در اینجا به اختصار، نقایصی را که بر استدلال به اینها وجود دارد، بررسی میکنیم:
1. متن امروزی کتاب مقدس به دلیل وجود تحریفات، با کلیتش نمیتواند معتبر و مورد وثوق برای ما باشد. بنابر این، استدلال به این آیات برای ما مسلمانان محل تردید بوده و بر فرض وجود دلالت، یهودیان تنها برای خود میتوانند به این آیات استناد کنند.
2. اما مفاد مالکیت امروزی یهود بر کنعان، از آیات فوق نیز به دست نمیآید؛ زیرا آیاتی که مالکیت ابدی را برساند، خطاب به قوم یهود نیست و تنها به یهودیان گفته شده که وارد آنجا شوند و آن سرزمین به آنها داده شده، ولی هیچ گونه ابدیتی در کار نبوده و ملکیت دائمی از آیات به دست نمیآید. و ما آیاتی که ابدیت را برساند و در عین حال خطاب به قوم یهود بویژه باشد، نیافتیم.
3. آیاتی که ملکیت دائمی را میرساند و میگوید «تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید» تنها به ابراهیم خطاب شده و قوم ابراهیم قطعاً فراتر از قوم یهود است؛ زیرا ابراهیم دارای دو فرزند بوده؛ اسماعیل که نسلی از او پدید آمد و پیامبر اسلام نیز از نسل ایشان است و اسحاق فرزند دوم ابراهیم که از او یعقوب متولد شد که او نیز دوازده فرزند پسر داشت و یهودیان منسوب به یکی از این دوازده فرزند به نام یهودا هستند. بنابر این از این آیات، ملکیتی اختصاصی برای قوم یهود به دست نمیآید.
4. در تأیید مطلب قبل میتوان نکتهای را خاطر نشان کرد. در سِفر پیدایش، خداوند خبر از تولد اسماعیل میدهد.[12] در چند آیه بعد که چند سال از تولد اسماعیل گذشته است، خداوند بیان میکند که «تمامی سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید ... ».[13] در این موقع هنوز اسحاق به دنیا نیامده و حتی صحبتی نیز از او نیست و در آیاتی که به تولد اسحاق اشاره میکند[14] بیانی از مالکیت نسل ابراهیم بر سرزمین مقدس وجود ندارد.
2. سیاسی
با پیشرفت قوانین بین الملل، کشورهای تازه تشکیل شده برای بیان حقیقت وجودی خود، نیاز به اثبات مالکیت دارند؛ لذا کشورهایی که در قرن اخیر به وجود آمدهاند، تلاش کردهاند با استناد به مصوبات سازمان ملل موجودیت خود را اثبات کنند. در مورد اسرائیل نیز بحث بسیار طولانی و مفصلی وجود دارد که کتابهای مختلفی پیرامون این مسئله به خصوص در زبانهای عربی نگارش یافته است. در این مختصر به مطالب مختصری در مورد ادعای سیاسی مالکیت اسرائیل توسط یهودیان را بیان میکنیم:
اسرائیل حجم کوچکی از سرزمین فلسطین را خریداری کرد، اما با گذشت زمان و استفاده از نیروی نظامی، بیشتر کشور فلسطین را تحت اختیار گرفته و حتی به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل نیز عمل نکرده است. از جمله قطعنامه 242 که در آن اینگونه آمده است:
الف: تضمین آزادی کشتیرانی در آبهای بینالمللی منطقه
ب: حل عادلانه مسئله آوارگان
ج: تضمین مصونیت سرزمینها و استقلال سیاسی همه کشورهای منطقه از راه اقداماتی مانند ایجاد مناطق غیرنظامی.
اما امروزه اسرائیل به هیچ یک از آوارگان فلسطینی، حق برگشت به میهن خود را نمیدهد ولی یهودیان را از تمام دنیا دعوت میکند. بیشتر سرزمین اشغالی را به زور تصرف کرده و به هیچ وجه عقب نشینی نمیکند و حتی خواهان تسلط بر مناطق فلسطینی نشین نیز است و در مناطق آنها شهرک سازی میکند.
تمام آنچه بیان شد، مربوط به یکی از مصادیق اشغالگری اسرائیل است که البته در اصل شکلگیری و به وجود آمدن آنها نیز این مشکل وجود دارد که برای اطلاع از آنها میتوانید لینکهای زیر را مطالعه نمایید.
تبیان و مرکز پاسخگویی و افسانه اسرائیل و تاریخچه تکاپوی اسلامی - ایرانی در مورد فلسطین
1. اعتقادی
یهودیان به لحاظ اعتقادی، برای اثبات مالکیتشان، بیشتر به کتاب مقدس خود (مجموعه کتابهای عهد عتیق) استناد کردهاند که برخی از آیات آنرا در ادامه بررسی خواهیم کرد. علاوه بر اینها، عدهای قرآن را نیز شاهد آورده و گفتهاند قرآن نیز بر تعلق شامات به یهودیان دلالت دارد. از آنجا که قرآن اهمیت بیشتری برای ما دارد، بحث خود را پیرامون آیهای که مورد استدلال قرار گرفته، آغاز میکنیم.
مهمترین آیهای که اشاره به این مبنا دارد، کلام حضرت موسی به قوم خود است: «یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِکمُْ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِین»؛[1] در این آیه موسی(ع) به قوم خود میگوید وارد سرزمین مقدس شوید که خداوند آنجا را برای شما قرار داده است.
اما استدلال به این آیه، به دلایل ذیل قابل قبول نیست:
1. مهمترین بخش این آیه که مورد استناد قرار گرفته «الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» است. این عبارت همیشه بر ابدی بودن امری دلالت ندارد، بلکه در موارد موقّت و اشاره به برخی از گروهها نیز استفاده شده است؛ مانند «وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ»؛[2] این آیه در مورد یهودیان مدینه است که به آنان دستور کوچ داده شد، اما این کوچ به این معنا نیست که برای همیشه باید کوچ کنند، بلکه برای یکبار کوچ کردن از مدینه دستور داده شده و از این امر تعبیر به «کَتَبَ اللَّهُ» شده که منظور یکبار کوچ کردن است. آیات دیگری نیز وجود دارد که به بنی اسرائیل خطاب شده و شکی در موقّت بودن آنها نیست.[3]
2. از خود آیات قرآن نیز به دست میآید که این حکم عمومیت نداشته و استثناپذیر است. بر اساس آیات قرآن عمومیت این حکم در مورد یهودیانی که مخاطب کلام موسی بودند نیز صادق نبوده و بسیاری از آنها از رفتن به سرزمین مقدس منع شده و در صحرای سینا آواره گشتند که علت آن نیز گناهی بود که انجام داده بودند.[4]
3. این مطلب خلاف سیره الهی است. خداوند تمام خوبیها و امتیازات خود را منوط و محدود به اهل ایمان و تقوا کرده است و حتی درخواست یکی از بزرگترین پیامبران خود را رد کرده و به صراحت میگوید که وعده الهی تنها به متّقین خواهد رسید.[5] حال چگونه خداوند سرزمینی را بدون قید و شرط به گروهی ببخشد و این را وعده ابدی قرار دهد و امتیازی برای نسلهای بعدی بنی اسرائیل بگذارد که به بیان خود قرآن، گناههای بسیاری کردهاند و حتی پیامبران خود را نیز کشتند.[6]
4. منظور از «کَتَبَ اللهُ لَکُمْ» چنین است که خداوند وعده خود به ابراهیم را در حق موسی تمام کرد، اما نکته مهم اینجاست که این حق، تنها حق سکنا در این بلاد است، سکنایی که وعده داده شده بود؛ اما معنای آن چنین نیست که آنجا ملک آنان است یا اینکه کسی مزاحم آنها در آنجا نشود؛ زیرا اگر این وعده الهی بوده، نباید خلافش واقع میشد، در حالی که میبینیم واقعاً خلافش مشاهده شده است.[7] بنابر این، آیه مورد بحث دخلی در دوام حکم یا حتی ملکیت شام برای یهودیان ندارد.
کتاب مقدس
آیاتی در کتاب مقدس وجود دارد که در استدلال مالکیت یهود مورد استفاده قرار میگیرد، از این قرارند:
«خداوند به موسی فرمود که به قوم اسرائیل بگوید: «وقتی به سرزمین کنعان که من آنرا به شما میدهم وارد شدید، مرزهایتان اینها خواهد شد».[8]
«خداوند بر ابرام ظاهر شده فرمود: من این سرزمین را به نسل تو خواهم بخشید».[9]
«آن روز خداوند با ابرام عهد و فرمود: من این سرزمین را از مرز مصر تا رود فرات به نسل تو میبخشم».[10]
«تمامی سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید و خدای ایشان خواهم بود».[11] و ... .
بررسی مفصل این آیات، بحثی طولانی را میطلبد که در اینجا به اختصار، نقایصی را که بر استدلال به اینها وجود دارد، بررسی میکنیم:
1. متن امروزی کتاب مقدس به دلیل وجود تحریفات، با کلیتش نمیتواند معتبر و مورد وثوق برای ما باشد. بنابر این، استدلال به این آیات برای ما مسلمانان محل تردید بوده و بر فرض وجود دلالت، یهودیان تنها برای خود میتوانند به این آیات استناد کنند.
2. اما مفاد مالکیت امروزی یهود بر کنعان، از آیات فوق نیز به دست نمیآید؛ زیرا آیاتی که مالکیت ابدی را برساند، خطاب به قوم یهود نیست و تنها به یهودیان گفته شده که وارد آنجا شوند و آن سرزمین به آنها داده شده، ولی هیچ گونه ابدیتی در کار نبوده و ملکیت دائمی از آیات به دست نمیآید. و ما آیاتی که ابدیت را برساند و در عین حال خطاب به قوم یهود بویژه باشد، نیافتیم.
3. آیاتی که ملکیت دائمی را میرساند و میگوید «تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید» تنها به ابراهیم خطاب شده و قوم ابراهیم قطعاً فراتر از قوم یهود است؛ زیرا ابراهیم دارای دو فرزند بوده؛ اسماعیل که نسلی از او پدید آمد و پیامبر اسلام نیز از نسل ایشان است و اسحاق فرزند دوم ابراهیم که از او یعقوب متولد شد که او نیز دوازده فرزند پسر داشت و یهودیان منسوب به یکی از این دوازده فرزند به نام یهودا هستند. بنابر این از این آیات، ملکیتی اختصاصی برای قوم یهود به دست نمیآید.
4. در تأیید مطلب قبل میتوان نکتهای را خاطر نشان کرد. در سِفر پیدایش، خداوند خبر از تولد اسماعیل میدهد.[12] در چند آیه بعد که چند سال از تولد اسماعیل گذشته است، خداوند بیان میکند که «تمامی سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید ... ».[13] در این موقع هنوز اسحاق به دنیا نیامده و حتی صحبتی نیز از او نیست و در آیاتی که به تولد اسحاق اشاره میکند[14] بیانی از مالکیت نسل ابراهیم بر سرزمین مقدس وجود ندارد.
2. سیاسی
با پیشرفت قوانین بین الملل، کشورهای تازه تشکیل شده برای بیان حقیقت وجودی خود، نیاز به اثبات مالکیت دارند؛ لذا کشورهایی که در قرن اخیر به وجود آمدهاند، تلاش کردهاند با استناد به مصوبات سازمان ملل موجودیت خود را اثبات کنند. در مورد اسرائیل نیز بحث بسیار طولانی و مفصلی وجود دارد که کتابهای مختلفی پیرامون این مسئله به خصوص در زبانهای عربی نگارش یافته است. در این مختصر به مطالب مختصری در مورد ادعای سیاسی مالکیت اسرائیل توسط یهودیان را بیان میکنیم:
اسرائیل حجم کوچکی از سرزمین فلسطین را خریداری کرد، اما با گذشت زمان و استفاده از نیروی نظامی، بیشتر کشور فلسطین را تحت اختیار گرفته و حتی به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل نیز عمل نکرده است. از جمله قطعنامه 242 که در آن اینگونه آمده است:
الف: تضمین آزادی کشتیرانی در آبهای بینالمللی منطقه
ب: حل عادلانه مسئله آوارگان
ج: تضمین مصونیت سرزمینها و استقلال سیاسی همه کشورهای منطقه از راه اقداماتی مانند ایجاد مناطق غیرنظامی.
اما امروزه اسرائیل به هیچ یک از آوارگان فلسطینی، حق برگشت به میهن خود را نمیدهد ولی یهودیان را از تمام دنیا دعوت میکند. بیشتر سرزمین اشغالی را به زور تصرف کرده و به هیچ وجه عقب نشینی نمیکند و حتی خواهان تسلط بر مناطق فلسطینی نشین نیز است و در مناطق آنها شهرک سازی میکند.
تمام آنچه بیان شد، مربوط به یکی از مصادیق اشغالگری اسرائیل است که البته در اصل شکلگیری و به وجود آمدن آنها نیز این مشکل وجود دارد که برای اطلاع از آنها میتوانید لینکهای زیر را مطالعه نمایید.
تبیان و مرکز پاسخگویی و افسانه اسرائیل و تاریخچه تکاپوی اسلامی - ایرانی در مورد فلسطین
[1]. مائده، 21: «اى قوم من! به سرزمین مقدسى که خدا برایتان مقرّر فرموده در آیید و [به گناه، عصیان، سرپیچى از فرمانها و احکام حق] بازنگردید که زیانکار میشوید».
[2]. حشر، 3: « اگر خدا فرمان ترک وطن را بر آنان لازم و مقرّر نکرده بود، قطعاً در همین دنیا عذابشان میکرد و براى آنان در آخرت عذاب آتش است».
[3]. برای نمونه: اعراف، 129: «قَالَ عَسىَ رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فىِ الْأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ»؛ گفت: امید است که پروردگارتان دشمنانتان را نابود کند، و شما را در این سرزمین، جانشین [آنان] گرداند، پس بنگرد که شما [پس از فرعونیان] چگونه عمل میکنید؟.
[4]. مائده، 26: «قَالَ فَإِنَّهَا محُرَّمَةٌ عَلَیهْمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فىِ الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِین».
[5]. بقره، 124: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ».
[6]. نساء، 155: «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً»؛ «پس به کیفر پیمانشکنى آنان و کفرشان به آیات خدا، و به ناحق کشتن پیامبران، و گفتار [بیپایه و باطل]شان که: دلهاى ما در پوشش و حجاب است [از این رو سخن حق را درک نمیکنیم، لعنتشان کردیم] بلکه به سبب کفرشان بر دلهایشان مُهرِ [محرومیت از فهم معارف] زدیم به همین سبب جز اندکى ایمان نمیآورند».
[7]. قلمونی حسینی، محمد رشید بن علی رضا، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج 6، ص 269، الهیئة المصریة العامة للکتب، قاهر، 1990م.
[8]. اعداد، 34: 1.
[9]. پیدایش، 12: 7.
[10]. پیدایش، 15: 18.
[11]. پیدایش، 17: 7.
[12]. پیدایش، 16: 15.
[13]. پیدایش، 17: 7.
[14]. پیدایش، 17: 16