کد سایت
fa3813
کد بایگانی
3563
نمایه
اهمیت و جایگاه صله رحم و نکوهش قطع رحم با خویشاوندان
طبقه بندی موضوعی
Laws and Jurisprudence,بیشتر بدانیم
برچسب
صله رحم|خویشاوندان|قطع رحم
خلاصه پرسش
«رحم» به چه کسانی گفته میشود؟ و قطع رحم و صله رحم به چه معناست و از نظر فقهی حکمشان چیست؟
پرسش
«رحم» به چه کسانی گفته میشود؟ «قطع رحم» و «صله رحم» دقیقاً یعنی چه؟ آیا قطع رحم از نظر فقهی حرام است؟ کسی که باعث قطع صله ارحام شود؛ یعنی باعث شود دو خانواده با هم رفت و آمد نکنند، حکم این شخص چیست؟ آیا گناه کرده است؟
پاسخ اجمالی
«رحم» در اصل به معناى محل نشو و نماى جنین در شکم مادران است، ولى بعدها به عنوان استعاره و به علاقه ظرف و مظروف، در معناى قرابت و خویشاوندى استعمال شد؛ چون خویشاوندان همه در اینکه از یک رحم خارج شدهاند مشترکند پس کلمه «رحم» به معناى نزدیک و ارحام به معناى نزدیکان انسان است.
صله رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشان نسبی است.
صله رحم نسبت به تمام خویشان (زن و مرد با تقوا و بیتقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از حضرت علی(ع) نقل شده که فرمودند: «با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه کرده باشند».
البته صله رحم دارای درجاتی است که نسبت به شرایط و افراد، متفاوت است؛ بله در صورتی که باعث ضرر دنیایی یا دینی میشود. باید به حدی که ضرر ندارد تغییر کند و تقلیل یابد؛ مثلاً در مقابل ظالم و گناهکار همراه با امر به معروف و نهی از منکر مناسب باشد و به صورتی انجام شود که این ارتباط تأیید اعمال آنها محسوب نشود و در مقابل کسی که میداند از دیدن او خوشحال نمیشود باید به صورت کمک غیر مستقیم به او یا پُرسوجوی احوال او از دیگران باشد و به هر حال لطف خود نسبت به او را به روشهای مختلف ابراز دارد.
اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العادهاى قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشان و بستگان را شدیداً نهى کرده است. از اینرو؛ باید گفت: مسلّماً قطع رحم گناه است، اما مانند بسیاری از دیگر گناهان، مجازات خاصی در دنیا برای او مشخص نشده همانگونه که برای خود قطع صله ارحام نیز چنین مجازاتی تعیین نشده است.
صله رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشان نسبی است.
صله رحم نسبت به تمام خویشان (زن و مرد با تقوا و بیتقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از حضرت علی(ع) نقل شده که فرمودند: «با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه کرده باشند».
البته صله رحم دارای درجاتی است که نسبت به شرایط و افراد، متفاوت است؛ بله در صورتی که باعث ضرر دنیایی یا دینی میشود. باید به حدی که ضرر ندارد تغییر کند و تقلیل یابد؛ مثلاً در مقابل ظالم و گناهکار همراه با امر به معروف و نهی از منکر مناسب باشد و به صورتی انجام شود که این ارتباط تأیید اعمال آنها محسوب نشود و در مقابل کسی که میداند از دیدن او خوشحال نمیشود باید به صورت کمک غیر مستقیم به او یا پُرسوجوی احوال او از دیگران باشد و به هر حال لطف خود نسبت به او را به روشهای مختلف ابراز دارد.
اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العادهاى قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشان و بستگان را شدیداً نهى کرده است. از اینرو؛ باید گفت: مسلّماً قطع رحم گناه است، اما مانند بسیاری از دیگر گناهان، مجازات خاصی در دنیا برای او مشخص نشده همانگونه که برای خود قطع صله ارحام نیز چنین مجازاتی تعیین نشده است.
پاسخ تفصیلی
معناى لغوى و فقهی صله رحم
رحم در لغت و عرف به معناى نزدیکان و بستگان است،[1] و در اصطلاح فقه نیز بر اساس قول بعضی از فقها همان معناى لغوى است؛ یعنى مطلق نزدیکان و بستگان البته با این قید که نَسَبی باشند نه سببی،[2] چه مذکّر باشند و چه مؤنث، جزء ورثه باشند یا نه، مَحرم باشند یا غیر مَحرم، مسلمان باشند یا کافر، از طرف پدر باشند یا مادر، یا هر دو. البته لازم است که از نظر نسبى بسیار دور نباشند تا مردم آنها را از اقوام و ارحام شخص بدانند و گرنه باید گفت همه انسانها از اقربا و بستگان همند؛ بر اساس این نظر، میزان و معیار در تمامى این موارد عرف است. در کنار این قول بعضی از علما رحم را اقوامی میدانند که در طبقات ارث قرار میگیرند که شامل تمام فرزندان و حتی نوههای خاله، دایی، عمه و عمو میشود.[3]
وجه اطلاق «رحم» بر خویشاوندان
رحم در اصل به معناى محل نشو و نماى جنین در شکم مادران میباشد، همان عضو داخلى که خداى عزّ و جلّ در باطن زنان قرار داده تا نطفه در آن تربیت شده و فرزندى تمام عیار گردد، این معناى اصلى کلمه رحم است. ولى بعدها به عنوان استعاره و به علاقه ظرف و مظروف، در معناى قرابت و خویشاوندى استعمال شد؛ چون خویشاوندان همه در اینکه از یک رحم خارج شدهاند مشترکند. پس کلمه «رحم» به معناى نزدیک و ارحام به معناى نزدیکان انسان است.[4]
اما «صله»، در لغت به معنای احسان و هدیه است[5] و در اصطلاح به معنای برقراری ارتباط همراه با محبت و لطف است که مقابل آن دورى کردن و قطع میباشد. بنابراین، «صله رحم»؛ رسیدگى، احسان، خبرگیرى و مانند آن نسبت به نزدیکان است که در مقابلِ آن قطع رحم است.
اهمیت صله رحم در اسلام
اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العادهاى قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشان و بستگان را شدیداً نهى کرده است.
اهمیت صله رحم تا آنجا است که پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد میسازد، و بر عمرها میافزاید هر چند انجام دهندگان آن از نیکان هم نباشند».[6]
زشتى و گناه قطع رحم به حدى است که امام سجاد(ع) به فرزند خود نصیحت میکند که از مصاحبت با پنج طایفه بپرهیزد، یکى از آن پنج گروه کسانى هستند که قطع رحم کردهاند: «بپرهیز از معاشرت با کسى که قطع رحم کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است».[7]
خداوند در قرآن میفرماید: «...آیا از شما جز این انتظار میرود که در زمین فساد کنید و [بر سر مال و منال دنیا] قطع رحم نمایید؟ آنان [که رویگردانند] کسانى هستند که خدا لعنتشان کرده و گوش [دل]شان را کَر و چشم [بصیرت]شان را کور کرده است».[8]
کوتاه سخن اینکه: قرآن نسبت به قاطعان رحم و برهمزنندگان پیوند خویشاوندى تعبیرات شدیدى دارد، و احادیث اسلامى نیز آنها را سخت مذمت کرده است. از اینرو؛ باید گفت: مسلّماً قطع رحم گناه است، اما مانند بسیاری از دیگر گناهان، مجازات خاصی در دنیا برای او مشخص نشده همانگونه که برای خود قطع صله ارحام نیز چنین مجازاتی تعیین نشده است.
از پیامبر اسلام(ص) پرسیدند: مبغوضترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ در پاسخ فرمود: «شرک به خدا». پرسیدند بعد از آن؟ فرمود: «قطع رحم».[9]
امام باقر(ع) فرموده است: «صله ارحام؛ اعمال را پاک، اموال را افزون، بلاها را دفع، حساب را آسان میکند و اجل را به تأخیر میاندازد».[10]
همچنان که میبینید، نتایج یاد شده، برخی به امور دنیوی مربوط است، برخی هم نتایج اخروی این عمل را، بازگو میکند.
امام صادق(ع) میفرماید: «صله رحم؛ اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش میسازد، رزق را میافزاید و اجل و مرگ را به تأخیر میاندازد».[11]
این کار نیک و ساده، آنقدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضای پروردگار، که گاهی تقدیر الهی به خاطر آن عوض میشود و خداوند به پاداش این عمل نیکو، بر عمر کسی میافزاید. در مقابل، قطع رابطهها و بریدن از خویشاوندان، به حدی شُوم و نفرتبار و در نظر خداوند، ناپسند است که عمر را میکاهد.
امام صادق(ع) فرمود: «ما چیزی را جز "صله رحم" سراغ نداریم که [به طور مستقیم] عمر را زیاد کند، تا آنجا که گاهی تا زمان مرگ یک نفر، سه سال مانده است، ولی او اهل صله رحم میشود. آنگاه خداوند، سی سال بر عمرش میافزاید و سی و سه سال دیگر زنده میماند. و گاهی اجل کسی سی و سه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطههای خویشاوندی، کاهش مییابد و اجلش سر سه سال فرا میرسد».[12]
علت پافشارى اسلام نسبت به حفظ پیوند خویشاوندى
علت اینکه اسلام نسبت به نگهدارى و حفظ پیوند خویشاوندى این همه پافشارى کرده این است که همیشه براى اصلاح، تقویت، پیشرفت تکامل و عظمت بخشیدن به یک اجتماع بزرگ، چه از نظر اقتصادى یا نظامى، و چه از نظر جنبههاى معنوى و اخلاقى باید از واحدهاى کوچک آن شروع کرد، با پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد.
اسلام براى عظمت مسلمانان از این روش به نحو کاملترى بهرهبردارى نموده است، دستور به اصلاح واحدهایى داده که معمولاً افراد از کمک و اعانت و عظمت بخشیدن به آن روگردان نیستند.
زیرا تقویت بنیه افرادى را توصیه میکند که خونشان در رگ و پوست هم در گردش است، اعضاى یک خانوادهاند، و پیداست هنگامى که اجتماعات کوچک خویشاوندى نیرومند شد، اجتماع عظیم آنها نیز عظمت مییابد و از هر نظر قوى خواهد شد، شاید حدیثى که میگوید: «صله رحم باعث آبادى شهرها میگردد» به همین معنا اشاره باشد.[13]
مرز صله رحم
این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاک و با تقوا ندارد؛ یک وظیفه اخلاقی است، که نسبت به اهل گناه بلکه کفار هم ثابت است. چه بسا به برکت رفت و آمدهای بستگان صالح، فاجران هم راه صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. حتی اگر این ارتباط تأثیری در رفتار ارحام بدکار نگذارد باز موظف به حفظ رابطه با آنها هستیم.
نقل شده است که؛ یکی از شیعیان از امام صادق(ع) پرسید: برخی خویشاوندانم خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان بر من حقی دارند؟ آنحضرت فرمود: «آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمیکند. اگر با تو همفکر و همعقیده باشند که دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی».[14]
حتی اگر بستگان، مایه آزار انسان را هم فراهم کنند، باز حق گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:
مردی خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من خویشاوندانی دارم که من با آنان پیوند میکنم و رابطه دارم، اما آنان آزارم میدهند. تصمیم گرفتهام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود: «آنگاه، خدا هم تو را ترک میکند!...» گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا فرمود: «به کسی که محرومت کرده، عطا کن، با کسی که از تو بریده، رابطه برقرار ساز، کسی که بر تو ستم کرده، از او درگذر. هرگاه چنین کردی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود».[15]
از حضرت علی(ع) نقل شده که فرمود: «با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه کرده باشند».[16]
حتی اگر ارتباط ما با بعضی از خویشان و رفت و آمد به منزلشان باعث ناراحتی آنها شود و یا باعث اهانت به ما شود باز وظیفه صله رحم از بین نمیرود و در این صورت باید به روشهای دیگر که باعث چنین مشکلی نمیشود ارتباط حفظ شود؛ مثلاً بدون رفتن به منزل آنها تلفنی حال آنها را جویا شویم و یا حتی غیر مستقیم به آنها توجه داشته باشیم و از دیگران احوال آنان را بپرسیم یا غیر مستقیم به آنان کمک کنیم چه کمکهای مالی و چه حمایت زبانی از آنان در مقابل دیگران. به هر حال؛ نباید با ارحام مثل غریبهها رفتار کرد و با وجود تمام بیمحبتیها به هر نحو ممکن در مواقع مختلف ارتباط خود با آنان را نشان دهیم.[17]
بله، در صورتی که صله رحم باعث ضرر دنیایی یا دینی شود. باید به حدی که ضرر ندارد تغییر کند.
کیفیت ارتباط:
واضح است مرجع و معیارِ در چگونگی ابراز محبت و احسان، عرف است؛ زیرا به حسب عادات و رسومِ افراد و نزدیک و دور بودنِ آنها فرق میکند[18] نوع این ارتباط به نیاز افراد نیز بستگی دارد آنچنان که ممکن است بعضى نیاز مادّى داشته باشند و بعضى نیاز مادى نداشته ولى به کمک دیگرى نیازمند باشند؛ مانند پیرمرد و پیرزن افتادهاى که باید آنان را رسیدگی نمود، و بعضى ممکن است کمکِ فکرى بخواهند. و بعضى هیچ نیاز ندارند و فقط باید از آنان احوالپرسى کرد.
به هر حال؛ صله رحم درجاتی دارد که با توجه به توان فرد، عرف اجتماع، نیاز افراد و برخورد و جوابدهی آنان متفاوت و قابل تغییر است و به هر حال تا هر درجهای که ممکن است باید به این برنامه دینی عمل کرد.[19]
پس نسبت به حدود صله رحم میتوان گفت: مقدار و حدود صله رحم نسبی است؛ یعنی نسبت به افراد و محیطی که در آن زندگی میکنند متفاوت است مهم آن است که شخص در عرف خودشان قاطع رحم محسوب نشود.
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «لقمان به پسرش گفت: پسر جان! ... با همه مردم خوشخلق باش. پسرم اگر مال دنیایى نداشتى که با آن صله رحم کنى، و بر برادران تفضّل نمایى، حُسن خلق و روى خوش داشته باش؛ چون کسى که حسن خلق دارد خوبان او را دوست میدارند، و بدکاران از او دورى مینمایند».[20]
باز آنحضرت میفرماید: «پیوند خویشاوندى خویش را حتى با جرعهاى از آب محکم کن و بهترین راه براى خدمت به آنان این است که [لا اقل] از تو آزار و مزاحمتى نبینند».[21]
سخن آخر اینکه: صلهاى که خدا به آن امر فرموده از معروفترین مصادیق آن صله رحم است، که در وجود آن تأکید نموده و فرموده: «و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید. پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید».[22] همچنین در تأکید آن فرموده: «و آنچه را خدا به پیوند آن فرمان داده، پیوند میدهند و از [عظمت و جلال] پروردگارشان همواره در هراسند و از حساب سخت و دشوار بیم دارند»[23] و این اشاره به آن است که ترک صله رحم مخالفت امر خدا است، پس جا دارد مردم از خدا بترسند و آنرا ترک نکنند که ترک آن عمل زشتى است، و در نامه اعمال آدمى ضبط میشود.[24]
رحم در لغت و عرف به معناى نزدیکان و بستگان است،[1] و در اصطلاح فقه نیز بر اساس قول بعضی از فقها همان معناى لغوى است؛ یعنى مطلق نزدیکان و بستگان البته با این قید که نَسَبی باشند نه سببی،[2] چه مذکّر باشند و چه مؤنث، جزء ورثه باشند یا نه، مَحرم باشند یا غیر مَحرم، مسلمان باشند یا کافر، از طرف پدر باشند یا مادر، یا هر دو. البته لازم است که از نظر نسبى بسیار دور نباشند تا مردم آنها را از اقوام و ارحام شخص بدانند و گرنه باید گفت همه انسانها از اقربا و بستگان همند؛ بر اساس این نظر، میزان و معیار در تمامى این موارد عرف است. در کنار این قول بعضی از علما رحم را اقوامی میدانند که در طبقات ارث قرار میگیرند که شامل تمام فرزندان و حتی نوههای خاله، دایی، عمه و عمو میشود.[3]
وجه اطلاق «رحم» بر خویشاوندان
رحم در اصل به معناى محل نشو و نماى جنین در شکم مادران میباشد، همان عضو داخلى که خداى عزّ و جلّ در باطن زنان قرار داده تا نطفه در آن تربیت شده و فرزندى تمام عیار گردد، این معناى اصلى کلمه رحم است. ولى بعدها به عنوان استعاره و به علاقه ظرف و مظروف، در معناى قرابت و خویشاوندى استعمال شد؛ چون خویشاوندان همه در اینکه از یک رحم خارج شدهاند مشترکند. پس کلمه «رحم» به معناى نزدیک و ارحام به معناى نزدیکان انسان است.[4]
اما «صله»، در لغت به معنای احسان و هدیه است[5] و در اصطلاح به معنای برقراری ارتباط همراه با محبت و لطف است که مقابل آن دورى کردن و قطع میباشد. بنابراین، «صله رحم»؛ رسیدگى، احسان، خبرگیرى و مانند آن نسبت به نزدیکان است که در مقابلِ آن قطع رحم است.
اهمیت صله رحم در اسلام
اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العادهاى قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشان و بستگان را شدیداً نهى کرده است.
اهمیت صله رحم تا آنجا است که پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد میسازد، و بر عمرها میافزاید هر چند انجام دهندگان آن از نیکان هم نباشند».[6]
زشتى و گناه قطع رحم به حدى است که امام سجاد(ع) به فرزند خود نصیحت میکند که از مصاحبت با پنج طایفه بپرهیزد، یکى از آن پنج گروه کسانى هستند که قطع رحم کردهاند: «بپرهیز از معاشرت با کسى که قطع رحم کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است».[7]
خداوند در قرآن میفرماید: «...آیا از شما جز این انتظار میرود که در زمین فساد کنید و [بر سر مال و منال دنیا] قطع رحم نمایید؟ آنان [که رویگردانند] کسانى هستند که خدا لعنتشان کرده و گوش [دل]شان را کَر و چشم [بصیرت]شان را کور کرده است».[8]
کوتاه سخن اینکه: قرآن نسبت به قاطعان رحم و برهمزنندگان پیوند خویشاوندى تعبیرات شدیدى دارد، و احادیث اسلامى نیز آنها را سخت مذمت کرده است. از اینرو؛ باید گفت: مسلّماً قطع رحم گناه است، اما مانند بسیاری از دیگر گناهان، مجازات خاصی در دنیا برای او مشخص نشده همانگونه که برای خود قطع صله ارحام نیز چنین مجازاتی تعیین نشده است.
از پیامبر اسلام(ص) پرسیدند: مبغوضترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ در پاسخ فرمود: «شرک به خدا». پرسیدند بعد از آن؟ فرمود: «قطع رحم».[9]
امام باقر(ع) فرموده است: «صله ارحام؛ اعمال را پاک، اموال را افزون، بلاها را دفع، حساب را آسان میکند و اجل را به تأخیر میاندازد».[10]
همچنان که میبینید، نتایج یاد شده، برخی به امور دنیوی مربوط است، برخی هم نتایج اخروی این عمل را، بازگو میکند.
امام صادق(ع) میفرماید: «صله رحم؛ اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش میسازد، رزق را میافزاید و اجل و مرگ را به تأخیر میاندازد».[11]
این کار نیک و ساده، آنقدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضای پروردگار، که گاهی تقدیر الهی به خاطر آن عوض میشود و خداوند به پاداش این عمل نیکو، بر عمر کسی میافزاید. در مقابل، قطع رابطهها و بریدن از خویشاوندان، به حدی شُوم و نفرتبار و در نظر خداوند، ناپسند است که عمر را میکاهد.
امام صادق(ع) فرمود: «ما چیزی را جز "صله رحم" سراغ نداریم که [به طور مستقیم] عمر را زیاد کند، تا آنجا که گاهی تا زمان مرگ یک نفر، سه سال مانده است، ولی او اهل صله رحم میشود. آنگاه خداوند، سی سال بر عمرش میافزاید و سی و سه سال دیگر زنده میماند. و گاهی اجل کسی سی و سه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطههای خویشاوندی، کاهش مییابد و اجلش سر سه سال فرا میرسد».[12]
علت پافشارى اسلام نسبت به حفظ پیوند خویشاوندى
علت اینکه اسلام نسبت به نگهدارى و حفظ پیوند خویشاوندى این همه پافشارى کرده این است که همیشه براى اصلاح، تقویت، پیشرفت تکامل و عظمت بخشیدن به یک اجتماع بزرگ، چه از نظر اقتصادى یا نظامى، و چه از نظر جنبههاى معنوى و اخلاقى باید از واحدهاى کوچک آن شروع کرد، با پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد.
اسلام براى عظمت مسلمانان از این روش به نحو کاملترى بهرهبردارى نموده است، دستور به اصلاح واحدهایى داده که معمولاً افراد از کمک و اعانت و عظمت بخشیدن به آن روگردان نیستند.
زیرا تقویت بنیه افرادى را توصیه میکند که خونشان در رگ و پوست هم در گردش است، اعضاى یک خانوادهاند، و پیداست هنگامى که اجتماعات کوچک خویشاوندى نیرومند شد، اجتماع عظیم آنها نیز عظمت مییابد و از هر نظر قوى خواهد شد، شاید حدیثى که میگوید: «صله رحم باعث آبادى شهرها میگردد» به همین معنا اشاره باشد.[13]
مرز صله رحم
این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاک و با تقوا ندارد؛ یک وظیفه اخلاقی است، که نسبت به اهل گناه بلکه کفار هم ثابت است. چه بسا به برکت رفت و آمدهای بستگان صالح، فاجران هم راه صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. حتی اگر این ارتباط تأثیری در رفتار ارحام بدکار نگذارد باز موظف به حفظ رابطه با آنها هستیم.
نقل شده است که؛ یکی از شیعیان از امام صادق(ع) پرسید: برخی خویشاوندانم خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان بر من حقی دارند؟ آنحضرت فرمود: «آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمیکند. اگر با تو همفکر و همعقیده باشند که دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی».[14]
حتی اگر بستگان، مایه آزار انسان را هم فراهم کنند، باز حق گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:
مردی خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من خویشاوندانی دارم که من با آنان پیوند میکنم و رابطه دارم، اما آنان آزارم میدهند. تصمیم گرفتهام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود: «آنگاه، خدا هم تو را ترک میکند!...» گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا فرمود: «به کسی که محرومت کرده، عطا کن، با کسی که از تو بریده، رابطه برقرار ساز، کسی که بر تو ستم کرده، از او درگذر. هرگاه چنین کردی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود».[15]
از حضرت علی(ع) نقل شده که فرمود: «با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه کرده باشند».[16]
حتی اگر ارتباط ما با بعضی از خویشان و رفت و آمد به منزلشان باعث ناراحتی آنها شود و یا باعث اهانت به ما شود باز وظیفه صله رحم از بین نمیرود و در این صورت باید به روشهای دیگر که باعث چنین مشکلی نمیشود ارتباط حفظ شود؛ مثلاً بدون رفتن به منزل آنها تلفنی حال آنها را جویا شویم و یا حتی غیر مستقیم به آنها توجه داشته باشیم و از دیگران احوال آنان را بپرسیم یا غیر مستقیم به آنان کمک کنیم چه کمکهای مالی و چه حمایت زبانی از آنان در مقابل دیگران. به هر حال؛ نباید با ارحام مثل غریبهها رفتار کرد و با وجود تمام بیمحبتیها به هر نحو ممکن در مواقع مختلف ارتباط خود با آنان را نشان دهیم.[17]
بله، در صورتی که صله رحم باعث ضرر دنیایی یا دینی شود. باید به حدی که ضرر ندارد تغییر کند.
کیفیت ارتباط:
واضح است مرجع و معیارِ در چگونگی ابراز محبت و احسان، عرف است؛ زیرا به حسب عادات و رسومِ افراد و نزدیک و دور بودنِ آنها فرق میکند[18] نوع این ارتباط به نیاز افراد نیز بستگی دارد آنچنان که ممکن است بعضى نیاز مادّى داشته باشند و بعضى نیاز مادى نداشته ولى به کمک دیگرى نیازمند باشند؛ مانند پیرمرد و پیرزن افتادهاى که باید آنان را رسیدگی نمود، و بعضى ممکن است کمکِ فکرى بخواهند. و بعضى هیچ نیاز ندارند و فقط باید از آنان احوالپرسى کرد.
به هر حال؛ صله رحم درجاتی دارد که با توجه به توان فرد، عرف اجتماع، نیاز افراد و برخورد و جوابدهی آنان متفاوت و قابل تغییر است و به هر حال تا هر درجهای که ممکن است باید به این برنامه دینی عمل کرد.[19]
پس نسبت به حدود صله رحم میتوان گفت: مقدار و حدود صله رحم نسبی است؛ یعنی نسبت به افراد و محیطی که در آن زندگی میکنند متفاوت است مهم آن است که شخص در عرف خودشان قاطع رحم محسوب نشود.
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «لقمان به پسرش گفت: پسر جان! ... با همه مردم خوشخلق باش. پسرم اگر مال دنیایى نداشتى که با آن صله رحم کنى، و بر برادران تفضّل نمایى، حُسن خلق و روى خوش داشته باش؛ چون کسى که حسن خلق دارد خوبان او را دوست میدارند، و بدکاران از او دورى مینمایند».[20]
باز آنحضرت میفرماید: «پیوند خویشاوندى خویش را حتى با جرعهاى از آب محکم کن و بهترین راه براى خدمت به آنان این است که [لا اقل] از تو آزار و مزاحمتى نبینند».[21]
سخن آخر اینکه: صلهاى که خدا به آن امر فرموده از معروفترین مصادیق آن صله رحم است، که در وجود آن تأکید نموده و فرموده: «و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید. پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید».[22] همچنین در تأکید آن فرموده: «و آنچه را خدا به پیوند آن فرمان داده، پیوند میدهند و از [عظمت و جلال] پروردگارشان همواره در هراسند و از حساب سخت و دشوار بیم دارند»[23] و این اشاره به آن است که ترک صله رحم مخالفت امر خدا است، پس جا دارد مردم از خدا بترسند و آنرا ترک نکنند که ترک آن عمل زشتى است، و در نامه اعمال آدمى ضبط میشود.[24]
[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 3، ص 224، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج 5، ص 1929، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.
[2]. ر. ک: بهجت، محمد تقی، جامع المسائل، ج 3، ص 410، قم، دفتر معظمله، چاپ دوم، 1426ق.
[3]. برای نمونه ر. ک: موسوى خویى، سید ابو القاسم، صراط النجاة (محشّی للخوئی)، حاشیه: تبریزی، جواد بن على، ج 1، ص 433، قم، مکتب نشر المنتخب، چاپ اول، 1416ق.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 138، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. المنجد: «الصلة»: العطیة و الاحسان و الجائزة.
[6]. حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 15، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1408ق.
[7]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 75، ص 137، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ نیز ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 641، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. محمد، 22 – 23.
[9]. الکافی، ج 2، ص 290.
[10]. الکافی، ج 2، ص 150.
[11]. همان، ص 151.
[12]. همان، ص 152 – 153.
[13]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 156- 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[14]. الکافی، ج 2، ص 157.
[15]. بحار الانوار، ج 71، ص 100 – 101.
[16]. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص 208، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[17]. ر. ک: صراط النجاة، ج 3، ص 294.
[18]. «أطایب الکلم فی بیان صلة الرحم»؛ سیفى مازندرانى، على اکبر، دلیل تحریر الوسیلة(أحکام الأسرة)، ص 370، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(قدس سره)، چاپ اول، 1429ق.
[20]. بحار الأنوار، ج 13، ص 420.
[21]. الکافی، ج 2، ص 151.
[22]. نساء، 1.
[23]. رعد، 21.
[24]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج 11، ص 343.