کد سایت
fa40489
کد بایگانی
49491
نمایه
پایین آمدن پیامبر اکرم(ص) از منبر به جهت گریه و افتادن امام حسن و امام حسین(ع)
خلاصه پرسش
آیا پیامبر اکرم(ص) به جهت زمین خوردن حسنین(ع) و شنیدن صدای گریه آنان، سخنرانی خود را قطع کرده و از منبر پایین آمدند؟
پرسش
رسول خدا(ص) مشغول خطبهخوانی بود که پای امام حسین(ع) به جایی گیر میکند و میافتد که در این هنگام سلمان گفت: ای رسول خدا! ما میگرفتیم چرا منبر را قطع کردی؟ لطفاً متن کامل و سند آنرا ذکر نمایید.
پاسخ اجمالی
پیامبر گرامی اسلام(ص)، به کودکان توجه خاصی داشت و در میان کودکان نیز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بیش از کودکان دیگر مورد توجه پیامبر بودند. شواهدی بر این نوع برخورد پیامبر(ص) با حسنین(ع) در منابع شیعه و سنی نقل شده است. در یکی از این موارد، روایتی در منابع شیعه با راویانی از اهل سنت نقل شده است که پیامبر جهت گریه این دو طفل، بیاختیار از منبر پایین آمد و به آنها رسیدگی کرد. البته در اینکه روایات مختلف موجود، بیانی از یک واقعه هستند یا اینکه این حادثه چندینبار اتفاق افتاد، شاید گزینه اول را بتوان پذیرفت.
الف. عبد الله بن بریده میگوید: یک روز پیامبر اسلام(ص) بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود. ناگاه حسنین(ع) با پیراهنی سرخ به مسجد آمدند، آن پیراهنها به پاى ایشان میپیچید و به زمین میافتادند. پیامبر از منبر فرود آمد و ایشان را برداشت و در مقابل خود جاى داد، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»؛[1] این دو را دیدم و دیگر نتوانستم صبر کنم.[2]
ب. ابن عمر میگوید: در حالیکه پیامبر(ص) بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود، امام حسین(ع) خارج شد، دامن لباس آنحضرت به پاى مبارکش پیچید و به زمین افتاد و گریان شد. پیامبر از منبر فرود آمد و ایشان را در برگرفت و فرمود: «خدا شیطان را بکشد، حقاً که فرزند وسیله امتحان است. قسم به حق، آن خدایى که جان من در دست قدرت او است من متوجه نشدم که چطور از منبر فرود آمدم».[3]
ج. روزی پیامبر(ص) بر فراز منبر بود. وقتى صداى گریه حسنین(ع) را شنید، با ترس و ناله[4] از جاى برخاست آنگاه فرمود: «ای مردم! فرزند وسیله امتحان است. من از جاى خود برخاستم در حالی که اختیاری از خود نداشتم».[5]
البته در روایات، آنچه از سلمان در ادامه پرسش، نقل شد را نیافتیم.
الف. عبد الله بن بریده میگوید: یک روز پیامبر اسلام(ص) بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود. ناگاه حسنین(ع) با پیراهنی سرخ به مسجد آمدند، آن پیراهنها به پاى ایشان میپیچید و به زمین میافتادند. پیامبر از منبر فرود آمد و ایشان را برداشت و در مقابل خود جاى داد، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»؛[1] این دو را دیدم و دیگر نتوانستم صبر کنم.[2]
ب. ابن عمر میگوید: در حالیکه پیامبر(ص) بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود، امام حسین(ع) خارج شد، دامن لباس آنحضرت به پاى مبارکش پیچید و به زمین افتاد و گریان شد. پیامبر از منبر فرود آمد و ایشان را در برگرفت و فرمود: «خدا شیطان را بکشد، حقاً که فرزند وسیله امتحان است. قسم به حق، آن خدایى که جان من در دست قدرت او است من متوجه نشدم که چطور از منبر فرود آمدم».[3]
ج. روزی پیامبر(ص) بر فراز منبر بود. وقتى صداى گریه حسنین(ع) را شنید، با ترس و ناله[4] از جاى برخاست آنگاه فرمود: «ای مردم! فرزند وسیله امتحان است. من از جاى خود برخاستم در حالی که اختیاری از خود نداشتم».[5]
البته در روایات، آنچه از سلمان در ادامه پرسش، نقل شد را نیافتیم.
[1]. تغابن، 15: «اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایشاند».
[2]. «بریدة، أنه قال: بینما رسول الله یخطب- على المنبر- إذ أقبل الحسن و الحسین، و هما صغیران، علیهما قمیصان أحمران یشتدان نحوه یعثران، و یقومان، فنزل رسول الله صلى الله علیه و آله فأخذهما فوضعهما بین یدیه- على المنبر- و قال: صدق الله عز و جل: «إنما أموالکم و أولادکم فتنة» رأیت هذین، فلم أصبر. ثم مضى فی خطبته»؛ مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 106، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[3]. «ابن عمر إن النبی ص بینما هو یخطب على المنبر إذ خرج الحسین فوطئ فی ثوبه فسقط فبکى فنزل النبی عن المنبر فضمه إلیه و قال قاتل الله الشیطان إن الولد لفتنة و الذی نفسی بیده ما دریت أنی نزلت عن منبری»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 295، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. «فزع: ترس، بیم، هراس، ناله و زاری، فریاد»؛ فرهنگ عمید، واژه «فزع»؛ و نیز ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 8، ص 251، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[5]. یحیى بن أبی کثیر و سفیان بن عیینة: «أنه سمع رسول الله بکاء الحسن و الحسین و هو على المنبر فقام فزعا ثم قال أیها الناس ما الولد إلا فتنة لقد قمت إلیهما و ما معی عقلی»؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(علیهم السلام)، ج 3، ص 385، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 15، ص 170، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق.