کد سایت
fa41648
کد بایگانی
51007
نمایه
دشمنی و لجاجت کفار در برابر رسالت پیامبر اسلام(ص)
طبقه بندی موضوعی
تفسیر,پیامبران و کتابهای آسمانی
خلاصه پرسش
تفسیر آیات 14 و 15 سوره حجر چیست؟
پرسش
تفسیر آیات 14 و 15 سوره حجر چیست؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در ارتباط با دشمنی و لجاجت کفار در برابر رسالت پیامبر اسلام(ص) و ایمان نیاوردن آنها به بیان عمق این دشمنی میپردازد و میفرماید: «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ* لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ»؛[1]و اگر درى از آسمان به روى آنان بگشاییم، و آنها پیوسته در آن بالا روند، باز مىگویند ما را چشمبندى کردهاند، بلکه ما (سر تا پا) سحر شدهایم.
در آیات پیشین مشرکان از پیامبر خدا مىخواستند که فرشتگان را به سوى آنان بیاورد. در این آیات اشاره به لجاجت و جدّیت کفار است در انکار رسولان که اینها چنان در انکار حق مصرّند که اگر ما از آسمان درى به روى آنان باز مىکردیم و آنان روزانه از آن به آسمانها عروج مىکردند، باز ایمان نمىآوردند و مىگفتند: ما چشمبندى شدهایم و ما را جادو کردهاند.
این آیه روشن مىکند که پیشنهاد دیدن فرشتگان بهانهاى بیش نبوده و این کافران آنچنان در کفر و عناد فرو رفتهاند که هر معجزهاى بیاورى و حتى کارى کنى که آنان به آسمانها عروج کنند و جایگاه فرشتگان را هم ببینند، باز ایمان نخواهند آورد، و این معجزه را حمل بر سحر و جادو خواهند کرد.
در اینکه خداوند در مقام بیان شدت عناد و بیماری قلبى کفار فرمود: اگر درى به آسمان به رویشان بگشاییم- ایمان نیاورده- مىگویند ما جادو شدهایم،
منظور این است که راهى به آسمانها برایشان درست کنیم تا بتوانند به عالم بالا که جاى ملائکه است راه یابند. و آنگونه که خیال کردهاند سقفى جرمانى نیست که داراى دو لنگه در باشد، باز و بسته شود؛ زیرا اگر این طور بود خداى تعالى نمىفرمود: «فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ».[2]
خداى تعالى در میان معجزات و کارهای خارق العاده که احتمال مىرود به وسیله آنها شبهه از دلهاى کفار رفع گردد و از تردید و شک بیرونشان کند، داستان باز کردن در آسمان و عروج دادنشان به آسمان را انتخاب کرد؛ براى اینکه چنین معجزهاى در نظر آنان بزرگتر و عجب آورتر از سایر معجزات است. و به همین جهت وقتى خوارق و معجزات بزرگى را از رسول خدا(ص) مىخواستند مسئله عروج و بالا رفتن به آسمان«ترقی» را به عنوان آخرین پیشنهاد مطرح مىکردند.
بنابر این به شهادت این آیه، بالا رفتن به آسمان و تصرف در امور آن، مانند آوردن کتابى خواندنى از آنجا، یعنى نفوذ بشر در عالم علوى در نظر کفار از عجیبترین کارهای خارق العاده است.
علاوه بر اینکه آسمان محل سکونت ملائکه و محل صدور احکام و اوامر الهى است، و لوحهای مقدرات، مجارى امور، و منبع وحى، همه آنجا است و آنجا است که نامههاى اعمال بدانجا بالا مىرود. و عروج بشر بدانجا معنایش اطلاع یافتن بر مجارى امور، و عوامل استثنائیات خلقت، و حقایق وحى و نبوت، و سعادت و شقاوت است.
خلاصه اینکه رفتن به آسمانها، باعث مىشود که بشر بر هر حقیقتى دست یابد، بویژه اگر عروجش استمرار داشته باشد، و یکبار و دو بار نباشد، همچنان که قرآن کریم به این استمرار اشاره فرموده: «فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ» و نفرمود: «فعرجوا فیه»؛ زیرا تعبیر اول استمرار را مىرساند و دومى یک نوبت و دو نوبت را.
پس اینطور باز شدن درهاى آسمان، و راه یافتن به آسمانها باعث مىشود که بشر بر اصول و ریشههاى این دعوت حقه آگاهی یابد، اما این در صورتى است که در دلها بیمار نباشد، و گر نه همان فساد و بیماری درونی و شک و شبهه، باعث مىشود که دیدگانشان هم به خطا رود و خلاف آنچه را که مىبینند بفهمند، در نتیجه با دیدن آن خوارق، پیامبرشان را متهم به سحر کنند و بگویند: آنچه ما مىبینیم واقعیت ندارد، بلکه سحر، ما را مسحور کرده است.
بنابر آنچه بیان شد، معنای آیه این مى شود: اگر ما درى از آسمان به روى ایشان باز کنیم و آسمان را براى دخول آنها مهیا نماییم و آنها به طور مستمر در آن آمد و رفت کنند، اسرار غیب و ملکوت و حقایق اشیاء را مکرر ببینند، باز هم ایمان نمىآورند، بلکه خواهند گفت سحر او پرده بر چشم ما افکنده و به همان جهت است که ما این امور را مىبینیم، و گر نه خود آن امور حقیقت ندارد، و ما مردمی سحر شده هستیم.[3]
در آیات پیشین مشرکان از پیامبر خدا مىخواستند که فرشتگان را به سوى آنان بیاورد. در این آیات اشاره به لجاجت و جدّیت کفار است در انکار رسولان که اینها چنان در انکار حق مصرّند که اگر ما از آسمان درى به روى آنان باز مىکردیم و آنان روزانه از آن به آسمانها عروج مىکردند، باز ایمان نمىآوردند و مىگفتند: ما چشمبندى شدهایم و ما را جادو کردهاند.
این آیه روشن مىکند که پیشنهاد دیدن فرشتگان بهانهاى بیش نبوده و این کافران آنچنان در کفر و عناد فرو رفتهاند که هر معجزهاى بیاورى و حتى کارى کنى که آنان به آسمانها عروج کنند و جایگاه فرشتگان را هم ببینند، باز ایمان نخواهند آورد، و این معجزه را حمل بر سحر و جادو خواهند کرد.
در اینکه خداوند در مقام بیان شدت عناد و بیماری قلبى کفار فرمود: اگر درى به آسمان به رویشان بگشاییم- ایمان نیاورده- مىگویند ما جادو شدهایم،
منظور این است که راهى به آسمانها برایشان درست کنیم تا بتوانند به عالم بالا که جاى ملائکه است راه یابند. و آنگونه که خیال کردهاند سقفى جرمانى نیست که داراى دو لنگه در باشد، باز و بسته شود؛ زیرا اگر این طور بود خداى تعالى نمىفرمود: «فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ».[2]
خداى تعالى در میان معجزات و کارهای خارق العاده که احتمال مىرود به وسیله آنها شبهه از دلهاى کفار رفع گردد و از تردید و شک بیرونشان کند، داستان باز کردن در آسمان و عروج دادنشان به آسمان را انتخاب کرد؛ براى اینکه چنین معجزهاى در نظر آنان بزرگتر و عجب آورتر از سایر معجزات است. و به همین جهت وقتى خوارق و معجزات بزرگى را از رسول خدا(ص) مىخواستند مسئله عروج و بالا رفتن به آسمان«ترقی» را به عنوان آخرین پیشنهاد مطرح مىکردند.
بنابر این به شهادت این آیه، بالا رفتن به آسمان و تصرف در امور آن، مانند آوردن کتابى خواندنى از آنجا، یعنى نفوذ بشر در عالم علوى در نظر کفار از عجیبترین کارهای خارق العاده است.
علاوه بر اینکه آسمان محل سکونت ملائکه و محل صدور احکام و اوامر الهى است، و لوحهای مقدرات، مجارى امور، و منبع وحى، همه آنجا است و آنجا است که نامههاى اعمال بدانجا بالا مىرود. و عروج بشر بدانجا معنایش اطلاع یافتن بر مجارى امور، و عوامل استثنائیات خلقت، و حقایق وحى و نبوت، و سعادت و شقاوت است.
خلاصه اینکه رفتن به آسمانها، باعث مىشود که بشر بر هر حقیقتى دست یابد، بویژه اگر عروجش استمرار داشته باشد، و یکبار و دو بار نباشد، همچنان که قرآن کریم به این استمرار اشاره فرموده: «فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ» و نفرمود: «فعرجوا فیه»؛ زیرا تعبیر اول استمرار را مىرساند و دومى یک نوبت و دو نوبت را.
پس اینطور باز شدن درهاى آسمان، و راه یافتن به آسمانها باعث مىشود که بشر بر اصول و ریشههاى این دعوت حقه آگاهی یابد، اما این در صورتى است که در دلها بیمار نباشد، و گر نه همان فساد و بیماری درونی و شک و شبهه، باعث مىشود که دیدگانشان هم به خطا رود و خلاف آنچه را که مىبینند بفهمند، در نتیجه با دیدن آن خوارق، پیامبرشان را متهم به سحر کنند و بگویند: آنچه ما مىبینیم واقعیت ندارد، بلکه سحر، ما را مسحور کرده است.
بنابر آنچه بیان شد، معنای آیه این مى شود: اگر ما درى از آسمان به روى ایشان باز کنیم و آسمان را براى دخول آنها مهیا نماییم و آنها به طور مستمر در آن آمد و رفت کنند، اسرار غیب و ملکوت و حقایق اشیاء را مکرر ببینند، باز هم ایمان نمىآورند، بلکه خواهند گفت سحر او پرده بر چشم ما افکنده و به همان جهت است که ما این امور را مىبینیم، و گر نه خود آن امور حقیقت ندارد، و ما مردمی سحر شده هستیم.[3]
[1]. حجر، 14- 15.
[2]. قمر، 11، «در این هنگام درهاى آسمان را با آبى فراوان و پى در پى گشودیم».
[3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 136- 137، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ش؛ موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج12، ص 197- 199، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1374ش.