لطفا صبرکنید
بازدید
34482
آخرین بروزرسانی: 1404/07/16
کد سایت fa4323 کد بایگانی 4036 نمایه انتخاب نام امام زمان (محمد مهدی) برای فرزندان
طبقه بندی موضوعی Laws and Jurisprudence,خصوصیات و مناقب,گوناگون
برچسب شیعه|امام زمان|مهدی|محمد|نام اصلی|محمد مهدی
خلاصه پرسش
آیا می‌توان نام فرزند خود را محمد مهدی گذاشت؟
پرسش
با توجه به این‌که نام اصلی امام زمان(عج) محمد است، و دستور به علنی نکردن آن داده شد، آیا می‌توان نام فرزند خود را محمدمهدی گذاشت؟
پاسخ اجمالی

روایات ما را از خواندن امام زمان(عج) با نام اصلی‌اش(محمد) منع نموده است؛ اما این بدان معنا نیست که نام محمد را در هیچ حالتی به کار نبریم، و حتی برای فرزندانمان نیز این اسم را انتخاب نکنیم.

در میان علمای شیعه در موضوع این که آیا در دوران کنونی که ترس و تقیه‌‌ای در کار نیست، آیا بازهم یاد کردن امام زمان(عج) با نام محمد اشکال دارد یا نه، اختلاف است. برخی از فقهای بزرگ شیعه معتقدند در این دوران اشکال ندارد. و آنچه در روایات آمده مختص دوران غیبت صغرا بود که شیعیان در حالت تقیه بودند.

پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن موضوع مورد سؤال باید به دو نکته مهم توجه شود:

  1. نخست باید روایات موجود در این موضوع را بررسی کنیم. در این باره از امام صادق‌(ع) چنین نقل شده است:

«هیچ‌کس غیر از کافر نام صاحب الامر را بر زبان نمی‌آورد».[1]

در یکی از توقیعات صاحب الزمان(عج) چنین آمده است: «ملعون است، ملعون است کسی که نام مرا در محفلی بین مردم بیاورد».[2]

روایات دیگری هم در این موضوع در کتاب‌های شیعه وجود دارد، و علامه مجلسی در بحار الانوار بخشی را به همین موضوع اختصاص داده است.[3]

حال باید دید این‌که در روایات تأکیده شده است که نام آن‌حضرت را نباید بر زبان آورد و آن‌را علنی کرد، برای چیست؟!

از پیامبر(ص) گزارش شده است: «مهدی از فرزندان فرزندم حسین است، اسم او اسم من و کنیه‌اش کنیه من است».[4]

از مجموع این روایات می‌توان فهمید که نام حضرت مهدی(عج)، محمد است و نباید ایشان را با این نام خواند.

با کمی دقت در مطالب بالا فهمیده می‌شود که نباید حضرت مهدی(عج) را با نام محمّد بخوانیم؛ نه این‌که نام محمد را بر زبان نیاوریم و یا این‌که این نام را بر کودکان خود نگذاریم؛ بلکه منظور این است که هرگاه خواستید حضرت مهدی(عج) را بخوانید، از نام اصلی‌اش(محمد) استفاده نکنید.

  1. بردن نام امام عصر(عج) چند گونه امکان دارد:

الف) نوشتن آن در کتاب‌ها؛

ب) یاد کردن آن به کنایه؛ مثلاً‌ بگوید اسم او اسم رسول خدا(ص) است.

ج) بردن نام ایشان در مواقع ترس که ممکن است ضرر جانی برای امام(عج) یا آن فرد داشته باشد؛ مانند یاد کردن نام ایشان در دوران غیبت صغرا.

د) بردن نام آن‌حضرت در حالتی که ترسی وجود ندارد و تقیه لازم نیست؛ مانند دوران ما.

مورد «الف» و «ب» به اتفاق علما اشکال ندارد؛ زیرا علمای شیعه به اجماع با این کار مخالفت نکرده‌‌اند.[5]

مورد (ج) نیز به اتفاق نظر علمای شیعه اشکال دارد و حرام است.[6] اما درباره مورد (د) اختلاف نظر وجود دارد. برخی از علمای شیعه معتقدند که این کار اشکال دارد، و برخی معتقدند که اشکال ندارد. برای مثال علامه مجلسی معتقد است که اساساً بردن امام زمان(عج) با نام محمد اشکال دارد؛ چه در دوران غیبت صغرا و چه در دوران غیبت کبرا.[7] در مقابل علی بن عیسی اربلی از فقهای بزرگ شیعه معتقد است که منع تلفظ به نام مهدی(عج) تنها از روی تقیه بود، و اکنون دیگر این تقیه وجود ندارد، و در نتیجه این منع هم برطرف شده است.[8]

بنابراین، در مجموع می‌توان گفت؛ اولاً: چیزی که روایات از آن منع کرد‌ه‌اند خواندن امام زمان(ع) با نام محمد است، نه این‌که نام محمد را به کلی به کار نبریم و حتی برای فرزندانمان نیز این اسم را انتخاب نکنیم.

ثانیاً: در میان علمای شیعه در مورد این‌که آیا در دوران کنونی که ترس و تقیه‌‌ای در کار نیست، باز هم یاد کردن امام زمان(عج) با نام محمد اشکال دارد یا نه، اختلاف است. و برخی از فقهای بزرگ شیعه معتقدند در این دوران اشکال ندارد و آنچه در روایات آمده مختص دوران غیبت صغرا بود که شیعیان در حالت تقیه بودند.


[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 333، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 482، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.                     

[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 31- 33، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1362ش.

[4]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 958، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.

[5]. تونه‌‌ای، مجتبی، موعود نامه، ص 101، انتشارات مشهور، چاپ اول.

[6]. همان، ص 102.

[7]. بحار الانوار، ج 51، ص32.

[8]. موعود نامه، ص 102.