کد سایت
fa46169
کد بایگانی
56792
نمایه
معنای جذبهای از جذبههای حق
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,اصطلاحات
خلاصه پرسش
این روایت که «جذبهای از جذبههای حضرت حق برابر با عمل جن و انس است» به چه معنا است؟
پرسش
با سلام؛ این سخن حضرت محمد(ص)، از نظر عرفانی به چه معنا است: «جذبه من جذبات الحق خیر من عمل الثقلین»؟
پاسخ اجمالی
این متن به عنوان سخنی از پیامبر(ص) در کتب روایی شیعه نیامده است؛ اما در کتابهای فلسفی – عرفانی، همچنین تفسیرهای عرفانی آمده است. ترجمه آنچه در این متون آمده، به این صورت است که پیامبر(ص) فرمود: یک جذبه از جذبههای حضرت حق برابر با عمل ثقلین(جن و انس) است. برای آشنایی از تفسیر آن، رجوع شود به پاسخ تفصیلی.
پاسخ تفصیلی
هر چند این روایت منسوب به پیامبر(ص) که «یک جذبه از جذبههای حضرت حق برابر با عمل ثقلین(جن و انس) است»- در کتابهای روایی شیعه نیامده، اما در کتابهای فلسفی –عرفانی،[1] همچنین تفسیرهای عرفانی شیعی آمده است.[2]
اهل حکمت و عرفان مسئله «جذبه» را از جنبههای مختلف بررسی کردهاند که ما در این فرصت دو جنبه آنرا به اختصار بیان میکنیم:
1. از یک سو اهل حکمت و عرفان بر این باورند که راههای وصول و رسیدن به حضرت حق در یک تقسیم بندی کلی به دو دسته تقسیم میشود: یکی راه سیر و سلوک است و دیگری جذبههای الهی.
«سیر و سلوک» به این معنا است که شخص پس از تحصیل علم عرفان نظری و عرفان عملی؛ عملاً وارد مراحل سلوک میشود که یکی از عناصر محوری آن «ریاضت» است که در تمام مراتب و مراحل آن حضور جدی دارد.
اما «جذبه» این است که برخی از انسانها به دلیل آمادگی خاص معنوی و مناسبت ویژهای که در ساحت جانشان با عوالم معنوی و قدسی وجود دارد که از آن به «مناسبت ذاتی» تعبیر میشود، به جای آنکه منازل قرب الهی را به روش سلوکی طی کنند تا سرانجام به ظهور عشق بینجامد، از همان آغاز، قلبشان ظرفیت محبت الهی را مییابد و به این ترتیب، مراحل و مقامات معنوی را با جذب شدن در دریای محبت الهی طی میکنند، بدون آنکه دشواریهای طاقت فرسای مرحلۀ ریاضت را متحمل شوند. انبیا، امامان معصوم(ع) و برخی اولیای خاص بنابر مراتبی که دارند، از چنین حالی بهرهمندند.
دسته اول که نخست در راه سلوک گام میگذارند و پس از متحمل شدن دشواریها در دریای محبت الهی جذب میشوند؛ این گروه را «سالک مجذوب» مینامند؛ و دسته دوم که در اثر جذبه الهی تمام جانشان در تسخیر عشق است. این گروه را «مجذوب سالک» میگویند. تعبیر زیبای حافظ به اینگونه (دسته دوم) از انسانها اشاره دارد:
اهل حکمت و عرفان مسئله «جذبه» را از جنبههای مختلف بررسی کردهاند که ما در این فرصت دو جنبه آنرا به اختصار بیان میکنیم:
1. از یک سو اهل حکمت و عرفان بر این باورند که راههای وصول و رسیدن به حضرت حق در یک تقسیم بندی کلی به دو دسته تقسیم میشود: یکی راه سیر و سلوک است و دیگری جذبههای الهی.
«سیر و سلوک» به این معنا است که شخص پس از تحصیل علم عرفان نظری و عرفان عملی؛ عملاً وارد مراحل سلوک میشود که یکی از عناصر محوری آن «ریاضت» است که در تمام مراتب و مراحل آن حضور جدی دارد.
اما «جذبه» این است که برخی از انسانها به دلیل آمادگی خاص معنوی و مناسبت ویژهای که در ساحت جانشان با عوالم معنوی و قدسی وجود دارد که از آن به «مناسبت ذاتی» تعبیر میشود، به جای آنکه منازل قرب الهی را به روش سلوکی طی کنند تا سرانجام به ظهور عشق بینجامد، از همان آغاز، قلبشان ظرفیت محبت الهی را مییابد و به این ترتیب، مراحل و مقامات معنوی را با جذب شدن در دریای محبت الهی طی میکنند، بدون آنکه دشواریهای طاقت فرسای مرحلۀ ریاضت را متحمل شوند. انبیا، امامان معصوم(ع) و برخی اولیای خاص بنابر مراتبی که دارند، از چنین حالی بهرهمندند.
دسته اول که نخست در راه سلوک گام میگذارند و پس از متحمل شدن دشواریها در دریای محبت الهی جذب میشوند؛ این گروه را «سالک مجذوب» مینامند؛ و دسته دوم که در اثر جذبه الهی تمام جانشان در تسخیر عشق است. این گروه را «مجذوب سالک» میگویند. تعبیر زیبای حافظ به اینگونه (دسته دوم) از انسانها اشاره دارد:
دولت آن است که بیخون دل آید به کنار
ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.[3]
ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.[3]
2. از سوی دیگر اهل معرفت معتقدند حتی کسانی که از طریق سیر و سلوک میخواهند به وصال حضرت حق برسند بدون مدد و کمکِ «جذبه الهی» طی مراحل سلوک ممکن نیست.
ملا صدرا در کتاب تفسیر القرآن در توضیح و تبیین دلیل این مطلب میگوید: زیرا قوای بدنی و نیروهای ادراک ظاهری و باطنی انسان به گونهای است که گویا درهای جهنم را به سوی انسان میگشایند؛ و هر کدام از این نیروها نیز دارای شعبهها و شاخههای متعدد و بیشمار هستند؛ و هر یک از آنها قلب انسان را از قلۀ عالم روحانی به پایینترین رتبه یعنی عالم جسمانی میکشانند؛ حال با این وضعیت، چگونه قلب انسان، بدون یاری و مدد حضرت حق میتواند از تاریکیهای عالم جسمانی رهایی یابد و به انوار عالم الهی برسد؟ و به این جهت است که گفته شد؛ یک جذبه از جذبههای حضرت حق برابر با عمل ثقلین(جن و انس) است.[4]
وی در بیان دیگری میگوید: همه علوم معنوی و علومی که مرتبط با ایمان به خداوند است، همه از علوم «جذبهای» هستند؛ زیرا این علوم فقط از طریق انبیا و اولیای الهی به دست میآیند و علوم انبیا و اولیای الهی بدون واسطه جذبهای است و دیگران نیز از آنان دریافت میکنند. پس علوم آنان نیز جذبهای است ولی با واسطه.[5]
ملا صدرا در نکته دیگری وجه و دلیل اینکه یک جذبه از جذبات حق برابری با عمل جن و انس میکند، میگوید: زیرا جن و انس و اعمال آنها همه جسمانی است و در معرض فنا و نابودی قرار دارد؛ اما جذبۀ حق از عالم روحانی است که فنا ناپذیر است.[6]
ملا صدرا در کتاب تفسیر القرآن در توضیح و تبیین دلیل این مطلب میگوید: زیرا قوای بدنی و نیروهای ادراک ظاهری و باطنی انسان به گونهای است که گویا درهای جهنم را به سوی انسان میگشایند؛ و هر کدام از این نیروها نیز دارای شعبهها و شاخههای متعدد و بیشمار هستند؛ و هر یک از آنها قلب انسان را از قلۀ عالم روحانی به پایینترین رتبه یعنی عالم جسمانی میکشانند؛ حال با این وضعیت، چگونه قلب انسان، بدون یاری و مدد حضرت حق میتواند از تاریکیهای عالم جسمانی رهایی یابد و به انوار عالم الهی برسد؟ و به این جهت است که گفته شد؛ یک جذبه از جذبههای حضرت حق برابر با عمل ثقلین(جن و انس) است.[4]
وی در بیان دیگری میگوید: همه علوم معنوی و علومی که مرتبط با ایمان به خداوند است، همه از علوم «جذبهای» هستند؛ زیرا این علوم فقط از طریق انبیا و اولیای الهی به دست میآیند و علوم انبیا و اولیای الهی بدون واسطه جذبهای است و دیگران نیز از آنان دریافت میکنند. پس علوم آنان نیز جذبهای است ولی با واسطه.[5]
ملا صدرا در نکته دیگری وجه و دلیل اینکه یک جذبه از جذبات حق برابری با عمل جن و انس میکند، میگوید: زیرا جن و انس و اعمال آنها همه جسمانی است و در معرض فنا و نابودی قرار دارد؛ اما جذبۀ حق از عالم روحانی است که فنا ناپذیر است.[6]
[1]. صدر المتألهین، العرشیة، ص 235، تهران، مولى، 1361ش؛ فخر الدین الرازى، شرحى الاشارات، ج 2، ص1212، قم، مکتبة آیة الله المرعشى، 1404ق.
[2] برخی از این تفاسیر عبارتاند از: شریف کاشانى، ملاحبیب الله، بوارق القهر فى تفسیر سورة الدهر، ص 200؛ تهران، شمس الضحى، چاپ اول، 1383ش؛ آملى سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج 1، ص 14، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ سوم، 1422ق؛ حقى بروسوى اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 1، ص 381، بیروت، دارالفکر، بىتا؛ صدرالمتالهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 8، ج 4، ص 224، قم، بیدار، چاپ دوم، 1366ش.
[3]. حافظ، شمس الدین محمد، دیوان اشعار، تصحیح، خرمشاهی، بهاء الدین، ص 74، غزل 74، تهران، دوستان، چاپ چهارم، 1382ش. ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 68، قم، مؤسسه امام خمینی، 1388ش.
[4]. «قد انکشف لأرباب البصائر النوریة إنّ هذا البدن بحسب مشاعره و روازنه یشبه الجحیم و أبوابه، و انکشف إنّه جلس على أبواب هذا الجحیم تسعة عشر نوعا من الزبانیة و هی الحواسّ الخمس الظاهرة، و الخمس الباطنة، و قوّتا الشهوة و الغضب و القوى السبع الطبیعیة و کلّ واحدة من هذه التسعة عشر و إن کان واحدا بالجنس، إلّا إنّه یدخل تحت کل واحدة منها أفراد لا نهایة لها بحسب الشخص و العدد و اعتبر ذلک فی القوّة الباصرة فإن الأشیاء التی تقوى الباصرة على إدراکها أمور غیر متناهیة، و یحصل من إبصار کل واحد منها أثر خاصّ فی القلب، و ذلک الأثر یجرّ القلب عن أوج عالم الروحانیّات إلى حضیض عالم الجسمانیّات. و إذا عرفت ذلک ظهر انّ مع کثرة هذه العلائق و العوائق کیف یتیسّر للقلب خلاص عن هذه الظلمات الشاغلة له عن عالم الأنوار الإلهیات إلّا باعانة اللّه و إغاثته و جذبه. و لهذا قیل: جذبة من جذبات الحقّ توازی عمل الثقلین». تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 8.
[5]. «فکل عالم علما حقیقیا فهو انما یأخذ علمه من اللّه لا محالة اما بغیر الاستعانة ببشر فى الابتداء کما للانبیاء و ضرب من الاولیاء علیهم السلام او بسبب اعانتهم و ارائتهم الطریق و ارشادهم کیفیة السلوک و العمل کما لسائر البشر، و اما الافاضة و الاشراق العقلى فهو من اللّه خاصة و لهذا قیل: ان السلوک الفکرى و الاکتساب العملى اذا لم ینته الى الجذبة الالهیة فلیس له کثیر فائدة، و ان کل عالم ربانى و حکیم إلهى فهو مجذوب معتنى به و ان جذبة من جذبات الحق توازى عمل الثقلین.و بالجملة فکل عالم ربانى لا یکون ربانیا الا بکونه عقلا خالصا نورانیا». صدر الدین شیرازى، محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، ج 1، ص 374، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، 1383ش.
[6]. فی الحدیث النبوی صلى اللّه علیه و آله: «جذبة من جذبات الحقّ توازی عمل الثقلین» إذ الثقلان و أعمالهما جسمانیّة فانیة من عالم الحدوث، و جذبة الحق روحانیة باقیة فی (من- ن) عالم القدم، فلا یجوز علیها الانفصام و الانقطاع و النفاد، فالمجذوب لا یتخلص منها أبد الآباد». تفسیر القرآن الکریم، ج 4، ص 224.