کد سایت
fa47090
کد بایگانی
57963
نمایه
فلسفه تثنیه «خَصْمَانِ»، جمع «اخْتَصَمُوا» در قرآن کریم
خلاصه پرسش
در آیه «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» چرا برای اسم تثنیه «خَصْمَانِ»، از فعل جمع «اخْتَصَمُوا» استفاده شده است؟
پرسش
سلام؛ چرا در آیه 19 سوره حج: «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ»، برخی میگویند اخْتَصَمُوا صحیح نیست؛ چون فاعل دو نفر هستند و در عربی فعل برای دو نفر با جمع متفاوت است.
پاسخ اجمالی
صاحب کتاب «إعراب القرآن و بیانه» در این مورد میگوید: در این عبارت، نخست از تثنیه «خصمان» استفاده شد، سپس جمع «اختصموا»؛ چون «خصم» در اصل مصدر است و گرچه بیشتر به صورت مفرد مذکر میآید، اما جایز است به صورت تثنیه و جمع نیز آورده شود؛ و چون متخاصمین فرقههای گوناگون و طایفههای بسیاری بودهاند، از صیغه جمع بهره گرفته شده است.[1]
یعنی به اعتبار لفظ «هذان» که مثنّا است، تثنیه آورده شده است، امّا «اختصموا» که جمع است به اعتبار معناى آن مىباشد؛ مانند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ»؛[2] از مردم کسانىاند که گوش به حرف تو میدهند تا وقتى که از نزد تو خارج شوند.[3]
توضیح:
کلمه «هذان» در این آیه، اشاره به دو طایفهاى است که عبارت «وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» در آیه قبلی[4] در مورد آنها نازل شده است.
از اینکه پروردگار، تمام بشر را با تمام تفکرات و ادیان و مذاهبی که دارند، به دو گروه اصلی تقسیم کرده میتوان به این نتیجه رسید که برگشت تمامى ادیان مختلف به دو طایفه است. یکى حق و دیگری باطل؛ چون اگر این (حق و باطل) را معیاری برای ردهبندی ادیان در نظر نگیریم، به هیچ معناى دیگرى نمىتوانیم مذاهب مختلف عالم را تحت دو گروه کلی قرار دهیم. به عبارتی محق و مبطل در عالم دو طایفه هستند در مقابل هم، یکى به حق ایمان دارد و دیگرى به آن کفر میورزد. پس طوائف مذکور در آیه هم، با همه اختلافى که در اقوال آنان است منحصر در دو خصم هستند، و با اینکه آنان در نگاهی کلی تنها به دو گروه بزرگ تقسیم میشوند، در دیدگاهی جزئینگرانه، افراد موجود در این گروهها هرکدام شامل میلیونها و میلیاردها انسان بوده و نظرات مختلفى بسیار بیشتر از دو نظر دارند. بنابر این میتوان فهمید که تعبیر «خَصْمانِ اخْتَصَمُوا» چقدر جالب و پر معنا است. خداوند از یک طرف، افراد درگیر با هم را به دو گروه بزرگ حق و باطل تقسیم کرده و سپس با توجه به هواداران بیشمار هر یک از این دو گروه و نیز اختلافات جزئی که با یکدیگر داشته و به همین دلیل، گروههای کوچکتری را شکل میدهند، خصومتشان را به صورت جمع تعبیر میکند.[5]
یعنی به اعتبار لفظ «هذان» که مثنّا است، تثنیه آورده شده است، امّا «اختصموا» که جمع است به اعتبار معناى آن مىباشد؛ مانند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ»؛[2] از مردم کسانىاند که گوش به حرف تو میدهند تا وقتى که از نزد تو خارج شوند.[3]
توضیح:
کلمه «هذان» در این آیه، اشاره به دو طایفهاى است که عبارت «وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» در آیه قبلی[4] در مورد آنها نازل شده است.
از اینکه پروردگار، تمام بشر را با تمام تفکرات و ادیان و مذاهبی که دارند، به دو گروه اصلی تقسیم کرده میتوان به این نتیجه رسید که برگشت تمامى ادیان مختلف به دو طایفه است. یکى حق و دیگری باطل؛ چون اگر این (حق و باطل) را معیاری برای ردهبندی ادیان در نظر نگیریم، به هیچ معناى دیگرى نمىتوانیم مذاهب مختلف عالم را تحت دو گروه کلی قرار دهیم. به عبارتی محق و مبطل در عالم دو طایفه هستند در مقابل هم، یکى به حق ایمان دارد و دیگرى به آن کفر میورزد. پس طوائف مذکور در آیه هم، با همه اختلافى که در اقوال آنان است منحصر در دو خصم هستند، و با اینکه آنان در نگاهی کلی تنها به دو گروه بزرگ تقسیم میشوند، در دیدگاهی جزئینگرانه، افراد موجود در این گروهها هرکدام شامل میلیونها و میلیاردها انسان بوده و نظرات مختلفى بسیار بیشتر از دو نظر دارند. بنابر این میتوان فهمید که تعبیر «خَصْمانِ اخْتَصَمُوا» چقدر جالب و پر معنا است. خداوند از یک طرف، افراد درگیر با هم را به دو گروه بزرگ حق و باطل تقسیم کرده و سپس با توجه به هواداران بیشمار هر یک از این دو گروه و نیز اختلافات جزئی که با یکدیگر داشته و به همین دلیل، گروههای کوچکتری را شکل میدهند، خصومتشان را به صورت جمع تعبیر میکند.[5]
[1]. درویش، محیى الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج 6، ص 415، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق.
[2]. محمد، 16.
[3]. طبرسی، جوامع الجامع، مترجمان، ج 4، ص 198، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ دوم، 1377ش.
[4]. حج، 18.
[5]. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 360- 361، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 14، ص 508 و 509، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش.