کد سایت
fa47645
کد بایگانی
58712
نمایه
بندگی و آزاد بودن در نگاه اسلام و مسیحیت
طبقه بندی موضوعی
ارتباط انسان با جهان,مسیحیت
خلاصه پرسش
مسیحیت میگوید ما بنده نیستیم، چون بنده اسیر است ولی ما که اسیر نیستیم! نظر اسلام در اینباره چیست؟
پرسش
نظر مسیحیت به این است که ما بنده نیستیم، بلکه آفریده هستیم؛ چون بنده اسیر است ولی ما که اسیر نیستیم! نظر اسلام در اینباره چیست؟
پاسخ اجمالی
آزاد بودن و بندگی، از الفاظی هستند که معانی بسیاری میتواند داشته باشد. در معنایی رایج و مصطلح، بندگی انسان برای خداوند وجود دارد و شخص بنده الله میگردد. این جایگاه در اسلام نه تنها ناپسند نیست، بلکه اشاره به مقام والای انسان دارد که به تعالی رسیده است. این معنای بندگی، در مسیحیت نیز وجود داشته و مورد قبول آنها نیز میباشد.
اما معنای دیگری از این کلمه در ادبیات دین مسیحیت وجود دارد؛ پولُس؛ دومین شخصیت مسیحی، مبدِع نظریه فیض بوده و اعتقاداتی را در راستای آن مطرح کرده است. بنابر این اعتقاد؛ برخی از مسیحیان میگویند دین مسیحیت، دین آزادی و سایر ادیان، در یوغ بندگی هستند. بر این اعتقاد، نقدهایی وجود دارد؛ مانند اینکه اگر پایبندی به شریعت، بندگی و اسارت است، مسیحیت نیز دین بندگی است؛ زیرا اگر چه آنها شریعت را رد میکنند اما امروزه میبینیم که برخی از اعمال؛ مانند غسل تعمید، عشای ربانی و ... را انجام میدهند که به نوعی مناسک شرعی به شمار میآیند.
اما معنای دیگری از این کلمه در ادبیات دین مسیحیت وجود دارد؛ پولُس؛ دومین شخصیت مسیحی، مبدِع نظریه فیض بوده و اعتقاداتی را در راستای آن مطرح کرده است. بنابر این اعتقاد؛ برخی از مسیحیان میگویند دین مسیحیت، دین آزادی و سایر ادیان، در یوغ بندگی هستند. بر این اعتقاد، نقدهایی وجود دارد؛ مانند اینکه اگر پایبندی به شریعت، بندگی و اسارت است، مسیحیت نیز دین بندگی است؛ زیرا اگر چه آنها شریعت را رد میکنند اما امروزه میبینیم که برخی از اعمال؛ مانند غسل تعمید، عشای ربانی و ... را انجام میدهند که به نوعی مناسک شرعی به شمار میآیند.
پاسخ تفصیلی
کلمه «عبد» در لغت به معنای شخصی است که به ملکیت در آمده است.[1]
این عبد و بنده بودن، اگر برای فرد یا افرادی از انسانها باشد، مورد پسند نخواهد بود. با این حال، به جهت قابلیتهای معنایی این کلمه، استفادههای بسیاری از آن میشود که در این مختصر به دو مورد مشهور اشاره کرده و در هر کدام، دیدگاه اسلام و مسیحیت نسبت به آنرا بیان میکنیم.
معنای اول بندگی
در اسلام برای انسانهای آزاد، معنایی شایع از بندگی وجود دارد که نه تنها مذموم نیست، بلکه نشان از منزلت و ارزش والای شخص دارد و آن زمانی است که این بندگی انسان برای خداوند قرار گیرد و شخص عبد الله شود.
این جایگاه نه تنها ناپسند نیست، بلکه اشاره به مقام والای انسان دارد که به تعالی رسیده است؛ در قرآن به پیامبر اسلام که برترین مخلوق خداوند است، با صفت «عبد» یاد شده که نشان از شرافت این صفت دارد:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه...».[2]
علاوه بر این به انبیای دیگری نیز صفت عبد بودن اطلاق شده است: «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدی وَ الْأَبْصارِ».[3]
این معنای بندگی، در مسیحیت نیز وجود داشته و مورد قبول آنها است.
آیات متعددی در عهد جدید؛ عیسی(ع) را به عنوان بنده و خادم خداوند خواندهاند:
«اینک بنده من که او را برگزیدم، و حبیب من که خاطرم از وی خرسند است، روح خود را بر وی خواهم نهاد تا انصاف را بر امتها اشتهار دهد».[4]
«برای شما اولاً خدا بنده خود عیسی را برخیزانیده، فرستاد تا شما را برکت دهد».[5]
«خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای پدران ما، خادم خود عیسی را جلال داد، همان که شما تسلیمش کردید و در حضور پیلاتُس انکارش نمودید...».[6]
از این عبارات برداشت میشود که بنده خدا بودن نه تنها معنایی منفی ندارد، بلکه به عنوان صفتی ارزنده از آن یاد شده که بهترین بندگان بدان متصف هستند.
بر این اساس، آن نوع از آزادی که در مقابل این نوع از بندگی باشد نه مورد پذیرش مسیحیت است و نه مورد پذیرش اسلام!
معنای دوم بندگی
پولُس؛ دومین شخصیت مسیحی، مبدِع نظریه فیض بوده و اعتقاداتی را در راستای آن مطرح کرده است.
یکی از لوازم مهم این اعتقاد، رها کردن شریعت موسی(ع) میباشد:
«پس به آن آزادی که مسیح ما را بدان آزاد کرد، استوار باشید و باز در یوغ بندگی گرفتار نشوید ... همه شما که از شریعت عادل میشوید از مسیح باطل و از فیض ساقط گشتهاید...».[7]
البته در قرآن آمده است که شریعت عیسی(ع) سبکتر و سهلتر از شریعت موسی(ع) بوده،[8] ولی به هیچ وجه کل شریعت در این دین انکار نشده است.
پولس شریعت را رد کرده و از پیروانش میخواهد که پیرو شریعت نبوده و تنها با ایمان به مسیح، رستگاری را بجویند:
«پس کسی درباره خوردن و نوشیدن و درباره عید و هِلال و سَبّت بر شما حکم نکند».[9]
بحث از شریعت و محدوده آن در مسیحیت موضوع مجزایی است، اما به اختصار باید گفت:
برداشتهای اشتباه بسیاری در این خصوص وجود دارد. برخی آزادی از شریعت را آزادی از هر قانون دینی میدانند و گمان میبرند مسیحیت، اعتقاد و عمل خاصی از پیروانش نمیطلبد و تنها با ایمان به مسیح رستگاری حاصل میشود. به بیان دیگر؛ یک شخص مسیحی دیگر نه با اجرای شریعت، بلکه با قبول فیض خدا در مسیح نجات پیدا میکند.
این نوع بیانها و رویکردها عموماً جنبه تبلیغی داشته و در میان کسانی که از ادیان شریعتی به مسیحیت میگروند، رواج بسیار دارد.
اما مقصود پولس از شریعت، شریعت موسی(ع) بوده و دین مسیحی به جهت آموزههای پولس، پایبندی به شریعت موسی(ع) ندارد. این رویکرد در مسیحیت امروزی که از آن تعبیر به رهایی از بندگی و آزاد بودن میشود، مورد قبول ما مسلمانان نیست و انتقادات و نکتههایی در این مسئله وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود.
1. مناسک و احکام در مسیحیت: اگر چه مسیحیان شریعت را رد میکنند، اما امروزه مشاهده میکنیم که مسیحیان نیز برخی از اعمال را انجام میدهند و به نوعی دارای مناسک هستند و در کلیسای امروزی و مسیحیانِ معتقد به پولس، نیز به آن مناسک پایبند میباشند.
علاوه بر این، دینی که دارای کتاب مقدس و نظام کلیسایی است، نمیتواند به صورت کامل بدون هیچ اعمال و آیینی بوده باشد. در مسیحیت اموری وجود دارد که از آنها به عنوان اسرار کلیسایی یاد میشود و مسیحیان به آن عمل میکنند. البته این اعمال بیشتر حالت سمبلیک دارند. پیرامون تعداد آنها، اختلافات بسیاری وجود دارد و فرقههای مختلف مسیحی تعدادی را بیان داشتهاند. با این حال، دو مورد وجود دارد که مورد اتفاق همه گروهها است و به نوعی لازمه مسیحی بودن این است که از این دو سنت کلیسایی پیروی نمایند. این دو آیین عبارتاند از غسل تعمید و عشای ربانی که مورد قبول همه گروههای مسیحی میباشد. بنابراین، اگر پیروی از شریعت را اسارت و بندگی بدانند؛ خود مسیحیان نیز در این وادی قرار میگیرند.
2. شریعت به مثابه قانون: شریعت به عنوان قانون الهی است و پیروی از آن نمیتواند به معنای اسارت باشد. برای مثال؛ امروزه در همه کشورها قوانینی وجود دارد که لزوم اطاعت از آن بر همگان لازم است. اگر کسی بدانها پایبند باشد، نمیتوان از او تعبیر به اسیر بودن کرد، بلکه پیروی نکردن از قانون را باید مورد نکوهش قرار داد.
3. شریعت در نگاه مسلمانان: ما مسلمانان دارای شریعت هستیم که در آیات و روایات بیان شده و بدانها معتقدیم. در اعتقاد مسلمانان؛ عمل به شریعت اگر چه محدودیتهایی را ایجاد میکند اما لازمه رسیدن به مقامی والا بوده و مقدمهای برای رسیدن به بندگی و قُرب خداوند است که مورد ستایش همگان میباشد. شریعت به مانند این است که ما انسانها تنها از راه اکسیژن نفس میکشیم و از این جهت محدود هستیم؛ این امر اگر چه محدودیت است اما مقدمهای برای زندگی و ادامه حیات میباشد.
این عبد و بنده بودن، اگر برای فرد یا افرادی از انسانها باشد، مورد پسند نخواهد بود. با این حال، به جهت قابلیتهای معنایی این کلمه، استفادههای بسیاری از آن میشود که در این مختصر به دو مورد مشهور اشاره کرده و در هر کدام، دیدگاه اسلام و مسیحیت نسبت به آنرا بیان میکنیم.
معنای اول بندگی
در اسلام برای انسانهای آزاد، معنایی شایع از بندگی وجود دارد که نه تنها مذموم نیست، بلکه نشان از منزلت و ارزش والای شخص دارد و آن زمانی است که این بندگی انسان برای خداوند قرار گیرد و شخص عبد الله شود.
این جایگاه نه تنها ناپسند نیست، بلکه اشاره به مقام والای انسان دارد که به تعالی رسیده است؛ در قرآن به پیامبر اسلام که برترین مخلوق خداوند است، با صفت «عبد» یاد شده که نشان از شرافت این صفت دارد:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه...».[2]
علاوه بر این به انبیای دیگری نیز صفت عبد بودن اطلاق شده است: «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدی وَ الْأَبْصارِ».[3]
این معنای بندگی، در مسیحیت نیز وجود داشته و مورد قبول آنها است.
آیات متعددی در عهد جدید؛ عیسی(ع) را به عنوان بنده و خادم خداوند خواندهاند:
«اینک بنده من که او را برگزیدم، و حبیب من که خاطرم از وی خرسند است، روح خود را بر وی خواهم نهاد تا انصاف را بر امتها اشتهار دهد».[4]
«برای شما اولاً خدا بنده خود عیسی را برخیزانیده، فرستاد تا شما را برکت دهد».[5]
«خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای پدران ما، خادم خود عیسی را جلال داد، همان که شما تسلیمش کردید و در حضور پیلاتُس انکارش نمودید...».[6]
از این عبارات برداشت میشود که بنده خدا بودن نه تنها معنایی منفی ندارد، بلکه به عنوان صفتی ارزنده از آن یاد شده که بهترین بندگان بدان متصف هستند.
بر این اساس، آن نوع از آزادی که در مقابل این نوع از بندگی باشد نه مورد پذیرش مسیحیت است و نه مورد پذیرش اسلام!
معنای دوم بندگی
پولُس؛ دومین شخصیت مسیحی، مبدِع نظریه فیض بوده و اعتقاداتی را در راستای آن مطرح کرده است.
یکی از لوازم مهم این اعتقاد، رها کردن شریعت موسی(ع) میباشد:
«پس به آن آزادی که مسیح ما را بدان آزاد کرد، استوار باشید و باز در یوغ بندگی گرفتار نشوید ... همه شما که از شریعت عادل میشوید از مسیح باطل و از فیض ساقط گشتهاید...».[7]
البته در قرآن آمده است که شریعت عیسی(ع) سبکتر و سهلتر از شریعت موسی(ع) بوده،[8] ولی به هیچ وجه کل شریعت در این دین انکار نشده است.
پولس شریعت را رد کرده و از پیروانش میخواهد که پیرو شریعت نبوده و تنها با ایمان به مسیح، رستگاری را بجویند:
«پس کسی درباره خوردن و نوشیدن و درباره عید و هِلال و سَبّت بر شما حکم نکند».[9]
بحث از شریعت و محدوده آن در مسیحیت موضوع مجزایی است، اما به اختصار باید گفت:
برداشتهای اشتباه بسیاری در این خصوص وجود دارد. برخی آزادی از شریعت را آزادی از هر قانون دینی میدانند و گمان میبرند مسیحیت، اعتقاد و عمل خاصی از پیروانش نمیطلبد و تنها با ایمان به مسیح رستگاری حاصل میشود. به بیان دیگر؛ یک شخص مسیحی دیگر نه با اجرای شریعت، بلکه با قبول فیض خدا در مسیح نجات پیدا میکند.
این نوع بیانها و رویکردها عموماً جنبه تبلیغی داشته و در میان کسانی که از ادیان شریعتی به مسیحیت میگروند، رواج بسیار دارد.
اما مقصود پولس از شریعت، شریعت موسی(ع) بوده و دین مسیحی به جهت آموزههای پولس، پایبندی به شریعت موسی(ع) ندارد. این رویکرد در مسیحیت امروزی که از آن تعبیر به رهایی از بندگی و آزاد بودن میشود، مورد قبول ما مسلمانان نیست و انتقادات و نکتههایی در این مسئله وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود.
1. مناسک و احکام در مسیحیت: اگر چه مسیحیان شریعت را رد میکنند، اما امروزه مشاهده میکنیم که مسیحیان نیز برخی از اعمال را انجام میدهند و به نوعی دارای مناسک هستند و در کلیسای امروزی و مسیحیانِ معتقد به پولس، نیز به آن مناسک پایبند میباشند.
علاوه بر این، دینی که دارای کتاب مقدس و نظام کلیسایی است، نمیتواند به صورت کامل بدون هیچ اعمال و آیینی بوده باشد. در مسیحیت اموری وجود دارد که از آنها به عنوان اسرار کلیسایی یاد میشود و مسیحیان به آن عمل میکنند. البته این اعمال بیشتر حالت سمبلیک دارند. پیرامون تعداد آنها، اختلافات بسیاری وجود دارد و فرقههای مختلف مسیحی تعدادی را بیان داشتهاند. با این حال، دو مورد وجود دارد که مورد اتفاق همه گروهها است و به نوعی لازمه مسیحی بودن این است که از این دو سنت کلیسایی پیروی نمایند. این دو آیین عبارتاند از غسل تعمید و عشای ربانی که مورد قبول همه گروههای مسیحی میباشد. بنابراین، اگر پیروی از شریعت را اسارت و بندگی بدانند؛ خود مسیحیان نیز در این وادی قرار میگیرند.
2. شریعت به مثابه قانون: شریعت به عنوان قانون الهی است و پیروی از آن نمیتواند به معنای اسارت باشد. برای مثال؛ امروزه در همه کشورها قوانینی وجود دارد که لزوم اطاعت از آن بر همگان لازم است. اگر کسی بدانها پایبند باشد، نمیتوان از او تعبیر به اسیر بودن کرد، بلکه پیروی نکردن از قانون را باید مورد نکوهش قرار داد.
3. شریعت در نگاه مسلمانان: ما مسلمانان دارای شریعت هستیم که در آیات و روایات بیان شده و بدانها معتقدیم. در اعتقاد مسلمانان؛ عمل به شریعت اگر چه محدودیتهایی را ایجاد میکند اما لازمه رسیدن به مقامی والا بوده و مقدمهای برای رسیدن به بندگی و قُرب خداوند است که مورد ستایش همگان میباشد. شریعت به مانند این است که ما انسانها تنها از راه اکسیژن نفس میکشیم و از این جهت محدود هستیم؛ این امر اگر چه محدودیت است اما مقدمهای برای زندگی و ادامه حیات میباشد.
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص 270، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. بقره، 23: «و اگر درباره آنچه بر بنده خود(پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید، [دست کم] یک سوره همانند آن بیاورید...».
[3]. سوره ص، 45.
[4]. متی 18:12
[5]. اعمال رسولان 26:3
[6]. اعمال رسولان، 3: 13.
[7]. رساله پولس به غلاطیان، 5: 1- 4.
[8]. آل عمران، 50: «و (آمدهام) در حالى که کتاب تورات شما را تصدیق کنم (وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ) و حلال گردانم بعض چیزهایى را که بر شما حرام شده بود».
[9]. رساله پولس به کولسیان، 2: 16.