کد سایت
fa48075
کد بایگانی
59231
نمایه
بررسی حدیث الناس نیام
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
خلاصه پرسش
«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا .مردم در خوابند و زمانی که از دنیا رفتند بیدار میشوند»، توضیح این سخن چیست؟
پرسش
با سلام؛ حدیث «الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا»، از چه کسی است و منبع آن کدام است؟
پاسخ اجمالی
«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا». این روایت در منابع شیعی هم از پیامبر اسلام(ص)[1] و هم از امام علی(ع) [2] نقل شده است. اما در منابع اهل سنت علاوه بر این حضرات، از برخی اصحاب و تابعین نیز چنین روایتی نقل شده است.[3]
منظور این سخن این است که مردم در دنیا در حال غفلت به سر میبرند.
در حقیقت این نوع سخنان کنایه از قصور درک و فهم انسان از دریافت حقیقت هستی میباشند. آنگونه که نفوس انسانهای عادی در خواب دچار چنین حالتی میشود؛ لذا ما در یک خواب طولانی از غفلت از معارف دین به سر میبریم؛ از این جهت بیشتر مردم در دنیا مانند آدمهای در خوابند نسبت به آخرت. وقتی که مردند میبینند که از آنچه را که در دنیا کسب کردهاند چیزی با خود ندارند.[4]
مردم در زندگى چناناند که در حال خواب و بیخبرى به سر میبرند، هر چه را به جا میآورند به حقیقت آن آگاه نیستند و آنچه در نظر دارند مانند وهم است که بر پایه و اساسی استوار نخواهد بود. زمانی که میمیرند شئون وجودى آنان بر آنان آشکار خواهد شد و همه اعمال قلبى، جوارحى و خُلقى را به خاطر خواهند آورد و به باطن اعمال و رفتار خود آگاه خواهند شد. آنگاه درک خواهند نمود که زندگى آنان در دنیا بر اساس بیتوجهى و بیخبرى از خود بوده، مانند آنکه در حال خواب زندگى و حرکات خود را به سر بردهاند و از خود غافل بودهاند. پس از مرگ در عالم شهود همه اعمال و حرکات وجودى خود را به طور صریح و تمثل خواهند مشاهده نمود، به گونهای که هرگز از صفحه وجودى خیال و صورت علمى آنان زایل نخواهد شد.[5]
در سخنی دیگر نزدیک به همین مضمون از امام علی(ع) چنین نقل شده است:
«وَ قَالَ (ع) أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَام»؛[6] مردم دنیا مانند سوارانى خفتهاند که کاروانشان در حرکت است (و ناگاه به مقصد میرسند، و آنگاه بیدار میشوند).
این بیان میرساند که زندگی و هستی حقیقی، حیات آن جهانی است که چشمان انسان در این دنیا بدان بسته است، و گویی که زندگی این جهان، بسان زندگی در خواب است که هیچ حقیقتی ورای آن نیست.
انسان در خواب خود هم زندگی میکند و چه کارها که نمیکند و چهها که بر سرش نمیآید از تلخ و شیرین، اما از خواب که بیدار میشود نقش آن زندگی نقش بر آب میشود که اگر تلخ بود انسان نفس راحتی میکشد و اگر شیرین بود، حسرت میخورد.
ماجرای میان زندگی دنیا و آخرت همین ماجرای زندگی خواب و بیداری است. چنانکه بعد از بیدار شدن از خواب به آنچه در آن خواب بر ما گذشته از بیاساس بودن آن متحیر شده و خیالمان آسوده و یا متحسر میشود. مرگ هم بیداری از این دنیا و چشم گشودن به حیات حقیقی است که تعجب و حسرت ما را بر آنچه بر ما گذشته و خیالاتی که ما را بر خود مشغول داشته، بر میانگیزد.
گفتنی است؛ این تعبیر از خواب دنیایی تعبیر ابتدایی و اخلاقی است، و آن پرده غفلتی است که بر دیده جان آدمی بر اثر مشغول شدن به دنیا افتاده است. و دیری نمیپاید که این پرده با مرگ دریده شده و چشم انسان به حقیقت گشوده میشود. اما برای این خواب دنیایی تعبیر عمیق عرفانی است که آنرا باید در جای خود بیان نمود.
منظور این سخن این است که مردم در دنیا در حال غفلت به سر میبرند.
در حقیقت این نوع سخنان کنایه از قصور درک و فهم انسان از دریافت حقیقت هستی میباشند. آنگونه که نفوس انسانهای عادی در خواب دچار چنین حالتی میشود؛ لذا ما در یک خواب طولانی از غفلت از معارف دین به سر میبریم؛ از این جهت بیشتر مردم در دنیا مانند آدمهای در خوابند نسبت به آخرت. وقتی که مردند میبینند که از آنچه را که در دنیا کسب کردهاند چیزی با خود ندارند.[4]
مردم در زندگى چناناند که در حال خواب و بیخبرى به سر میبرند، هر چه را به جا میآورند به حقیقت آن آگاه نیستند و آنچه در نظر دارند مانند وهم است که بر پایه و اساسی استوار نخواهد بود. زمانی که میمیرند شئون وجودى آنان بر آنان آشکار خواهد شد و همه اعمال قلبى، جوارحى و خُلقى را به خاطر خواهند آورد و به باطن اعمال و رفتار خود آگاه خواهند شد. آنگاه درک خواهند نمود که زندگى آنان در دنیا بر اساس بیتوجهى و بیخبرى از خود بوده، مانند آنکه در حال خواب زندگى و حرکات خود را به سر بردهاند و از خود غافل بودهاند. پس از مرگ در عالم شهود همه اعمال و حرکات وجودى خود را به طور صریح و تمثل خواهند مشاهده نمود، به گونهای که هرگز از صفحه وجودى خیال و صورت علمى آنان زایل نخواهد شد.[5]
در سخنی دیگر نزدیک به همین مضمون از امام علی(ع) چنین نقل شده است:
«وَ قَالَ (ع) أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَام»؛[6] مردم دنیا مانند سوارانى خفتهاند که کاروانشان در حرکت است (و ناگاه به مقصد میرسند، و آنگاه بیدار میشوند).
این بیان میرساند که زندگی و هستی حقیقی، حیات آن جهانی است که چشمان انسان در این دنیا بدان بسته است، و گویی که زندگی این جهان، بسان زندگی در خواب است که هیچ حقیقتی ورای آن نیست.
انسان در خواب خود هم زندگی میکند و چه کارها که نمیکند و چهها که بر سرش نمیآید از تلخ و شیرین، اما از خواب که بیدار میشود نقش آن زندگی نقش بر آب میشود که اگر تلخ بود انسان نفس راحتی میکشد و اگر شیرین بود، حسرت میخورد.
ماجرای میان زندگی دنیا و آخرت همین ماجرای زندگی خواب و بیداری است. چنانکه بعد از بیدار شدن از خواب به آنچه در آن خواب بر ما گذشته از بیاساس بودن آن متحیر شده و خیالمان آسوده و یا متحسر میشود. مرگ هم بیداری از این دنیا و چشم گشودن به حیات حقیقی است که تعجب و حسرت ما را بر آنچه بر ما گذشته و خیالاتی که ما را بر خود مشغول داشته، بر میانگیزد.
گفتنی است؛ این تعبیر از خواب دنیایی تعبیر ابتدایی و اخلاقی است، و آن پرده غفلتی است که بر دیده جان آدمی بر اثر مشغول شدن به دنیا افتاده است. و دیری نمیپاید که این پرده با مرگ دریده شده و چشم انسان به حقیقت گشوده میشود. اما برای این خواب دنیایی تعبیر عمیق عرفانی است که آنرا باید در جای خود بیان نمود.
[1]. ورّام بن أبی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ج 1، ص 150، مکتبة فقیه، قم، 1410 ق.
[2]. شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمة ع (خصائص أمیر المؤمنین ع)، محقق، مصحح، امینی، محمد هادی، ص 112، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1406ق.
[3]. ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 7، ص 52، السعادة، بجوار محافظة مصر، 1394ق؛ بطلیوسی، عبد الله بن محمد، الحدائق فی المطالب العالیة الفلسفیة العویصة، ص 72، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1408ق؛ سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الدرر المنتثرة فی الأحادیث المشتهرة، ص 197، ریاض، عمادة شؤون المکتبات، جامعة الملک سعود، بیتا.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 55، ص 12؛ ج 70، ص 39، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. حسینى همدانى نجفى، محمد درخشان، پرتوى از اصول کافى، ج 4، ص 114، قم، چاپخانه علمیه. چاپ اول، 1363ش.
[6]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 479، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.