کد سایت
fa65403
کد بایگانی
80167
نمایه
علت شکست مسلمانان در جنگ احد
طبقه بندی موضوعی
تاریخ,جنگهای پیامبر ص
خلاصه پرسش
ماجرای جنگ احد چه بود و چرا مسلمانان در این نبرد شکست خوردند؟
پرسش
جنگ احد چگونه واقع شد؟ و چرا مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند؟
پاسخ اجمالی
شکست مشرکان مکه در جنگ بدر، سبب شکلگیری جنگ دیگری شد که به «جنگ احد» معروف گشت. پیامبر اسلام(ص) خود تصمیم داشت که از مدینه بیرون نرود و در داخل شهر مدینه با مشرکان مکه بجنگد. جنگ شهری مزایای بسیاری برای مسلمانان داشت، بویژه در زمان نابرابری در تعداد نظامیان، بسیار راهگشا بود. عبدالله بن ابىّ و برخی از بزرگان مهاجر و انصار نیز همین رأى را پذیرفتند. اما برخی مخالفتها وجود داشت که در نتیجه آنها؛ سپاه اسلام از شهر خارج شد و به دنبال آن، عبدالله بن ابیّ نیز با جمع زیادی به همین بهانه در جنگ شرکت نکردند.
پیامبر(ص) قبل از آغاز جنگ، تعدادی از تیراندازها را بر روی تپهای در کنار کوه احد قرار داد تا مشرکان نتوانند از پشت به مسلمانان حمله کنند. جنگ آغاز شد و مسلمانان پیروز شدند. بعد از این پیروزی، تیراندازان سنگر خود را برای جمعآوری غنیمت رها کردند که سپاهیان مکه با استفاده از این فرصت، از پشت به مسلمانان حملهور شدند. در همین هنگام خبری در میان سپاهیان پیچید که پیامبر کشته شده است. مجموع این عوامل سبب شد که بسیاری از مسلمانان جنگ را رها کرده و به سمت قله کوه بگریزند. البته پیامبر(ص) به همراه تعداد انگشتشماری از افراد خود در میدان جنگ حضور داشتند که به همت همین افراد معدود، از شکست کامل و قطعی جلوگیری شد.
پیامبر(ص) قبل از آغاز جنگ، تعدادی از تیراندازها را بر روی تپهای در کنار کوه احد قرار داد تا مشرکان نتوانند از پشت به مسلمانان حمله کنند. جنگ آغاز شد و مسلمانان پیروز شدند. بعد از این پیروزی، تیراندازان سنگر خود را برای جمعآوری غنیمت رها کردند که سپاهیان مکه با استفاده از این فرصت، از پشت به مسلمانان حملهور شدند. در همین هنگام خبری در میان سپاهیان پیچید که پیامبر کشته شده است. مجموع این عوامل سبب شد که بسیاری از مسلمانان جنگ را رها کرده و به سمت قله کوه بگریزند. البته پیامبر(ص) به همراه تعداد انگشتشماری از افراد خود در میدان جنگ حضور داشتند که به همت همین افراد معدود، از شکست کامل و قطعی جلوگیری شد.
پاسخ تفصیلی
شکست مشرکان مکه در جنگ بدر، فشار روحی سنگینی بر آنان وارد کرد. مسلمانانی که تا چندی پیش زیر شکنجه و آزار آنان بودند؛ در این نبرد، پیروز شدند و بسیاری بزرگان مکه را کشتند؛ به همین دلیل، اهالی مکه برای انتقامجویی خود را برای جنگ مجدّد با مسلمانان آماده میکردند،[1] تا جایی که طبق برخی از نقلها اموال موجود در کاروان ابوسفیان را که به خاطر آن جنگ بدر شکل گرفت، وقف جنگ با مسلمانان کردند.[2]
قریش، تعدادی از بزرگان خود را به قبیلههای همپیمان فرستاد تا آنها را در جنگ بعدی همراهی کنند.[3]
در این سپاه، تعدادی از زنان نیز همراه شدند تا مردان را برای جنگ، تحریک کنند.[4]
عباس بن عبدالمطلب برای پیامبر خدا(ص) نامهای نوشت و او را از نزدیکبودن جنگ، با خبر کرد.[5]
اختلاف در استراتژی جنگی
یکی از نکات مهم جنگ احد، اختلاف مسلمانان در انتخاب استراتژی جنگی در مقابل کفار بود.
پیامبر اسلام(ص) تصمیم داشت در داخل شهر مدینه با دشمن بجنگد. جنگ شهری مزایای بسیاری داشت، بویژه هنگام نابرابری تعداد نظامیان دو جبهه، بسیار راهگشا بود. عبدالله بن ابىّ و برخی از بزرگان مهاجر و انصار نیز همین رأى را پذیرفتند. پیامبر(ص) فرمود: «در مدینه بمانید؛ زنان و کودکان را در خانههای بزرگ قلعهمانند بگذارید، اگر دشمن بر ما وارد شد در کوچهها با آنها میجنگیم، ما به مدینه از آنها آشناتریم. بهعلاوه؛ از بالاى حصارها و ایوانها نیز تیربارانشان میکنیم».
در مقابل؛ جوانان شهادتطلبی که در بدر حضور نداشتند، خواستار برخورد مستقیم با دشمن در بیرون شهر بودند. برخى از بزرگان صحابه؛ مانند حمزه؛ سعد بن عباده، نعمان بن مالک و ... نیز با این جوانان همنظر بوده و میگفتند: اى رسول خدا! میترسیم دشمن تصور کند که از نبرد ترسیدیم و از شهر خارج نشدیم و چنین توهمی آنان را گستاخ کند!
عبدالله بن ابىّ گفت: اى پیامبر! در مدینه بمان ... زیرا هر وقت دشمنی وارد مدینه شد، شکست خورد! نسبت به دشمن واکنشی نشان نده؛ زیرا اگر در بیرون مدینه بمانند به زحمت افتاده و اگر وارد مدینه شوند؛ مردان روبرو با آنها جنگیده و زنان و کودکان از بالا سنگبارانشان میکنند و اگر به مکه بازگردند با شکست و نومیدى برخواهند گشت.[6]
بعد از مدتی گفتوگو و اختلاف نظر، در نهایت پیامبر(ص) رأی اکثریت را پذیرفت و تصمیم گرفت تا در بیرون شهر به دفاع بپردازد. این تصمیم سبب شد که عبدالله بن ابىّ به همراه سیصد نفر (یک سوم سپاه اسلام) از جنگ خودداری کرده و به خانههایشان بازگردند.[7]
وقایع جنگ احد
پیامبر(ص) با سپاهش کنار کوه احد موضع گرفت[8] و تعدادی تیرانداز را بر تپهای در همان حوالی گماشت تا مشرکان نتوانند از پشت به مسلمانان حمله کنند.[9] جنگ آغاز شد و بعد از مدت کوتاهی مسلمانان پیروز شدند. در این هنگام تیراندازانی که مأمور دفاع از یک تپه مسلط بر میدان نبرد بودند، سنگرهای خود را رها کرده و برای جمعآوری غنائم به دیگر مسلمانان پیروز پیوستند. اینجا بود که سپاهیان مکه، فرصت را غنیمت شمرده و با دور زدن آن تپه، از پشت به مسلمانان حملهور شده، و مسلمانان از دو طرف در محاصره قرار گرفتند. در همین لحظات شایعهای به سرعت منتشر شد که پیامبر اسلام(ص) به شهادت رسیده است.[10] مجموع این عوامل سبب شد که بیشتر مسلمانان صحنه نبرد را رها کرده و به سمت قله کوه احد بگریزند.[11] اما پیامبر(ص) با تعداد انگشتشماری همچنان به مقاومت میپرداخت و بر اثر همین مقاومت بود که با وجود شکست مسلمانان در این نبرد، اما کفار نیز به پیروزی صددرصد دست نیافتند.[12]
در این نبرد 23 نفر از سپاه مکه کشته شدند.[13] در تعداد شهدای مسلمان اختلاف وجود دارد. منابع تاریخی تعداد شهدا را 65،[14] 68،[15] هفتاد،[16] و بیش از هفتاد نفر ذکر کردهاند.[17] یکی از سرشناسترین آنها حمزه عموی پیامبر بود که هند(همسر ابوسفیان) بدن او را مُثله کرد.[18]
علاوه بر این؛ پیامبر(ص) و بسیاری از مسلمانان به شدت مجروح شدند. اوضاع روحی مسلمانان نیز بهتر از اوضاع جسمی آنان نبود؛ زیرا آنانکه خود را به حق بر حق میدانستند؛ انتظار شکست را نداشتند. طعنه و تمسخر منافقان و یهودیان نیز تلخی این شکست را چند برابر میکرد.[19]
این شکست میتوانست ایمان و اعتقاد مسلمانان را دچار خدشه کند؛ بحث خطاکاران در جنگ از جمله تیراندازان رهاکننده سنگر و فراریان جنگ؛ مجازات احتمالی آنها،[20] احتمال حمله مجدد مشرکان که سرمست از پیروزی خود بودند،[21] و ... همه بر تلخی و مصائب این شکست میافزود.
وقایع پس از جنگ
این نبرد به اندازهای دشوار بود که مسلمانان از شدت ضعف، نماز آن روز را نشسته خواندند.[22]
علاوه بر این؛ پیامبر(ص) دستور داد برای هر دو و یا سه شهید تنها یک قبر بکنند و صحابه نیز چنین کردند و در هر قبر دو یا سه نفر را به خاک سپردند و آنانی که بیشتر قرآن بلد بودند را در دفن کردن، بر دیگران مقدم داشتند.[23]
تعدادی از انصار نیز در حال انتقال کشتگان خود به مدینه و دفنشان در آنجا بودند که پس از مدتی پیامبر(ص) از ادامه این فعالیت جلوگیرى کرده و دستور داد تا شهدای باقیمانده را در همان محل شهادتشان دفن کنند.[24]
هنگام بازگشت؛ تعدادی از بانوان مسلمانان نیز به استقبال جنگجویان آمده و برایشان آب و خوراک آورده و به مداوای مجروحانشان پرداختند.[25]
حضرت فاطمه(س) نیز به همراه امام علی(ع) به مداوای پیامبر اسلام(ص) و صورت زخمی ایشان پرداختند.[26]
قریش، تعدادی از بزرگان خود را به قبیلههای همپیمان فرستاد تا آنها را در جنگ بعدی همراهی کنند.[3]
در این سپاه، تعدادی از زنان نیز همراه شدند تا مردان را برای جنگ، تحریک کنند.[4]
عباس بن عبدالمطلب برای پیامبر خدا(ص) نامهای نوشت و او را از نزدیکبودن جنگ، با خبر کرد.[5]
اختلاف در استراتژی جنگی
یکی از نکات مهم جنگ احد، اختلاف مسلمانان در انتخاب استراتژی جنگی در مقابل کفار بود.
پیامبر اسلام(ص) تصمیم داشت در داخل شهر مدینه با دشمن بجنگد. جنگ شهری مزایای بسیاری داشت، بویژه هنگام نابرابری تعداد نظامیان دو جبهه، بسیار راهگشا بود. عبدالله بن ابىّ و برخی از بزرگان مهاجر و انصار نیز همین رأى را پذیرفتند. پیامبر(ص) فرمود: «در مدینه بمانید؛ زنان و کودکان را در خانههای بزرگ قلعهمانند بگذارید، اگر دشمن بر ما وارد شد در کوچهها با آنها میجنگیم، ما به مدینه از آنها آشناتریم. بهعلاوه؛ از بالاى حصارها و ایوانها نیز تیربارانشان میکنیم».
در مقابل؛ جوانان شهادتطلبی که در بدر حضور نداشتند، خواستار برخورد مستقیم با دشمن در بیرون شهر بودند. برخى از بزرگان صحابه؛ مانند حمزه؛ سعد بن عباده، نعمان بن مالک و ... نیز با این جوانان همنظر بوده و میگفتند: اى رسول خدا! میترسیم دشمن تصور کند که از نبرد ترسیدیم و از شهر خارج نشدیم و چنین توهمی آنان را گستاخ کند!
عبدالله بن ابىّ گفت: اى پیامبر! در مدینه بمان ... زیرا هر وقت دشمنی وارد مدینه شد، شکست خورد! نسبت به دشمن واکنشی نشان نده؛ زیرا اگر در بیرون مدینه بمانند به زحمت افتاده و اگر وارد مدینه شوند؛ مردان روبرو با آنها جنگیده و زنان و کودکان از بالا سنگبارانشان میکنند و اگر به مکه بازگردند با شکست و نومیدى برخواهند گشت.[6]
بعد از مدتی گفتوگو و اختلاف نظر، در نهایت پیامبر(ص) رأی اکثریت را پذیرفت و تصمیم گرفت تا در بیرون شهر به دفاع بپردازد. این تصمیم سبب شد که عبدالله بن ابىّ به همراه سیصد نفر (یک سوم سپاه اسلام) از جنگ خودداری کرده و به خانههایشان بازگردند.[7]
وقایع جنگ احد
پیامبر(ص) با سپاهش کنار کوه احد موضع گرفت[8] و تعدادی تیرانداز را بر تپهای در همان حوالی گماشت تا مشرکان نتوانند از پشت به مسلمانان حمله کنند.[9] جنگ آغاز شد و بعد از مدت کوتاهی مسلمانان پیروز شدند. در این هنگام تیراندازانی که مأمور دفاع از یک تپه مسلط بر میدان نبرد بودند، سنگرهای خود را رها کرده و برای جمعآوری غنائم به دیگر مسلمانان پیروز پیوستند. اینجا بود که سپاهیان مکه، فرصت را غنیمت شمرده و با دور زدن آن تپه، از پشت به مسلمانان حملهور شده، و مسلمانان از دو طرف در محاصره قرار گرفتند. در همین لحظات شایعهای به سرعت منتشر شد که پیامبر اسلام(ص) به شهادت رسیده است.[10] مجموع این عوامل سبب شد که بیشتر مسلمانان صحنه نبرد را رها کرده و به سمت قله کوه احد بگریزند.[11] اما پیامبر(ص) با تعداد انگشتشماری همچنان به مقاومت میپرداخت و بر اثر همین مقاومت بود که با وجود شکست مسلمانان در این نبرد، اما کفار نیز به پیروزی صددرصد دست نیافتند.[12]
در این نبرد 23 نفر از سپاه مکه کشته شدند.[13] در تعداد شهدای مسلمان اختلاف وجود دارد. منابع تاریخی تعداد شهدا را 65،[14] 68،[15] هفتاد،[16] و بیش از هفتاد نفر ذکر کردهاند.[17] یکی از سرشناسترین آنها حمزه عموی پیامبر بود که هند(همسر ابوسفیان) بدن او را مُثله کرد.[18]
علاوه بر این؛ پیامبر(ص) و بسیاری از مسلمانان به شدت مجروح شدند. اوضاع روحی مسلمانان نیز بهتر از اوضاع جسمی آنان نبود؛ زیرا آنانکه خود را به حق بر حق میدانستند؛ انتظار شکست را نداشتند. طعنه و تمسخر منافقان و یهودیان نیز تلخی این شکست را چند برابر میکرد.[19]
این شکست میتوانست ایمان و اعتقاد مسلمانان را دچار خدشه کند؛ بحث خطاکاران در جنگ از جمله تیراندازان رهاکننده سنگر و فراریان جنگ؛ مجازات احتمالی آنها،[20] احتمال حمله مجدد مشرکان که سرمست از پیروزی خود بودند،[21] و ... همه بر تلخی و مصائب این شکست میافزود.
وقایع پس از جنگ
این نبرد به اندازهای دشوار بود که مسلمانان از شدت ضعف، نماز آن روز را نشسته خواندند.[22]
علاوه بر این؛ پیامبر(ص) دستور داد برای هر دو و یا سه شهید تنها یک قبر بکنند و صحابه نیز چنین کردند و در هر قبر دو یا سه نفر را به خاک سپردند و آنانی که بیشتر قرآن بلد بودند را در دفن کردن، بر دیگران مقدم داشتند.[23]
تعدادی از انصار نیز در حال انتقال کشتگان خود به مدینه و دفنشان در آنجا بودند که پس از مدتی پیامبر(ص) از ادامه این فعالیت جلوگیرى کرده و دستور داد تا شهدای باقیمانده را در همان محل شهادتشان دفن کنند.[24]
هنگام بازگشت؛ تعدادی از بانوان مسلمانان نیز به استقبال جنگجویان آمده و برایشان آب و خوراک آورده و به مداوای مجروحانشان پرداختند.[25]
حضرت فاطمه(س) نیز به همراه امام علی(ع) به مداوای پیامبر اسلام(ص) و صورت زخمی ایشان پرداختند.[26]
[1]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 499، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 1، ص 131، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[3]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 28، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[4]. همان، ص 30.
[5]. یعقوبی، احمد بن أبییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 47، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
[6]. تاریخ الطبری، ج 2، ص 502.
[7]. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 4، ص 188، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[8]. ر. ک: 28133؛ زمان و مدت جنگ احد
[11]. ر. ک: آل عمران، 103.
[12]. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبدالمعطی، ج 3، ص 209- 210، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق.
[13]. الطبقات الکبرى، ج 2، ص 33.
[14]. ابن قتیبة، عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق، ثروت عکاشة، ص 160، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992ق.
[15]. تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 48.
[16]. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق، فواز، ص 31، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ش.
[17]. الطبقات الکبرى، ج 2، ص 33.
[18]. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 91، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بیتا.
[19]. إمتاع الأسماع، ج 1، ص 177.
[20]. ر. ک: 2926؛ بخشش فراریان جنگ احد
[21]. ر. ک: 40802؛ غزوه حمراء الاسد
[22]. السیرة النبویة، ج 2، ص 87.
[23]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 14، بیروت، دارالفکر، 1409ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 1، ص 336، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق.
[24]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 4، ص 43، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[25]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 1، ص 249، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.
[26]. إمتاع الأسماع، ج 1، ص 153.