کد سایت
fa65663
کد بایگانی
80513
نمایه
دلالت آیه 35 یونس بر عصمت و افضلیت امام
طبقه بندی موضوعی
تفسیر,شرایط و صفات امام
خلاصه پرسش
آیا میتوان با استناد به آیه 35 سوره یونس بر لزوم پیروی از امامان(ع) و نیز عصمت آنان استدلال کرد؟
پرسش
آیه 35 سوره یونس چگونه بر لزوم عصمت امام و همچنین بر افضلیت امام دلالت دارد؟
پاسخ اجمالی
بر اساس این آیه از قرآن کریم؛ تنها پیروی از کسانی مجاز است که از هدایت الهی برخوردار بوده و طبیعتاً باید در مقام هدایت، از عصمت برخوردار باشند. با توجه به اینکه شیعیان با استناد به روایات پیامبر اکرم(ص) امامان دوازدهگانه را برخوردار از هدایت الهی و نیز عصمت میدانند، آن پیشوایان بزرگوار، مصداق کامل افرادی میباشند که در این آیه به پیروی از آنان توصیه شده است.
پاسخ تفصیلی
از دیدگاه شیعه امامیه، عصمت و برتری جایگاه، از صفات لازم برای امام بهشمار میرود؛ یعنی امام باید از هرگونه خطا و گناه مصون باشد.[1] همچنین در صفات لازم برای امامت و رهبری، باید بر دیگران برتری و افضلیت داشته باشد. متکلمان شیعه، برای اثبات این مطلب، به طریق عقلی و نقلی (قرآن و سنت) استدلال کردهاند که «آیه اهتداء» از آن جمله است:[2]
«قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ».[3]
نگاهی به تفسیر آیه
خدای تعالی در این آیه شریفه خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «به آنها بگو: آیا هیچیک از معبودهاى ساختگى، شما را به سوى حق راهنمایی میکنند؟»؛ زیرا معبود باید راهبر و راهنمای پرستندگان خود باشد، آن هم رهبرى به سوى حق، در حالى که معبودهاى مشرکان، اعم از بتهاى بیجان و جاندار، هیچکدام قادر نیستند بدون هدایت الهى کسى را به سوى حق رهنمون گردند؛ چون هدایت به سوى حق نیاز به مقام عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه دارد و این بدون رهبرى و حمایت خداوند ممکن نیست[4] (در اینباره بیشتر توضیح خواهیم داد).
لذا بلافاصله اضافه میکند: «بگو: تنها خداوند هدایت به سوى حق میکند».
سپس این پرسش مهم در آیه مطرح میشود؛ «آیا کسى که به سوى حق راهنمایی میکند، براى پیروى شایستهتر است یا آنکه خود گمراه است مگر هدایتش کنند؟!».
و در پایان با بیانى سرزنشبار میپرسد: «شما را چه میشود؟ چگونه قضاوت میکنید؟».
جمله «یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ» و جمله «یَهْدِی لِلْحَقِّ» هر دو به یک معنا است؛ چون ماده «هدى» به هر دو قسم متعدى میشود؛ یعنى هم با حرف «الى» و هم با حرف «لام». در چند جاى دیگر از قرآن کریم با حرف لام متعدى شده است؛[5] مانند: «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ»[6] و «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ».[7]
تبیین دلالت آیه بر لزوم عصمت و افضلیت امام
اگرچه هدایتگر اصلی خدا است و این آیه نیز در مرحله اول ناظر به هدایتگری خدا میباشد، اما این هدایت توسط واسطههایی انجام میشود که آنان نیز باید از این ویژگیها برخوردار باشند. در همین راستا به این آیه کریمه، بر لزوم عصمت و افضلیت امام استدلال شده است؛ که در ذیل به توضیح آن میپردازیم.
الف. دلالت آیه بر عصمت امام
در آغاز آیه، هدایتگری خدا با گمراهی معبودان دروغین مقایسه شده و حکم عقلی حقانیت و برتری پیروی از خدا را به رخ مشرکان میکشد و این مقایسه، نکاتی را در ضمن خود دارد:
اوّلاً: پیروی از خداوند، لازم و واجب و پیروی از معبودان دروغین اساساً ممنوع است، نه آنکه این بهتر از آن باشد و از اینرو، برخی کلمه «أحقّ» در آیه را به معنای حقیق دانستهاند، نه افعل تفضیل.[8]
ثانیاً: «لا یهِدّى» در آیه؛ یعنى کسى که بالذّات هدایت یافته نیست و اگر هدایت هم گردد، به واسطه غیر است[9] و چنین کسى نمیتواند راهنما باشد؛ چون خود نیاز به راهنما دارد. کسى که اتصال به چشمهسار ربوبى ندارد، همیشه براى راهنمایى نیاز به غیر دارد و نمیتواند امام و رهبر باشد، اما آنکه روح و روانش همواره منوّر به نور الهى است، چنین کسى، نمیتواند جز معصوم از خطا و اشتباه باشد.
بنابراین، مقصود از هدایت در آیه، رساندن به مطلوب است، و هدایت، به این معنا، بالاصالة مخصوص خداوند است و پیامبران خدا و امامان معصوم بالتبع و با اذن الهی از آن بهرهمندند؛ چنانکه خداوند در فراز دیگری از قرآن میفرماید: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا»؛[10] و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، [مردم را] هدایت میکردند.
ب. دلالت آیه بر برتری امام
از آیه مورد بحث، در لزوم برتری پیشوا و امام بر دیگران بسیار سخن گفته شده است؛ ولی در مورد چگونگی دلالت آن بر این برتری گفتوگوی زیادی نشده و گویا پیش فرض مفسران، آن است که دلالت آیه بر لزوم برتری امام، بدیهی و بینیاز از توضیح است. برخی عالمان اهلسنت نیز دلالت آیه بر افضلیت پیشوا را پذیرفتهاند؛ اگر چه آنرا مربوط به نبوت دانستهاند.[11]
تفکیک امامت از نبوت توسط تفتازانی در مسئله، ناشی از مبنایی است که وی و همفکران او درباره ابعاد و شئون امامت دارند و آنرا تنها در اجرای احکام و برقراری عدالت و امنیت در جامعه منحصر میدانند و به شأن معرفتی در حوزه تبیین و حفظ دین برای امامت عقیدهمند نیستند؛ اما در دیدگاه شیعه که امامت علاوه بر بُعد اجرایی، بُعد معرفتی و هدایتی نیز دارد، تفکیک مزبور، پذیرفته نیست.
علاوه بر این، از جنبه نخست نیز تفکیک وی اشکال دارد؛ زیرا در حوزه مصالح دنیایی نیز تقدیم مفضول بر افضل ناروا است؛[12] چنانکه وقتی گروهی از بنی اسرائیل از پیامبرشان خواستند فرماندهی را برای نبرد تعیین کند، و او با اذن خدا، طالوت را برگزید، با اعتراضشان مواجه شد و چنین پاسخ داد: «خداوند، او را از دو جهت بر شما برتری داده است؛ از نظر جسمی نیرومندتر از شما است و از شما داناتر است».[13] طالوت، پیامبر نبود ولی برای آنکه فرماندهی او از نظر عقل و شرع موجه و مقبول باشد، در دو ویژگی لازم برای فرماندهی، بر دیگران برتری داشت.
به هر حال؛ دلالت آیه مورد بحث، بر لزوم افضلیت کسانی که نقش هدایتگری مردم را بر عهده دارند ـ اعم از پیامبر و امام ـ در گرو آن است که کلمه «أحقّ» در آیه، به اولویت تفسیر نشود؛ بلکه به تعیین و لزوم معنا شود. در این صورت، از دو گزینه: «کسی که در هدایتیابی و هدایتگری از هدایت دیگران بینیاز است» و «کسی که در هدایتیابی، نیازمند هدایت دیگران است»، انتخاب گزینه اول متعیّن و واجب میباشد؛ اما اگر کلمه «أحق» به معنای اولویت باشد، لزوم افضلیت امام از آیه به دست نخواهد آمد.[14]
نگاهی به روایات در ذیل آیه
در روایاتی، یکی از برترین مصادیق این آیه کریمه، اهلبیت پیامبر(ص) اعلام شدهاند:
1. امام صادق(ع): در زمان خلافت ابوبکر، مرد مستی را نزد او آوردند. ابوبکر به او گفت: «چرا مرتکب این حرام شدی؟» او گفت: «من گر چه مسلمانم، اما منزلم میان قومی است که شرابخواری را حلال میدانند و من از حرمت آن آگاه نبودم و اگر میدانستم، چنین کاری نمیکردم». ابوبکر به عمر گفت: «نظرت چیست؟» عمر پاسخ داد: «این مورد از معضلات است و ابوالحسن [= امام علی(ع)] حکم آنرا میداند». در پی آن بود که امام فرمود تا او را نزد مهاجران و انصار ببرند، تا اگر کسی آیه حرمت خمر را برایش خوانده بود، گواهی داده و در غیر این صورت، حد بر او جاری نشود. ابوبکر، این پیشنهاد را عملی کرد و چون فردی گواهی نداد، متهم را رها کردند.
سلمان عرضه داشت: «یا علی! آنان را ارشاد کردی؟» امام(ع) پاسخ داد: «چنین کردم، تا حجت خداوند در آیه "أَفَمَن یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یتَّبَعَ ... " را به یادشان آورم».[15]
2. امام رضا(ع): خداوند به پیامبران و امامان را از گنجینه علم و حکمت خود چیزهایی هدیه میکند تا علم آنان بر علم اهل زمانشان برتر باشد.
سپس آیاتی از قرآن کریم از جمله آیه «افَمَن یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ ...» را شاهد آوردند.[16]
3. امام باقر(ع): «اما آنان که هدایت یافتهاند محمد و آل محمدند، اما کسانى که گمراهند مگر کسى آنها را رهبرى کند مخالفان ایشان از قریش و دیگرانی هستند که بعد از پیامبر(ص) با اهل بیت او مخالفت کنند».[17]
نتیجه
بنابراین، با توجه به دلالت آیه بر عصمت امام، دلالت آن بر وجوب افضلیت امام آشکار خواهد بود؛ زیرا افضلیت در دو مقوله علم و عمل جلوهگر میباشد و فرد معصوم، در هر دو زمینه، از غیر معصوم برتر است.
«قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ».[3]
نگاهی به تفسیر آیه
خدای تعالی در این آیه شریفه خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «به آنها بگو: آیا هیچیک از معبودهاى ساختگى، شما را به سوى حق راهنمایی میکنند؟»؛ زیرا معبود باید راهبر و راهنمای پرستندگان خود باشد، آن هم رهبرى به سوى حق، در حالى که معبودهاى مشرکان، اعم از بتهاى بیجان و جاندار، هیچکدام قادر نیستند بدون هدایت الهى کسى را به سوى حق رهنمون گردند؛ چون هدایت به سوى حق نیاز به مقام عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه دارد و این بدون رهبرى و حمایت خداوند ممکن نیست[4] (در اینباره بیشتر توضیح خواهیم داد).
لذا بلافاصله اضافه میکند: «بگو: تنها خداوند هدایت به سوى حق میکند».
سپس این پرسش مهم در آیه مطرح میشود؛ «آیا کسى که به سوى حق راهنمایی میکند، براى پیروى شایستهتر است یا آنکه خود گمراه است مگر هدایتش کنند؟!».
و در پایان با بیانى سرزنشبار میپرسد: «شما را چه میشود؟ چگونه قضاوت میکنید؟».
جمله «یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ» و جمله «یَهْدِی لِلْحَقِّ» هر دو به یک معنا است؛ چون ماده «هدى» به هر دو قسم متعدى میشود؛ یعنى هم با حرف «الى» و هم با حرف «لام». در چند جاى دیگر از قرآن کریم با حرف لام متعدى شده است؛[5] مانند: «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ»[6] و «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ».[7]
تبیین دلالت آیه بر لزوم عصمت و افضلیت امام
اگرچه هدایتگر اصلی خدا است و این آیه نیز در مرحله اول ناظر به هدایتگری خدا میباشد، اما این هدایت توسط واسطههایی انجام میشود که آنان نیز باید از این ویژگیها برخوردار باشند. در همین راستا به این آیه کریمه، بر لزوم عصمت و افضلیت امام استدلال شده است؛ که در ذیل به توضیح آن میپردازیم.
الف. دلالت آیه بر عصمت امام
در آغاز آیه، هدایتگری خدا با گمراهی معبودان دروغین مقایسه شده و حکم عقلی حقانیت و برتری پیروی از خدا را به رخ مشرکان میکشد و این مقایسه، نکاتی را در ضمن خود دارد:
اوّلاً: پیروی از خداوند، لازم و واجب و پیروی از معبودان دروغین اساساً ممنوع است، نه آنکه این بهتر از آن باشد و از اینرو، برخی کلمه «أحقّ» در آیه را به معنای حقیق دانستهاند، نه افعل تفضیل.[8]
ثانیاً: «لا یهِدّى» در آیه؛ یعنى کسى که بالذّات هدایت یافته نیست و اگر هدایت هم گردد، به واسطه غیر است[9] و چنین کسى نمیتواند راهنما باشد؛ چون خود نیاز به راهنما دارد. کسى که اتصال به چشمهسار ربوبى ندارد، همیشه براى راهنمایى نیاز به غیر دارد و نمیتواند امام و رهبر باشد، اما آنکه روح و روانش همواره منوّر به نور الهى است، چنین کسى، نمیتواند جز معصوم از خطا و اشتباه باشد.
بنابراین، مقصود از هدایت در آیه، رساندن به مطلوب است، و هدایت، به این معنا، بالاصالة مخصوص خداوند است و پیامبران خدا و امامان معصوم بالتبع و با اذن الهی از آن بهرهمندند؛ چنانکه خداوند در فراز دیگری از قرآن میفرماید: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا»؛[10] و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، [مردم را] هدایت میکردند.
ب. دلالت آیه بر برتری امام
از آیه مورد بحث، در لزوم برتری پیشوا و امام بر دیگران بسیار سخن گفته شده است؛ ولی در مورد چگونگی دلالت آن بر این برتری گفتوگوی زیادی نشده و گویا پیش فرض مفسران، آن است که دلالت آیه بر لزوم برتری امام، بدیهی و بینیاز از توضیح است. برخی عالمان اهلسنت نیز دلالت آیه بر افضلیت پیشوا را پذیرفتهاند؛ اگر چه آنرا مربوط به نبوت دانستهاند.[11]
تفکیک امامت از نبوت توسط تفتازانی در مسئله، ناشی از مبنایی است که وی و همفکران او درباره ابعاد و شئون امامت دارند و آنرا تنها در اجرای احکام و برقراری عدالت و امنیت در جامعه منحصر میدانند و به شأن معرفتی در حوزه تبیین و حفظ دین برای امامت عقیدهمند نیستند؛ اما در دیدگاه شیعه که امامت علاوه بر بُعد اجرایی، بُعد معرفتی و هدایتی نیز دارد، تفکیک مزبور، پذیرفته نیست.
علاوه بر این، از جنبه نخست نیز تفکیک وی اشکال دارد؛ زیرا در حوزه مصالح دنیایی نیز تقدیم مفضول بر افضل ناروا است؛[12] چنانکه وقتی گروهی از بنی اسرائیل از پیامبرشان خواستند فرماندهی را برای نبرد تعیین کند، و او با اذن خدا، طالوت را برگزید، با اعتراضشان مواجه شد و چنین پاسخ داد: «خداوند، او را از دو جهت بر شما برتری داده است؛ از نظر جسمی نیرومندتر از شما است و از شما داناتر است».[13] طالوت، پیامبر نبود ولی برای آنکه فرماندهی او از نظر عقل و شرع موجه و مقبول باشد، در دو ویژگی لازم برای فرماندهی، بر دیگران برتری داشت.
به هر حال؛ دلالت آیه مورد بحث، بر لزوم افضلیت کسانی که نقش هدایتگری مردم را بر عهده دارند ـ اعم از پیامبر و امام ـ در گرو آن است که کلمه «أحقّ» در آیه، به اولویت تفسیر نشود؛ بلکه به تعیین و لزوم معنا شود. در این صورت، از دو گزینه: «کسی که در هدایتیابی و هدایتگری از هدایت دیگران بینیاز است» و «کسی که در هدایتیابی، نیازمند هدایت دیگران است»، انتخاب گزینه اول متعیّن و واجب میباشد؛ اما اگر کلمه «أحق» به معنای اولویت باشد، لزوم افضلیت امام از آیه به دست نخواهد آمد.[14]
نگاهی به روایات در ذیل آیه
در روایاتی، یکی از برترین مصادیق این آیه کریمه، اهلبیت پیامبر(ص) اعلام شدهاند:
1. امام صادق(ع): در زمان خلافت ابوبکر، مرد مستی را نزد او آوردند. ابوبکر به او گفت: «چرا مرتکب این حرام شدی؟» او گفت: «من گر چه مسلمانم، اما منزلم میان قومی است که شرابخواری را حلال میدانند و من از حرمت آن آگاه نبودم و اگر میدانستم، چنین کاری نمیکردم». ابوبکر به عمر گفت: «نظرت چیست؟» عمر پاسخ داد: «این مورد از معضلات است و ابوالحسن [= امام علی(ع)] حکم آنرا میداند». در پی آن بود که امام فرمود تا او را نزد مهاجران و انصار ببرند، تا اگر کسی آیه حرمت خمر را برایش خوانده بود، گواهی داده و در غیر این صورت، حد بر او جاری نشود. ابوبکر، این پیشنهاد را عملی کرد و چون فردی گواهی نداد، متهم را رها کردند.
سلمان عرضه داشت: «یا علی! آنان را ارشاد کردی؟» امام(ع) پاسخ داد: «چنین کردم، تا حجت خداوند در آیه "أَفَمَن یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یتَّبَعَ ... " را به یادشان آورم».[15]
2. امام رضا(ع): خداوند به پیامبران و امامان را از گنجینه علم و حکمت خود چیزهایی هدیه میکند تا علم آنان بر علم اهل زمانشان برتر باشد.
سپس آیاتی از قرآن کریم از جمله آیه «افَمَن یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ ...» را شاهد آوردند.[16]
3. امام باقر(ع): «اما آنان که هدایت یافتهاند محمد و آل محمدند، اما کسانى که گمراهند مگر کسى آنها را رهبرى کند مخالفان ایشان از قریش و دیگرانی هستند که بعد از پیامبر(ص) با اهل بیت او مخالفت کنند».[17]
نتیجه
بنابراین، با توجه به دلالت آیه بر عصمت امام، دلالت آن بر وجوب افضلیت امام آشکار خواهد بود؛ زیرا افضلیت در دو مقوله علم و عمل جلوهگر میباشد و فرد معصوم، در هر دو زمینه، از غیر معصوم برتر است.
[2]. نک: حلّی، حسن بن یوسف، الألفین، ص 67، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 58، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ حلّی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 366، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ چهارم، 1413ق؛ نراقی، ملا احمد، أنیس الموحدین، ص 143، تهران، الزهراء، چاپ دوم، 1369ش.
[3]. یونس، 35.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 283، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 56.
[6]. سجده، 26.
[7]. اسراء، 9.
[8]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 4، ص 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص 108، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 58؛ جمعى از نویسندگان، امامت پژوهى(بررسى دیدگاههاى امامیه، معتزله و اشاعره)، ص 263 – 264، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى، چاپ اول، 1381ش؛ حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امامشناسى، ج 1، ص 220 – 221، مشهد، علامه طباطبایى، چاپ سوم، 1426ق.
[10]. انبیاء، 73.
[11]. نک: تفتازانى، سعد الدین، شرح المقاصد، ج 5، ص 247، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1409ق.
[12]. علامه حلى، منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص 115، مشهد، مؤسسة عاشورا، چاپ اول، 1379ش؛ فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة، ص 280، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ دوم، 1422ق.
[13]. بقره، 247.
[14]. نک: ربانی گلپایگانی، علی، آیه هدایت و عصمت و افضلیت امام، فصلنامه انتظار موعود، سال نهم، شماره 24، بهار 1387ش، ص 9 – 22.
[15]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 7، ص 249، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[16]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 100، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[17]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 312، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.